۱۳۸۸ شهریور ۲۶, پنجشنبه

آری....ملالی و ناهید زنده اند

احمد سلمیان فارسی
تاریخ افغانستان در سه دهه اخیر شاهد نبرد های خونینی بوده است که بدون شک نقش اساسی دوشیزگان افغانی را نمی توان نادیده گرفت در این نبرد های حق علیه باطل دوشیزگان افغانی نقش به سزایی را ایفا نموده اند که در متن تاریخ زرین جهاد علیه اشغالگران ودژخمیان حلقه به گوش شان باید با آب طلا درج شود.
من هنگامی که کودک بودم کارنامه ملالی قهرمان به گوش هایم طنین انداز بود ملالی این دوشیزه افغان در نبرد میوند علیه اشغالگران انگلیسی درفش جهاد برافراشت, ونگذاشت که این نشانه پیروزی به زمین بیافتد, وبا برافراشتن درفش مجاهدین را تشویق به نبرد مینماید, و نمی گذارد که سپاه افغان ننگ شکست را بر جبینش نقش سازد.
واقعا این واقعه عظیم من را به وجد می آورد وچون کودک بودم حیران می شدم که آیا دوشیزه ی می تواند در نبرد این نقش سترگ را ثبت تاریخ فداکاری وقربانی ها نماید؟ بلی در همین کودکی بود که پرچم وخلق این دژخمیان بی آزرم تکیه بر مسند قدرت زدند وافغانستان را به كشتارگاهی تبدیل نمودند آری در همین کودکی یکبار دیگر نام دوشیزه دیگری به گوشم رسید این دوشیزه ناهید نام داشت که در یک راهپیمایی علیه رهروان به اصطلاح نابغه شرق (تره کی ) آری نابغه اما در حماقت, به شهادت رسید سپس سلسله این قربانیها بیشتر گردید من هم از کودکی آهسته آهسته بیرون شده وحول حوشم را میتوانستم درک نمایم ومیدانستم که دوشیزه ی میتواند در نبردی روند آن را تغییر بدهد اما دوشیزه ی را به چشم ننگریسته بودم تا اطمینان بیشتر بیابم
هی میدان وطی میدان تا اینکه مراحلی اززندگی را سپری نمودم اما این دو دوشیزه مانند اسطوره برایم مجسم می گردیدند ملالی در نبرد تاریخی میوند در ولایت مرد خیز قندهار (البته شاه شجاع وکرزی وشیرزی این دیگر افراد شاذی اند که میتوان آن ها را در هر قومی ونژادی سراغ نمود ) وناهید راهپیمایهای کابل وشعار های کفرشکنش علیه مارکسیست های افغانی . انسان عجیب است باید حادثه به وقوع بپیوندد تا عطشش را فرو بشاند وخاطرش را آسوده بسازد . واین اسطوره ها را به حقیقت گویا تبدیل نماید.
چندی پیش یک برادر نهایت عزیزم نشانی یک ویدیو را در یوتوب برایم فرستاد از فحوای متن نوشته شده که به زبان پشتو بود واین ویدیو را به بینندگان معرفی میکرد, گمان کردم که شاید ویدیوی ساده باشد ودوشیزه ی, یکی از حلقه به گوشان امریکایی را دشنام داده است ودیگر آن دو اسطوره دوران کودکی ام نیز رنگ باخته شده بود بلی میدانستم که ملالی وناهید حقیقت اند اما هنگامی که صفحه ی مقابل این دو را می دیدم با خود می گفتم همین دو بودند بس. زیرا با دیدن حلقه به گوشان زن که طلایگان اشغال درکشور ما اند گمانم بیشتر نیرو می یافت مانند اناهیتا راتب زاد یکی از زنان وابسته به گروه پرچم وشکریه بارکزی وسیما ثمر وشهلا عطا وفروزان فنا وملالی اما جویا ووو که چهره های زشتی اند که که تاریخ ننگینی را در افغانستان دارنده اند
به هر حال آوان افطار نزدیکتر می شد ومی خواستم که هر چه زود تر چشمم با دیدن سفره رمضانی روشن نمایم واز خستگی های نوشتن اندکی کاسته باشم نمیدانم چه شد, بر نشانی پیوند این ویدیو فرستاده شده فشاردادم که در صفحه باز شده ویدیو, دلقک های رژیم پوشالی کابل اشغالی که در پیشاپیش شان عبدالله عبدالله یکی از چهره های عریان اصحاب الشمال به سالونی ترتیب شده ازقبل قدم رنجه میکرد در حول وحوش این دلقک متلمقینی بودند که حرکات شان نماینگر کاسه لیسی وپابوسی شان بودند اما در میان شنوندگان دو دوشیزه افغان با روسری های شان که رمز عفت است دیده می شدند.
به یکبارگی در همان کالبد اسطوره هایم روح در دمیدن گرفت طنین های آوان کودکی ام که در گوشهایم برهه ای در اهتزاز بودند یکبار دیگر مانند شاخچه بهاری به بر خاستن گرفت دیگر ملالی وناهید اسطوره های دوران کودکیم به حرکت در آمدند وچون شخوص در پیش چشمانم به حقیقت تبدیل گردیدند آری ملالی وناهید را می دیدم که به جرأت مانند شیری می غرید و چهره مسخ شده غلام را می درید تا همه ماهیت اصلی پشت پرده اش را بنگرند
این دوشیزه دیگر حقیقت بود مانند ملالی وناهید سیمای این دوشیزه سیمای بود آگنده از عطوفت که در ورایش اندوه های جانکاهی را پنهان می کرد اندوه ناشی از ستمگری دژخمیان.
وعجیب اینکه این غلام دست نشانده آنقدر با سوال این قهرمان سراسیمه میشود که نمیتواند خود را از آن برهاند.
شعارهای کوبنده اش غلامان را همه میخکوب میگرداند آری مرگ بر قاتلان چه شعار زیبایی ودر چه جای مناسبی وبا چه احساسات پاکی .
آفرین بر تو ای دوشیزه مسلمان افغان
تو با این برخاستن خویش, طاغوت را رسوا ساختی
وچهره اش بر همه نمایان کردی
آیا ندیدی که چه قدرناتوان شده بود
شعار هایت را که زاده نهان آتشینت بود
همانند صاعقه بر او ریختن گرفت
آفرین بر تو ای خواهر
تو در میدان کارزار یک بار دیگر از مردان ما سبقت گرفتی
آری برادران حقیقی ات در کوهپایه های کشورت اشغالگران سفاک را به زانو در آوردند
آری این خواهر وهمان برادران
تو...
آری تو ....
همنوای ملالی وناهیدی
تو رمز عفتی ونشانه آزادی
تو خواهری اما خواهر خجسته ومیمون
آفرین بر تو ای خواهر
آری دانستم که ملالی وناهید حقیقت اند
وملالی وناهید زنده اند
با دیدن این ویدیو اشک بر چشمانم حلقه زد اما نخواستم آن اشک ها از حدقه ام بیرون بیایند و در گونه هایم خیس شوند
اگر خواهرم میتواند با سخنان زاده از نهان اندوه بارش غلامانی را بشکند پس چرا این اشک هایم را در نهانم گنجینه ننمایم تا در میدان نبرد به تازیدن بگیرم و مانند خواهرم این اشک ها را وقود نبردم بسازم پس دعا نما ای خواهرم
به امید آن روز.

۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه

ایران وچاپ کتابهای تعلیمی برای افغانستان

احمد سلیمان فارسی
چندی پیش رسانه ها گزارش دادند که دولت ایران در بخش آموزش وپرورش در افغانستان همکاری گسترده اش را اعلان داشته است این همکاری شامل چاپ وفراهم سازی کتابهای درسی برای شاگردان در داخل افغانستان وهمکاری هم جانبه با معلمین افغانی بخاطر رفع نیازمندی ها ورشد وارتقای آنها در این راستا است.
شاید کسانی که از بافت سیاسی واهداف نظام در ایران بی خبر اند این همکاری اعلان شده را فال نیک بگیرند وایران را یک کشور همجواری بدانند که حسن نیتش را می توان از لابلای این همکاری ها را دریافت. این پندار مانند پندار کسانی است که اشغال را توجیه می نمایند وهمان شعار دروغین اشغال را زمزمه می نمایند شعاری که دیگر رنگ باخته است شعار "بازسازی" که در حقیقت تاراج وبه یغما بردن داشته های یک ملت است وکلمه استعمار نیز از این شعار اخذ شده است که در حقیقت استخراب واستحمار است نه استعمار .
ایران شیعی یک همسایه رنج آوری به کشور های سنی همجوارش است پس این تنها افغانستان نیست که ایران شیعی مانند مار آستینی در آن در تلاش ایجاد فضای مناسبی است که نقش تخریبی اش را بازی کند بلکه همه کشور های هم جوار از این تلاشهای مذبوحانه در امان نبوده اند.
تاریخ شاهد این مساعی نامیمون است درزمانیکه عثمانی ها در قلب اورپا می جنگیدند ودروازه اروپای غربی را با محاصره پایتخت کشور اتریش به کوبیدن گرفته بودند این صفوی های رافضی بودند که به عراق یورش بردند وعثمانیها را واداشتند که لشکری را با ساز وبرگ نظامی به عراق نقل دهند تا این خطه را از یوغ صفوی ها را رها سازند.
نبرد های عثمانیها با صفوی ها یکی از مساعی نامیمونی بود که جلو فتح اورپای غربی را گرفت.
این یک برگی از تاریخ نگبت بار این صفوی ها است که دلالت بر نقش تخریبی شان در جهان اسلام می کند من با این مقدمه خواستم که خواننده را از حقیقتی آگاه ساخته باشم تا با این آگاهی ماهیت این رافضی را درک کرده باشیم مـتأسفانه ما تاریخ را کمتر ورق می زنیم وگاهی هم اگر ورق بزنیم وآگاه شویم زود فراموش می کنیم در حالیکه خواندن تاریخ در حقیقت خواندن انسانها است که اعمال شان را تاریخ مینامیم وباید نقش آن ها را به زاویه نسیان نگذاریم.
بیاید بنگریم که ایرانی ها چرا این همکاری همه جانبه را به طمطراق اعلان داشتند ؟ چه اهدافی را از ورای این اقدام ودیگر اقداماتی که به ان اشاره می شود دنبال می نمایند؟ آیا واقعا این همکاری ها بی شاییه ایست که اوضاع نا بهنجار تعلیمی افغانها گویا آیات ایران را به گریه آورده است واین ها را واداشته است که به اتکا به شعار "اسلام مرز را نمی شناسد" و"چه شیعه وچه سنی رهبر ما خمینی" اقدام به این همکاری نموده اند تا از ثقل این بحران تعلیمی کاسته باشند؟
اشغال افغانستان نقطه تحول بزرگی در پندار ها بود پندار های که واهی بودند اما بمثابه قلعه های خاکی, که باید حادثه‌‌ی این قلعه ها را از هم می پاشید.
اشغال افغانستان وسپس عراق این پندار های واهی را یکسره به خاک یکسان کرد ایران وشعار های پهنش همه فاش گردیدند. همکاری بی شایبه ایرا ن در اشغال این دو کشور از کسی پوشیده نیست ایرانی ها نقش فعالی را در زمینه بازی نمودند تا باشد در ساختار سیاسی این دو کشور نقش به سزایی داشته باشند امریکایی ها به این شریک استراتیژی ضرورت مبرم احساس می کردند زیرا امریکایی ها در پراگماتیت گوی سبقت را ربوده اند آن ها می دانستند که این همکاری ایران متقاضی مساحتی است که باید به ایرانی ها آن را سپرد تا نقشی را در ساختار این دو کشور همجوار داشته باشد ویا از مداخلات ایران در مواردی اغماض شود زیرا شراکت استراتیژی تقاضای آ ن را دارد.
در افغانستان احزاب شیعی در ساختار سیاسی نظام دست نشانده اشغالگران نقش کلیدی دارند وبدون شک که شراکت استراتیژی این زمینه را هموار کرده است.
از سوی دیگر امریکایی ها درک کرده اند که این سنی ها اند که برای اشغالگران درد سر اند پس می شود در کوبیدن این بیگانه ستیزان با شیعیان کنار آمد و زمینه را برای آنها مساعدساخت بیاید بنگریم آیا شیعی را میتوانیم در یابیم که علیه اشغالگران در عراق وافغانستان سلاح بر داشته باشد حاشا وکلا . زیرا هیچ یکی از مراجع عظام, فتوای در زمینه نیست. بلکه همه بر این اند که این فرصتی طلایی است که نباید آن را از دست داد چنانچه رهبران شیعه افغانی همه بر این اجماع دارند.
دیگر اینکه یکی از راهکار های اشغالگران در مسیر تاریخ کوبیدن اکثریت وجابجا سازی اقلیت در یک کشور است اما این راهکار را شرحیست که باید به آن اشاره شود: آن اینکه کوبیدن اکثریت متوجه همان قشریست که با اشغال نمی سازد اما آنانیکه با اشغال کنار می آیند به نوازش گرفته می شوند ودر زیر سایه شان اقلیت بر انگیخته شده را جا می دهند مثلا در افغانستان پشتون ها اکثریت اند واکثریت سنی . ومناطق پشتون نشین به ویژه حوزه جنوب وجنوب غرب محراق نبرد علیه اشغالگران است اما اشغالگر غلامان حلقه به گوش پشتون را به اریکه قدرت جا داده اند تا بتوانند به وسیله این دار ودسته, نبرد را در این مناطق خاموش سازند ودیگر اینکه بتوانند اقلیت شیعی راسهم به سزایی در ساختار سیاسی کشور بدهند چنانچه فعلا مشاهده می کنیم سهمی را اصلا به خواب هم نمی دیدند.
اما ایرانی ها میدانند که این سهم که میشود آن را خوراک شیر نامید منوط به اشغال است وبا فروپاشی اشغال این نابسامانی ناشی از آن نیز راهی تاریخ ننگین صفوی ها می گردد پس باید راهکاری بنیادی را سراغ داشت راهکاری که امریکا نیر با آن موافق است بلکه آن را یک ستراتیژِی می داند این راهکار نشر تشیع در افغانستان است اما در چند مرحله. تا حساسیت ها خاتمه یابند وقابلیت پذیرش درمردم را به میان بیاورند.
امروز مشاهده می کنیم که به رسمیت شناختن دین رافضی یک موفقیت چشمگیری آیات ایران در افغانستان است که به موجب آن میتوانند آزادانه فعالیت نمایند از هر نوع پیگیری رسمی در امان باشند از سوی دیگر اکثر گردانندگان جراید وروزنامه ها شیعیان اند اما با قیافه های مختلف . حوزه محسنی در غرب شهر کابل یک مرکز نشر رافضیت است واین شخص از امکانیات گسترده بهره مند است ویک شبکه ماهواره ایرا اداره می نماید .
از همه خطرناکتر خریداری زمین در ولایات عمده افغانستان مانند کابل, بلخ, وهرات است.
چاپ ونشر کتابهای تعلیمی وکمک به معلمین افغانی در بخش های مختلف همه وهمه به همان چشمه می ریزد که هدف از آن ابیاری منطقه است اما این بار با آب آلوده شیعی اما با علامت همکاری به نام زمزم .
ایرانی ها بخوبی می توانند از لابلای این کتابها سم پاشی نمایند وبا براندازی دوره های آموزشی به معلمین ورفع نیازمندی های شان, دیوارهای نفرت از رفض را بشکنند. زیرا از پستانی که شیر مکیده میشود نشاید که به دندانش گرفت.
آیا امریکایی ها وموتلفین شان از چاپ کتابها عاجز اند؟ آیا نمیتوانند نیازمندی های معلمین افغانی را رفع نمایند؟ البته به قسمی که امریکایی ها می خواهند .چرا نی .
اما امریکایی ها شیادانی اند که بعد از ورود شان به افغانستان, مکاتب را فعال ساختند وکتابهای تعلیمی را که قبلا به چاپ رسانیده بودند فورا توزیع نمودند و کتابهای چاپ شده در پاکستان را که در مکاتب افغانی در جهاد پار تدریس می گردیدند همه را غیر رسمی اعلان کردند بلکه توسط گماشتگان شان خریداری وبه آتش کشیدند.
چگونه به یک بارگی تحول شگرفی را شاهد می شویم که آیات قم وشیراز به ما دل می سوزانند گویا می خواهند ما را از تهاجم فرهنگی شیطان بزرگ برهانند ؟
این چاپ کتابها بنابر شراکت استراتیژِی امریکا وایران انجام می پذیرد که هدفش همانا برداشتن حساسیت ها وزمینه سازی برای کشت تخم های اصلاح شده رافضی در افغانستان است تا رافضیها در آینده از نفوذ سیاسی در منطقه بهره مند باشند.

نظری برعمليات گسترده‌ی طالبان در آستانه نمایش تمثیلی به نام انتخابات

احمد سلیمان فارسی
عملیات گسترده مجاهدین در نقاط مختلف افغانستان علیه اشغالگران, دلالت بر تفوق عسکری ماشین محاربوی مجاهدین بر اشغالگران دارد. وبدون شک که این نوع عملیات باعث سراسیمگی اشغالگران میشود, به ویژه عملیات در شمال افغانستان. زیرا پهن تر شدن ساحه نبرد وبا روشهای مختلف جنگی به دست وپاچگی متجاوزین صلیبی می افزاید. ودیگر اینکه اینها نمی توانند در هر جا به آسودگی به نبرد بپردازند.
این عملیات وسیع علیه اشغالگران در آستانه نمایشی به عنوان انتخابات شدیدتر می گردد در حالی که امریکایی ها وموتلفین آن ها می خواستند مناطق تحت اداره طالبان را به تصرف بگیرند وآتش نبرد را فروکش نمایند تا به ملت های شان نشان داده باشند که افغانستان دیگر از نفوذ طالبان تصفیه شده است واداره مزدور کابل دایره نفوذش گسترده تر می شود اما این معادله واژگون گردید.
عملیات فزاینده طالبان وتلفات بیشتر اشغالگران به ویژه در ولایت هلمند نقشه ها را نقش بر آب ساخت. هیاوهوی که در این روزها در انگلستان به راه انداخته شده است وتهیه گزارشها در این زمینه, همه دلیلی است که اشغالگران را در حالت سراسیمگی نشان می دهد از یک سو اکثریت ملت انگلیس نبرد را بیهوده تلقی می نمایند وخواهان بازگشت فوری عساکر انگلیسی اند, اما از سوی دیگر دولت انگلیس اصرار بر نبرد دارد اما با روشها مختلف وسازوبرگ جنگی مجهزتر. وبدون شک که این موقفگیری ها متغایر در یک کشور در روند نبرد وتصمیم گیری های سیاسی نقش بسزایی خویشرا دارد.
همچنان موقف گیری قاطع طالبان در مورد انتخابات قلابی در افغانستان تشویش جدی را ایجاد کرده است واین تشویش زاده نیرومندی روز افزون طالبان است که می توانند جریان این نمایش تمثیلی را بگیرند واین جریان را مختل بسازند. وکدام انتخابات, در حالیکه تعیین همه به دست نیروی های اشغالگراست.
طالبان در این اعلامیه مردم را به جهاد علیه اشغالگران فرا خوانده اند واز شرکت ورزیدن در این نمایش منع نموده اند.
وجالب اینکه دلقک های به اصطلاح نامزدان ریاست جمهوری همه یکصدا خواهان مذاکره با طالبان اند وازلهجه ی نرمی دراین زمینه کار می گیرند. بدون شک این صفحه ی دیگر از مکاری ها اشغال است که ازیک سو با راه اندازی این نمایش مردم را فریب بدهد واز سوی دیگر بتواند به زعم خود, در آن سوی صف دوپارچگی ایجاد نمایند. اما باید بداند که این نسخه های استعمار(استخراب)دیروزی دیگر نمیتواند باعث این شکسته گی ها در صف جهاد گردد زیرا امروز مجاهدین از فهم سیاسی متکی بر حقایق ومبتنی بر واقع بهره مند اند ودیگر نمی شود که آنها را فریفت.

ایران وچاپ کتابهای تعلیمی برای افغانستان


احمد سلیمان فارسی
چندی پیش رسانه ها گزارش دادند که دولت ایران در بخش آموزش وپرورش در افغانستان همکاری گسترده اش را اعلان داشته است این همکاری شامل چاپ وفراهم سازی کتابهای درسی برای شاگردان در داخل افغانستان وهمکاری هم جانبه با معلمین افغانی بخاطر رفع نیازمندی ها ورشد وارتقای آنها در این راستا است.
شاید کسانی که از بافت سیاسی واهداف نظام در ایران بی خبر اند این همکاری اعلان شده را فال نیک بگیرند وایران را یک کشور همجواری بدانند که حسن نیتش را می توان از لابلای این همکاری ها را دریافت. این پندار مانند پندار کسانی است که اشغال را توجیه می نمایند وهمان شعار دروغین اشغال را زمزمه می نمایند شعاری که دیگر رنگ باخته است شعار "بازسازی" که در حقیقت تاراج وبه یغما بردن داشته های یک ملت است وکلمه استعمار نیز از این شعار اخذ شده است که در حقیقت استخراب واستحمار است نه استعمار .
ایران شیعی یک همسایه رنج آوری به کشور های سنی همجوارش است پس این تنها افغانستان نیست که ایران شیعی مانند مار آستینی در آن در تلاش ایجاد فضای مناسبی است که نقش تخریبی اش را بازی کند بلکه همه کشور های هم جوار از این تلاشهای مذبوحانه در امان نبوده اند.
تاریخ شاهد این مساعی نامیمون است درزمانیکه عثمانی ها در قلب اورپا می جنگیدند ودروازه اروپای غربی را با محاصره پایتخت کشور اتریش به کوبیدن گرفته بودند این صفوی های رافضی بودند که به عراق یورش بردند وعثمانیها را واداشتند که لشکری را با ساز وبرگ نظامی به عراق نقل دهند تا این خطه را از یوغ صفوی ها را رها سازند.
نبرد های عثمانیها با صفوی ها یکی از مساعی نامیمونی بود که جلو فتح اورپای غربی را گرفت.
این یک برگی از تاریخ نگبت بار این صفوی ها است که دلالت بر نقش تخریبی شان در جهان اسلام می کند من با این مقدمه خواستم که خواننده را از حقیقتی آگاه ساخته باشم تا با این آگاهی ماهیت این رافضی را درک کرده باشیم مـتأسفانه ما تاریخ را کمتر ورق می زنیم وگاهی هم اگر ورق بزنیم وآگاه شویم زود فراموش می کنیم در حالیکه خواندن تاریخ در حقیقت خواندن انسانها است که اعمال شان را تاریخ مینامیم وباید نقش آن ها را به زاویه نسیان نگذاریم.
بیاید بنگریم که ایرانی ها چرا این همکاری همه جانبه را به طمطراق اعلان داشتند ؟ چه اهدافی را از ورای این اقدام ودیگر اقداماتی که به ان اشاره می شود دنبال می نمایند؟ آیا واقعا این همکاری ها بی شاییه ایست که اوضاع نا بهنجار تعلیمی افغانها گویا آیات ایران را به گریه آورده است واین ها را واداشته است که به اتکا به شعار "اسلام مرز را نمی شناسد" و"چه شیعه وچه سنی رهبر ما خمینی" اقدام به این همکاری نموده اند تا از ثقل این بحران تعلیمی کاسته باشند؟
اشغال افغانستان نقطه تحول بزرگی در پندار ها بود پندار های که واهی بودند اما بمثابه قلعه های خاکی, که باید حادثه‌‌ی این قلعه ها را از هم می پاشید.
اشغال افغانستان وسپس عراق این پندار های واهی را یکسره به خاک یکسان کرد ایران وشعار های پهنش همه فاش گردیدند. همکاری بی شایبه ایرا ن در اشغال این دو کشور از کسی پوشیده نیست ایرانی ها نقش فعالی را در زمینه بازی نمودند تا باشد در ساختار سیاسی این دو کشور نقش به سزایی داشته باشند امریکایی ها به این شریک استراتیژی ضرورت مبرم احساس می کردند زیرا امریکایی ها در پراگماتیت گوی سبقت را ربوده اند آن ها می دانستند که این همکاری ایران متقاضی مساحتی است که باید به ایرانی ها آن را سپرد تا نقشی را در ساختار این دو کشور همجوار داشته باشد ویا از مداخلات ایران در مواردی اغماض شود زیرا شراکت استراتیژی تقاضای آ ن را دارد.
در افغانستان احزاب شیعی در ساختار سیاسی نظام دست نشانده اشغالگران نقش کلیدی دارند وبدون شک که شراکت استراتیژی این زمینه را هموار کرده است.
از سوی دیگر امریکایی ها درک کرده اند که این سنی ها اند که برای اشغالگران درد سر اند پس می شود در کوبیدن این بیگانه ستیزان با شیعیان کنار آمد و زمینه را برای آنها مساعدساخت بیاید بنگریم آیا شیعی را میتوانیم در یابیم که علیه اشغالگران در عراق وافغانستان سلاح بر داشته باشد حاشا وکلا . زیرا هیچ یکی از مراجع عظام, فتوای در زمینه نیست. بلکه همه بر این اند که این فرصتی طلایی است که نباید آن را از دست داد چنانچه رهبران شیعه افغانی همه بر این اجماع دارند.
دیگر اینکه یکی از راهکار های اشغالگران در مسیر تاریخ کوبیدن اکثریت وجابجا سازی اقلیت در یک کشور است اما این راهکار را شرحیست که باید به آن اشاره شود: آن اینکه کوبیدن اکثریت متوجه همان قشریست که با اشغال نمی سازد اما آنانیکه با اشغال کنار می آیند به نوازش گرفته می شوند ودر زیر سایه شان اقلیت بر انگیخته شده را جا می دهند مثلا در افغانستان پشتون ها اکثریت اند واکثریت سنی . ومناطق پشتون نشین به ویژه حوزه جنوب وجنوب غرب محراق نبرد علیه اشغالگران است اما اشغالگر غلامان حلقه به گوش پشتون را به اریکه قدرت جا داده اند تا بتوانند به وسیله این دار ودسته, نبرد را در این مناطق خاموش سازند ودیگر اینکه بتوانند اقلیت شیعی راسهم به سزایی در ساختار سیاسی کشور بدهند چنانچه فعلا مشاهده می کنیم سهمی را اصلا به خواب هم نمی دیدند.
اما ایرانی ها میدانند که این سهم که میشود آن را خوراک شیر نامید منوط به اشغال است وبا فروپاشی اشغال این نابسامانی ناشی از آن نیز راهی تاریخ ننگین صفوی ها می گردد پس باید راهکاری بنیادی را سراغ داشت راهکاری که امریکا نیر با آن موافق است بلکه آن را یک ستراتیژِی می داند این راهکار نشر تشیع در افغانستان است اما در چند مرحله. تا حساسیت ها خاتمه یابند وقابلیت پذیرش درمردم را به میان بیاورند.
امروز مشاهده می کنیم که به رسمیت شناختن دین رافضی یک موفقیت چشمگیری آیات ایران در افغانستان است که به موجب آن میتوانند آزادانه فعالیت نمایند از هر نوع پیگیری رسمی در امان باشند از سوی دیگر اکثر گردانندگان جراید وروزنامه ها شیعیان اند اما با قیافه های مختلف . حوزه محسنی در غرب شهر کابل یک مرکز نشر رافضیت است واین شخص از امکانیات گسترده بهره مند است ویک شبکه ماهواره ایرا اداره می نماید .
از همه خطرناکتر خریداری زمین در ولایات عمده افغانستان مانند کابل, بلخ, وهرات است.
چاپ ونشر کتابهای تعلیمی وکمک به معلمین افغانی در بخش های مختلف همه وهمه به همان چشمه می ریزد که هدف از آن ابیاری منطقه است اما این بار با آب آلوده شیعی اما با علامت همکاری به نام زمزم .
ایرانی ها بخوبی می توانند از لابلای این کتابها سم پاشی نمایند وبا براندازی دوره های آموزشی به معلمین ورفع نیازمندی های شان, دیوارهای نفرت از رفض را بشکنند. زیرا از پستانی که شیر مکیده میشود نشاید که به دندانش گرفت.
آیا امریکایی ها وموتلفین شان از چاپ کتابها عاجز اند؟ آیا نمیتوانند نیازمندی های معلمین افغانی را رفع نمایند؟ البته به قسمی که امریکایی ها می خواهند .چرا نی .
اما امریکایی ها شیادانی اند که بعد از ورود شان به افغانستان, مکاتب را فعال ساختند وکتابهای تعلیمی را که قبلا به چاپ رسانیده بودند فورا توزیع نمودند و کتابهای چاپ شده در پاکستان را که در مکاتب افغانی در جهاد پار تدریس می گردیدند همه را غیر رسمی اعلان کردند بلکه توسط گماشتگان شان خریداری وبه آتش کشیدند.
چگونه به یک بارگی تحول شگرفی را شاهد می شویم که آیات قم وشیراز به ما دل می سوزانند گویا می خواهند ما را از تهاجم فرهنگی شیطان بزرگ برهانند ؟
این چاپ کتابها بنابر شراکت استراتیژِی امریکا وایران انجام می پذیرد که هدفش همانا برداشتن حساسیت ها وزمینه سازی برای کشت تخم های اصلاح شده رافضی در افغانستان است تا رافضیها در آینده از نفوذ سیاسی در منطقه بهره مند باشند.

۱۳۸۸ مرداد ۱۹, دوشنبه

موقف اسلامی در قبال مضحكه ونمایش تمثیلی به نام انتخابات

هشت سال از اشغال افغانستان میگذرد اشغالگران صلیبی به قیادت امریکا و حمایت مرتدین داخلی، مساعی بیدریغ شان را جهت فروپاشی اسلام وجاگزین ساختن فرهنگ کفری روزانه تشدید میبخشند. اشغال نظامی همزمان با تهاجم فرهنگی در همه بخشهای زندگی خطریست بسا عظیم، که باید آنرا درک نمایم و تاثیرات منفی آنرا شناسایی نموده خویشتن را مسلح کنیم. یکی از اهدافی را که دشمنان اسلام دنبال مینمایند و مساعی شباروزی را بخاطر متحقق شدن آن براه انداخته اند، وارونه ساختن مفاهیم بنیادی اسلام و مسخ آن است، كه مسخ مفهوم جهاد در اولويت كار شان قرار دارد. و در این راستا، علمای سوء و تنظیم‌ها و جمعيت‌هاي به اصطلاح اسلامي نقش عمده را بازی میکنند. دموکراسی یکی از مفاهیم کفری بوده که دشمنان میخواهند تا آنرا رنگ اسلامی داده و آنرا در جامعه اسلامی رایج سازند. دموکراسی دین کفری است زیرا: دموكراسي ثمرهء پليد سيكولرزم است، و سيكولرزم مذهب كفريست كه هدف از آن انحصار اسلام در پاره از عبادات است، و آن هم به شکلی که خواست آنها باشد. در دموكراسي گذاشتن قانون، حکم اکثریت مردم است نه حکم الله. و این حکم اکثریت مردم مطابق به قانون اساسي است نه مطابق به شریعت الله، و در دین دموکراسی اعتباری به آیات قرآن یا احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم نیست و هیچگاه قانون موافق با قرآن و سنت گذاشته نمیشود مگر این که موافق با نصوص کتاب مقدس شان (قانون اساسی) باشد. الله عزوجل ميفرمايد: (فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآْخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً) النساء :59 «پس ا گر اختلاف كرديد در چيزي پس برگردانيد آنرا بسوي الله و پيامبر، اگر به الله و روز آخرت إيمان داريد و اين بهتر ونيكوتر است» و دين دموكراسي ميگويد: " اگر در چيزي نزاع كرديد آنرا به ملت، مجلس پارلمان و يا رئيس ملت، مطابق به دستور وضعي و قانون اساسي برگردانيد". و شایان ذکر است که همین دموکراسی که شعار آن را میدهند و دهان کج مینمایند به این نیز پابند نیستند بلکه از یونان قدیم گرفته تا امروز اصلا چیزی به اسم اکثریت ملت نیست و این جز شعاری فریبنده بیش نمیباشد این در حقیقتش Demoncracy یا حاکمیت شیطان است .
پس برادر و خواهر مسلمانم!
بعد از اين كه حكم دموكراسي را در اسلام دانستي پس بر حذر باش تا مبادا در اين لجنزار سقوط نمايی و ریسمان محكم قرآن را رها نموده و به ريسمانهاي فرسوده اين و آن چنگ بزني، و به آنانيكه با عباء و قباى خود در اين رژيم رفته اند و از آن حمايت مي‌نمايند امثال مرتدينى مانند: سياف، كشاف، رباني، مجددي، وقاد، شينواري و امثالهم و احزابى مرتد مانند (حزب اسلامي) ثبت شده در كابل و يا آنانيكه به عناوين مختلف خود را در رژيم جا داده اند مانند دعوتگران قلابي (جمعيت اصلاح) و اشباه آنها هرگز گوش فرا مده. زيرا اين آقايون و احزاب و جمعيتها جزء لا يتجزاى توطئه عليه جهاد اند. و آگاه باش كه در اين رژيم هر كافري را با هر ديني ميتوان سراغ كرد. ستمي‌ها، افغان‌ملتيها، پرچمي‌ها، خلقي‌ها، رافضي‌ها، اسماعيلي‌ها، شعلي‌ها و مرتدين و سفاكان اوباش جبهه شمال. آيا ميخواهي با اين مفسدين فى الأرض همكار شوي؟ و هشدار كه حكم كسي كه خود را نامزد مي‌نمايد و يا كسي او را انتخاب مي‌نمايد كفر است. و بايد بداني كه دشمنان صليبي اسلام میخواهند، كه به هر شكلی كه ميشود مردم در انتخابات ساختگی شركت نمايند، تا بتوانند فرياد بكشند، كه گويا مردم در انتخابات سهم بسزاي گرفتند در حاليكه از اختيار رئيس دلقک تا تعيين وزراء در كابينه و تا توزيع مناصب كليدي همه و همه در اختيار صلیبی‌ها ميباشد، و انتخابات مضحكه و نمایش تمثيلي بيش نيست. پس از اين نظام كفري بيزاري خويشرا إعلان نما، و در پهلوي برادران مجاهد خويش قرار گير، و با حمايت از آنها اين نظام مرتد و فرومايه را به زباله‌دان تاريخ پرت نما. وما علينا إلا البلاغ .

۱۳۸۸ مرداد ۱۸, یکشنبه

بحثی فشرده ی پیرامون چگونگی پژوهشگیری مسایل قرآنی ورسیدن به حقیقت وکاوش علمی آیه (تطهیر) ومسأله (توسل) در روشنی آن

احمد سليمان فارسى
رسیدن به حقیقت و دست یازیدن به مأمول حقیقی در این راستاامری آسانی است اما آنچه این رسیدن را مانع می‌شود ویا راه را دشوار می‌سازد همانا توشه‌ایست که شایان رسیدن به هدف نیست، و نبایست این توشه را راهروان راه حق و باحثان حقیقت به شانه انداخته و رهسپار گردند من این مقدمه را بخاطری نوشتم که عده‌ی مسایلی را که قرآن به وضاحت نشاندهی نموده است به گونه به بحث می‌گیرند که بعید از اصول پژوهش و کاوش علمی است و ابزار کاوشی را که دارا اند ابزار شایان این چنین کاوشهای علمی نیست بلکه راه را دیگر نیز دشوار می‌سازد و سبب تعقید این کاوش علمی می‌گردد.
یا اینکه به گونه این مسایل قرآنی را به بحث می‌گیرد که گویا قرآن را محکوم می‌داند و خویش را حاکم. یعنی همان عقاید عنعنوی‌اش را که از حول و حوشش فرا گرفته است و یا با آن تغذیه شده است و از صحت و سقمش آگاهی ندارد, همان را اصل می‌گرداند و قرآن را به آن عرضه می‌دارد.
و این مشکل برخی کسانی است که دارند از حقیقت بحث می‌کنند اما کدام حقیقتی؟ سراغ از حقیقت با این شیوه اصلا ممکن نیست اگر واقعا حقیقت‌جو هستیم بایست ابزارش را سراغ کنیم و عقاید خویش رابه قرآن عرضه کنیم و این هنگامی امکان پذیر است که نخست قرآن را بدانیم و سپس داشته‌های عقیدوی خویش را به نمایش بگذاریم که قرآن آن را به حلاجی بگیرد تا صحت و سقمش را جویا شویم. من دو موضوع را در روشنی مقدمه فوق به کاوش می‌گیرم تا بنگریم که چگونه می‌توان به آسانی به حقیقت رسید.
در ذیل اولا به نمونه‌ی از این شیوه بیمار در کاوش مسایل قرآنی اشاره می‌کنم تا آگاه گردیم که آیا با این شیوه میتوان حقیقت را دریافت ؟
آیه ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ که از سوره احزاب است، یکی از مواردیست که عده‌ی چنان به آن چسپیده‌اند که گویا حقیقتی را بعد از سالها سعی و تلاش و عرق‌ریزی دریابیدند، این حقیقت به زعم اینها مسأله‌ی عصمت است، به هر حال من فعلا در صدد تفنید این مسأله نیستم، اما باید اندک تأمل نمایم که مورد این آیه کیها اند؟ و آیا مساله عصمت مورد این آیه است یا نه؟
﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلا (28) وَإِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا (29) يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا (30) وَمَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا كَرِيمًا (31) يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلا مَعْرُوفًا (32) وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا (33)﴾
(اى پيامبر، به زنانت بگو: اگر زندگانى دنيا و تجمّل آن را خواسته باشيد، پس بياييد تا شما را بهره‏مند كنم و به رها كردنى نيك رهايتان سازم (28) و اگر الله و رسول او سراى آخرت را خواسته باشيد، [بدانيد كه‏] الله براى نيكوكارانتان پاداشى بزرگ فراهم ديده است (29) اى زنان پيامبر، هر كس از شما كه ناشايستى آشكارى انجام دهد، عذاب در حقّ او دو چندان افزوده مى‏شود. و اين [كار] بر الله آسان است (30) و هر كس از شما كه در برابر الله و پيامبرش گردن نهد و كار شايسته انجام دهد، پاداشش را دو بار به او مى‏دهيم. و برايش روزى‏ ارزشمند فراهم سازيم (31) اى زنان پيامبر، شما مانند هيچ يك از [ساير] زنان نيستيد، اگر پروا داريد. پس در سخن گفتن نرمى نكنيد كه آن گاه كسى كه در دل خويش بيمارى دارد به طمع افتد. و سخنى شايسته بگوييد (32) و در خانه‏هاى خود بمانيد و چون زينت نمايى [عصر] جاهليت پيشين زينت ننماييد و نماز بر پاى داريد و زكات بپردازيد و از الله و رسولش فرمان بريد. جز اين نيست كه الله مى‏خواهد پليدى را از شما، اى اهل بيت دور كند و چنان كه بايد شما را پاكيزه گرداند (33))
این آیات مبارکه از همسران پاکیزه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بحث می‌نماید، یعنی مورد بحث این آیات همین انسان‌های مبارک اند که مخاطبین رهنمودهای آسمانی اند پس چگونه می‌توان زعم نمود که به یکبارگی این آیه مورد دیگری پیدا می‌یابد و از سیاق آیه‌های دیگر جدا می‌شود؟ دیگر اینکه اگر به بدنه سوره احزاب دقت کنیم می‌نگریم که عبارت (ازواج) در چندین مورد از آن ذکر رفته است که این آیه نیز از آن مستثنی نیست.
بیاید اندکی به این آیات غورنمایم.
هویدا است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم پیامبر برگزیده رب آسمانها وزمین است رسولی که دیگر با رسالتش باب نبوت مسدود گردید و بدون شک که هر رسولی برای امتش الگوی شایستگی‌ها است، و بایست امتش در این راستا به این رسول گرامی تأسی نمایند پس تأسی به رسول متقاضی منزل پاکیزه ایست که این برگزیده آسمانی در آن زیست می‌نماید به تعبیر دیگر این برگزیده را همسران پاک طینتی سزد که در سایه‌های رهنمودهای الهی زندگی نمایند و الگوی یک خانواده اسلامی به دیگر خانواده‌های امت شوند یعنی در کنار امامت فردی امامت خانوادگی را نیز متحقق شود که خانواده اش الگوی پاکیزگیها گردد.
اندکی جلو می‌رویم تا بهتر بتوانیم مفهوم حقیقی این آیات را درک نمایم.
مشرکین در مرحله مکی مساعی بیدریغ شان را جهت محو اسلام به راه انداختند اما سودی نبردند تا اینکه دعوت اسلامی پناهگاهی مستحکمی در خارج از مکه می‌یابد و مرحله مدنی آغاز می گردد نبرد های خونین وغدروخیانت یهودیها درداخل وهمکاری همه جانبه ی منافقین با مشرکین در این راستا همه وهمه تلاش های مذبوحانه بود که هیچ یک کارگر نیافتاد ونبرد احزاب یکی از مساعی گسترده بلکه آخرین توان لشکر مادی لشکر باطل بود که به آن جمعا اقدام نمودند اما الله عزوجل این مساعی شیطانی را بیهوده ساخت ولشکر شرک را به ذلت وسرافگندگی روانه دیار شان ساخت وکید وترفند یهودی را خنثی نمود وجمع شان را از هم پاشانید.
اما این بار منافقین سعی جدیدی را به راه انداختند آنها سعی داشتند تا خالیگاه‌های را در خانواده‌های مسلمین بیابند تا بتوانند توفانی از تبلیغات زهر آگین شان را به راه بیاندازند پس الله عزوجل دراین سوره بعد از ذکر نعمت شکست مشرکین وفروپاشیدن مساعی شان مؤمنان را به شكر اين نعمت جليل فرا ميخواند شکری که عبارت از عدم اطاعت از کافرین ومنافقین است و نباید مؤمنان به اینها گوش فرا دهند وآل رسول صلی الله علیه وآله وسلم را به رهنمودهای در این زمینه اختصاص میدهد زیرا این خانواده بایست در این راستای شکر از همه جلو باشند تا دیگران را محور گردد. می نگریم که الله عزوجل رسولش صلی الله علیه وآله وسلم ر ا مأمور میگرداند که چگونه وبا قاطعیت خانواده اش را مخاطب سازد زیرا الله عزوجل میخواهد این ها را پاکیزه گرداند.
با درک این پس منظر, پس در کجای این آیات موردی را می یابم که دلالت بر عصمت کند ویا اینکه مورد آیه (تطهیر) افرادی اند نه همه خانواده رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم؟
بیاید اندکی دیگر نیز این آیه مبارک را به بحث بگیریم لفظ (أل) را در عربی (ال العهدیة) گویند این در کلمه‌ی داخل میشود که یا مخاطب, آن را می‌شناسد یا قبلا تصریحا یا تلویحا ذکری از آن رفته است یا خودش حاضر است یا اینکه این لفظ پیوند محکمی با این کلمه دارد که در حقیقت جانشینش است. پس در این آیه مبارک (أل) از چه انواع است ؟ بدون شک که از نوعیست که قبلا تصریحا ازآن ذکر شده است الفاظ از قبیل (نساء وبيوتكن) همه دلالت بر این لفظ (البیت) دارند که مراد همان منزل همسران پاکیزه رسول الله است. همچنان سیاق و سباق آیات این زعم را مردود می‌شمارد، مورد آیات افرادی انگشت شماری نه بلکه همه آل رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم است واین آیه در حقیقت هدف همان رهنمود هاست و این با بلاغت قران نسزد عده‌ی به استدلال به تغییر ناگهانی ضمیر می‌کنند که گویا این بخش را ازسیاق تسلسل آیات خارج می‌سازد با اینکه این استناد موردی ندارد اما عجیب‌تر ازاین دعوای عصمت از این آیه است.
میگویند: روایات ما این آیه را از این مورد بیرون می‌نماید و چون بتوانند خویشتن را بیشتر حقیقت‌شناس معرفی کنند اندکی جلو می‌روند و به آرامی آواز می‌دهند روایات اهل سنت نیز دلالت بر مدعای ما دارد.
اما در ارارتباط روایاتی که اشاره به فاطمه رضی الله عنها دارد بدون شک که فاطمه از آل بیت رسول الله است اما وجود این دخت گرامی رسول الله دیگران را ازاین مورد بیرون نمی‌کند زیرا مورد آیات تنها فاطمه رضی الله عنها نیست بلکه همه خانواده رسول الله است.
اما موضوع روایات ساختگی خیلی ساده است در قدم اول اگر این نوع روایات را به حلاجی بگیریم به یقین می‌توان گفت که این روایات مکذوبی است که اصلا نشاید که آن را روایات پنداشت و دیگر اینکه آیا قرآن معما است؟ که احتیاج به راویان کذاب و مجروحی دارد تا در روشنی بافته‌های دروغین شان وحی الهی را به تفسیر گرفت. پس ناگفته پیداست که مسأله عصمت اصلا مورد این آیات مبارک نیست و این یک مسأله بیگانه است که خواستند به آن دلیلی بتراشند چون ناتوان شدند به سرای راویان کذاب رو آوردند.
مورد دوم بحثم موضوع مظلوم (توسل) است که دچار کژفهمی برخی‌ها قرار گرفته است، من این موضوع را در قالب سوال و جواب ذیلا می‌نگارم تا بهتر درک شود.
1-آیا قرآن کتاب توحید است؟
ج- بلی.
2- آیا قرآن شرک را به ما شناسایی نموده است؟
ج- بلی، تا خویشتن را ازآن برهانیم.
3-آیا قرآن از توسل و متعلقات آن بحث کرده است؟
ج- بلی، زیرا توسل یکی از مسایل عمده است که مشرکان از آن فهم مغلوط داشتند و بنا بر این کژفهمی در دام شرک افتاده بودند.
4-پس این مسأله ارزشمند که اندک اشتباه در آن پیامد خطرناکی دارد آیا میتوان آن را بدون قرآن فهمید؟
ج- هرگز نه, این چنین مسایل را بایست در قرآن سراغ کرد.
5-پس توسل چیست؟
ج- وسیله‌ی برای تقرب به الله عزوجل.
6- آیا قرآن این وسیله را شناسایی کرده است؟
ج- بدان که قرآن به آنچه که فرامی‌خواند و یا از آن باز می‌دارد ماهیت آن را شناسایی می‌دارد تا انسان در شناختش دچار اشتباه نشود به این آیات تأمل کن.
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ )(35) المائدة
(اى مؤمنان، از الله بترسید و به سوى او وسيله [تقرّب‏] بجوييد و در راهش جهاد كنيد باشد كه رستگار شويد (35)
(قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَلا تَحْوِيلا (56) أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا )(57) الإسراء
(بگو: كسانى را كه به جاى او [معبود] مى‏پنداريد، فرا خوانيد، پس به گرداندن بلايى از شما و نه تغيير دادن، توانا نيستند (56) كسانى كه [كافران‏] آنان را [به نيايش‏] مى‏خوانند، [خود] هر كدام كه نزديك‏ترند، به سوى رب شان وسيله [تقرّب‏] مى‏جويند. و به رحمت او اميد مى‏دارند و از عذابش بيمناكند. بى گمان بايد از عذاب ربت بر حذر بود) (57)
قرآن وسیله را برای نفی شرک بیان داشته است واین وسیله را عمل شایسته معرفی می‌کند چنانچه در آیه اول به تعقیب وسیله جهاد را ذکر می‌کند که عمل شایسته ایست که انسان به وسیله آن به پروردگارش تقرب می‌جوید و در آیات بعدی کسانی را نکوهش می‌دارد که دیگران را به غیر ا ز الله عزوجل فرامی‌خوانند در حالیکه همین فراخوانده‌شدگان در جستجوی وسیله‌ی تقرب به رب شان اند و به رحمت رب شان امیدوار اند و از عذاب ربشان بیمناک. پس کجاست ذکر ائمه که ندا داده شوند تا فریاد ما را به الله عزوجل وسیله شوند؟ این دیگر همان استدلال سخیف از این آیات است که در مقدمه به آن اشاره داشتیم.
7-پس این که عده ی وسیله را چیزی دیگری مانند (یا فلان .....) می‌دانند به چه استدلال می‌نمایند؟
ج- باید بدانی که دیگر در این مورد هر استدلالی غیر از قرآن, مردود است زیرا فهمیدی که اندک اشتباه در فهم این موضوع, پیامد خطر ناکی دارد. این وسیله قرآنی است که به صراحت قرآن آن را بیان می‌دارد. اما این دیگران استدلال شان خیلی خنده‌آور است اینها الله را به ستمگری تشبیه می‌کنند که در کاخی است و لشکری از ائمه در خدمتش. پس بایست بخاطر رسیدن به رب با یکی از ائمه تماس گرفت تا این امام, ناله و شیون ما را به کاخ نقل دهد و میدانی که این پندار چه قدر زشت است و با توحید چه منافاتی دارد؟
1- اینکه این تشبیه کفر محض است.
2- در این تشبیه، الله به ذات ناتوانی می‌ماند که احتیاج به این لشکر از ائمه دارد.
3- الله، در این تشبیه ذات شنوایی نیست تا ناله‌ها را بشنود.
4- ائمه در شنیدن ناله‌ها بهتر از الله اند، چرا که به مجرد شنیدن اسم شان شتابان از جایشان بر می‌خیزند و در این کره خاکی پراگنده می‌شوند و به یک چشم زدن همه خواسته‌ها را زیر بغل گرفته به کاخ ذات ناتوان حضور می‌رسانند.
این دیگر اله نشد الهی که ما را مکلف به عبادتش کرده است همان است که قرآن را فرستاد و بدان که این پندار واهی همان پندار مشرکین بود که قرآن برآن خط بطلان کشید.

اسلام وقيادت بشريت

احمد سليمان فارسى
مسلماً که قرآن مسئوليت تغيير اجتماعى واقتصادى در جامعه را تحديد مي نمايد. قرآن اقدام انساني اعم فردى وجمعى را مسئول تغييردرجامعه ميداند زيرا انسان درجهان بينى اسلام نه ذره در بيابان است ونه مخلوق حيران درکوير,که هدفى را دنبال نمى نمايد. درجوامع بشرى هرتغييرى که به وقوع مي پيوندد اقدام انسانى چه فردى وچه جمعى در قبال آن عارى از اراده نمى باشد. شيفتگان مارکس هر تغيير در جوامع بشرى را صبغه ديگري بخشيده و آنرا زاده حتميات جبراقتصادى در جامعه قلمداد مي نمايند . ودلباختگان سارترآن را ناشئ از حتمياتى ميدانند که آزادي را از انسان سلب نموده واو را فاقد آزادى واستقلاليت ميسازد وبا در نظرداشت اين مقدمات هرزه وفرتوت،فريقين نتايجى را برآن بناء کردند که بعيد از براهين عقلى است . بااينکه درروياروى با قوانين طبيعى آزادى انسان محدود ميشود اما نيروى اصلى واستعداد هاي نهفته در انسان ,انسان را به استفاده از قوانين اجتماع جهت تحسين زندگى انسانى وارتقاى آن فرا ميخواند واز سنتهاى که قرآن توجه انسان را به آن معطوف ميدارد يکي هم سنت تغييردرجامعه بشرى است,زيرا زندگى مالامال با تغييرات دايمى ومستمرى است که گاهي منتهى به صعود جامعه وگاهي هم منتهى به هبوط آن ميگردد ودرقبال اين تغيير درجامعه موقف انسان مسلمان يک موقف ايجابى ومثبت بوده که ازايمان پويايش طراوش مينمايد واو را به سوى آينده هرچه بهترواحسن فرا ميخواند. ارتباط محکم با الله عزوجل وعميق تر شدن معانى ايمان در قلب وتقويه ارزشهاى اصيل اخلاقى در جامعه واشاعت روح تعاون وتکافل اجتماعى, ازجمله اهداف والاى است که انسان مومن درجهت تحقق آن درواقع چشم دوخته وبخاطر برآورده شدن اين مأمول ،مسيرش را جهت يک تغيير ايجابي وبنا در جامعه مشخص ميسازد. اما انسان كافر هدفش استئصال اسلام واضمحلال ارزشهاى آن در جامعه وجاگزين نمودن ارزشهاى غربى ويا شرقى است در حقيقت تغييرى است که جامعه بشرى را بسوى پرتگاه بد بختى روانه ميسازد زيرا با حاکميت ارزشهاى منافى با فطرت بشرى، جامعه لباس انحطاط را درهمه عرصه ها به تن ميكند واين انحطاط جامعه را به فناى کامل تهديد ميكند.تهديديکه زاده اين انحطاط در همه عرصه هاى زندگي است. پس ناگفته پيداست بيدارى اسلامى معاصر بيداريکه منافع غرب را در جهان اسلام تهديد ميکند چالشى است که غرب را وا ميدارد که جهت فروپاشى اين بيدار دست به کارشود بيدارى که به قلبها نفوذ ميابد و بشريت را از يوغ معبودان بشرى و غيربشرى رهايى مي بخشد وبايد که فرد مسلمان آگاه با درک عميق از مفاهيم اسلام و فهم کامل از جامعه نقش کليدي را ايفا نمايد و بدون شکه که اين فرد مسلمان انديشمند ومتفکر است که جامعه بشرى را ازتباهى وويرانى که متوجه آن است و هر لحظه آن را به فناى کامل تهديد مينمايد به سوى ساحل نجات به حرکت در مى آورد. زيرا ديگر تمدن ميان تهى جاهل غرب به افلاس رسيده است ودر جعبه اش ديگر چيزى باقي نمانده است که به آن دست نبرده باشد مگر اينکه عوامل انحطاط وفساد در جامعه را تقويه نموده است. البرت اشفيتر در کتابش ( فلسفه تمدن ) اين حقيقت را به خوانش گرفته و ميگويد : "اين مسلم وبديهى است که تمدن غربي آهنگ انتحار را سر داده است وآنچه از آن باقي ماند، نيز درامان نخواهد بود".
فساد فلسفه ونظريات جاهلى معاصر، عامل اساسى است که فرد مسلمان را متقاعد ميسازد که زمام قيادت جهان را يک بارديگربه دست بگيرد واين قيادت متعفن جاهلى را کنار بزند. وبايد که اين فرد مسلمان قبل ازهمه خويشتن را ازقيد نظريات متضاد با اسلام برهاند وبا درک پويا وفهم شامل ازاسلام خود را آماده پيکار در ميدانهاي مختلف کارزار بگرداند. زيرا قبل از تغيير روند جامعه بايد روند خويش را تغيير داد. انقلاب همگانى در درون انسان مؤمن که باعث ميشود که فرد با جاهليت وداع بگويد امريست محتوم, تا باشد با قلب سرشار از ايمان به رويارويى بپردازد. وبايد خاطرنشان ساخت که تنها فساد نظام نوين جهانى و درک انسان از آن براي تغيير کافى نيست ودراينجاست که شرط ديگري علاوه ميگردد و آن اينکه اين فهم و درک عميق در جامعه را کساني حمل نمايند که به فرداى اميد يقين کامل دارند زيرا هر انحراف و کج فهمى در خط فکرى روند حرکى يک نهضت اسلامى، نتايج و خيمى را به بار دارد وبه گونه مثال اين انحراف را ميتوان درمطالعات سطحى از اسلام وبسنده نمودن به چند مقاله وجزوه اختصار نمود. که امروز ما شاهد نتايج ناگوار آن هستيم، عده دموکراسى را زاده اسلام ميدانند در حاليکه عده ديگرى طبل همزيستي مسالمت آميزاسلام با لادينيت ( سيکولريزم) را به نواختن گرفته اند وعده هم در نظام اختلاط در مؤسسات تعليمى و ادارات دولتى حرجى را احساس نمى نمايند وبا اين تعدى آشکار ازاصول وضوابط اصيل اسلامى سنگ اسلام گرايى را به سينه ميکوبند وشعار اسلام معتدل را سرميدهند. آرى اسلام که غرب آنرا ميپسندد اسلام که آنرا بايد اسلام امريکايى دانست كه سوژه اش را مؤسسه (راند) ريخته است. پس يک تغيير ايجابى ومثبت در جامعه تقاضا دارد که افراد مؤمن ومتعهد جامعه صف محکمى را ايجاد نموده وبادرنظرداشت اصول اصيل اسلامى ، وچنگ زدن به آن دراين مسير گامهاى استوارى برداشته, تا باشد الله عزوجل به آنان در اين كره خاکى تمکين ارزانى نمايد وتا يک بار ديگر جهان بشريت شاهد نظام ربانى باشد که ديگر در آن جاى به طغيان وطاغوت نباشد. وماذلک علي الله بعزيز

نگاهی به اهداف اعلان شده اشغالگران درافغانستان

احمد سلیمان فارسی
بیش از هفت سال ازاشغال افغانستان ميشود اشغالگران صليبي دراشغال وفروپاشي نظام اسلامي اهدافي را دنبال ميكردند كه عبارت بودند از:
1- ازميان برداشتن امارت اسلامي ورسيدن به زعامت آن ملا محمد عمر مجاهد.
2- انهدام تنظيم قاعدة الجهاد در افغانستان ودستگيري رهبر آن شيخ اسامه.
3- تحويل افغانستان به يك كشور غير اسلامي مانند تركيه تا الگوي باشد در منطقه.
اين اهداف اعلان شده صليبيها بود كه در روزهاي اول اشغال, طنين انداز گوشها بود. مساعي شباروزي امريكايها ومؤتلفين آنها در اين راستا وتلاشهاي بيدريغ شان در جهان دغدغه برپا كرده بود. امريكا كشوري بود كه همه جهان را مرعوب قدرت خويش ساخته بود وبدون شك كه لشكركشي به افغانستان وبا آن سازوبرگ نظامي همه را مات ومبهوت ساخته بود. وهمه بي صبرانه انتظار تحقق يافتن اهداف امريكا را داشتند.
يكي از اعضاي كانگرس امريكا, در آن روزها اعلام كرد كه ما به زودي افغانستان را به اسراييل دوم درمي آريم تا همان نقش تخریبی را در منطقه بازی نمايد. امروز بيش ازهفت سال ازاعلان اهداف پليد اشغالگران ميشود. بيايد با اندك تأمل بنگريم كه آيا امريكا در تحقق اهدافش موفق بوده است؟ آيا آن رعب وهيبت ديروزي امريكا هنوز هم جهان را ميخكوب نموده است ؟ آيا واقعا افغانستان چنانچه زعم ميشد بازسازي شده است وبه شاهراه ترقي وتعالي از معبر دموكراسي سير صعودي خويشرا مي بيمايد؟ من در این مقاله هدف نخست را به خوانش میگرم که هدف اساسی اشغالگران بود که همانا نابودي امارت اسلامي بود امارتيكه خارچشم همه نظامهاي طاغوتي گرديده بود. تطبيق صادقانه شريعت اسلامي وموقفگيريهاي مبتني بر اسلام خواب آن ها را آشفته ساخته بود. واين نظام قابل تحمل ملل كفر نبود.
بدون شك كه كافران به هيج بهاي نميپذيرند كه در گوشه از جهان, نظام اسلامي برپا شود نظاميكه كفر به طاغوت را اعلان ميدارد وآن را صادقانه تطبيق مي نمايد. امروز طالبان بيش از نيم از افغانستان را تحت اداره خود دارند. امريكايها در ماه جون سال جاري اعتراف كردند كه 400 عمليات نظامي عليه نيرو هاي شانرا ثبت نموده اند. اين دلالت به برتري مجاهدين درميدان نبرد دارد. همچنان خیزش طالبان در کشور همسایه پاکستان, تغییر شگرفی در منطقه است. مناطق پشتون نشین محراق فعالیت های طالبان پاکستانی است که همه به امارت اسلامی در افغانستان پیوند شرعی (بیعت) دارند. این جهش اسلامی در منطقه معادله نظامی امریکا ومتحدینش را واژگون ساخت. زیرا با ورود طالبان پاکستانی در نبرد عنصری ناگهانی درجنگ افزوده شد که متحدین صلیبی را سرآسیمه ساخت, زیرا آنها هرگز گمان چنین تحول را نمیکردند.
عملیات گسترده امریکایها نتیجه ی جزء افتضاح نداشت. ماشین محاربوی اشغالگران در افغانستان به پوسیدن گرفته است. وچون از نبرد با طالبان عاجزاند قریه ها را به خاک یکسان میکنند تا عطش انتقام شان را کشیده باشند اما این کشتار جمعی مردم را بیشتر منزجر میسازد. باید درک نمایم که این فجایع روی برنامه انجام میگیرد وعمدی است نه آنچنانکه زعم میشود. پس ناگفته پیداست که هدف اولی دشمنان اسلام متحقق نگردید
وطالبان امروز نیروی مستحکم وپولادینست که مرز های افغانستان را عبور نموده است والگوی جهاد ومبارزه گردیده است. وچون هدف اولی تحقق نیافت اهداف دیگر که تابع هدف اولی اند نیز ازتحقق باز ایستاد.

روزنامه (اوبزرور)انگليسي:(طالبان جنگجویان ماهری اند که میدانند پیروزی یعنی چه؟)

انتخاب وترجمه از:احمد سلیمان فارسی

بسياري از روزنامه های امریکایی وانگیسی نبرد در افغانستان را به نقد وتحلیل گرفتند تکالیف هنگفت نبرد وخسایر بشری که نیروهای بیگانه متحمل آن در نبودن یک استراتیژی واضح میشوند محوراکثر این روزنامه ها را تشکیل میداد. وبرخی این روزنامه ها اشاره به این داشتند که جنگ را باخته اند وکاسه صبر اهالی عساکر به ریختن گرفته است.
(گرالدر سيب) یک نویسنده امریکایی نوشت :"اداره امریکا در دو جبهه می جنگد یکی نبرد علیه طالبان ودیگری نبرد در کانگرس که صبرش در زمینه ی تمویل مالی جنگ نزدیک به انتهاء است ".
(سیب) در مقاله اش که در جریده (وول ستريت) نشر شد, اشاره به تکالیف هنگفت جنگی میکند ومیافزاید که نبرد با کانگرس در زمینه تمویل مالی جنگ ادامه می یابد وکانگرس در این راستا صبرش به نهایت رسیده است زیرا علی الرغم تصمیم کانگرس در زمینه, دیگر توان صبر را بعد از هشت سال جنگ ندارد" او می نویسد :"کانگرس قبل از بررسی موضوع کاهش بودیجه ی جنگی, وزارت دفاع و قصر سفید را تا اوایل سال آینده مهلت داده است تا چه تغییراتی ملموسی رونما میگردد؟". وی کرزی را شخص غیر قابل اعتماد میخواند با اینکه احتمال برنده شدنش در انتخابات را پیش بینی مینماید وی از ( ديفد اوبي) یک عضو کانگرس نقل می نماید که وی جنگ در افغانستان را به جنگ در ویتنام تشبیه میکند ودر پیروزی در آن شک می نماید"
جریده (اوبزرور) انگليسي درسرمقاله اش می نویسد:"باید در اهداف خویش مجددا نظر نمایم" این روزنامه طالبان را جنگجویان ماهری میخواند که میدانند پیروزی یعنی چه ؟وبر سربازان بیگانه در میدان نبرد متفوق اند واز اشغالگران نفرت دارند وهدف از نبرد شان خیلی روشن است آزادی افغانستان از یوغ بیگا نگان. روزنامه می نویسد:" وسربازان ما اعم از دختر وپسر یا باید بخاطر بقای شان در قید حیات همه تکالیف را بپذیرند یا اینکه خود را نجات دهند". وبه نبرد معنوی علیه طالبان در قالب تبلیغات دعوت مینماید.
جریده (دی اندبندت ان سندي) انگلیسی به عقب نشینی از افغانستان فرا میخواند ومینویسد که نیروی ایتلاف با ورطه بزرگی مواجه اند که در آن غرق خواهند شد وبه خسایر بشری اشاره میکند که در سه سال اخیر بیشتر از عراق است.
جریده (گاردیان) انگلیسی نوشت:"سربازان انگلیسی بدون دست آوردی در این نبرد به قتل میرسند " وبه نشانه های جانکاه واندوه که بر خانواده های این سربازان چیره اند اشاره میکند. این جریده که سرمقاله اش را با عنوان (خران افغانستان را رهبری مینمایند) آغاز مینماید می افزاید:" انگلیس چنانچه دیده میشود اهداف روشنی در این جنگ ندارد ونه استراتیژی واضحی را جهت رسیدن به اهداف افتراضی اش گذاشته است " این جریده به بیست ملیارد دالری اشاره میکند که ماهانه دولت انگلیس متحمل پرداخت آن میشود در حالیکه ستراتیژی های گذاشته شده مسیری بدون راهنما را می پیمایند.
از سوی دیگر ( كاگلين) مقاله ای را تحت عنوان (کیست برای سربازان فریفته شده ما ؟) نوشت وسیاست های کشورش انگلیس را در نبرد به ویژه حملات طالبان, به باد انتقاد گرفت وی در مقاله اش که در جریده (تلی گراف) به نشر رسید به وعده های (تونی بلیر) اشاره میکند. بلیر گفته بود که کشورش نقش رهبری را در پیمان ناتو واعمار مجدد افغانستان بازی خواهد کرد ونمی گذارد که افغانستان بار دیگر به پناهگاهی برای اسلامگرایان مبدل گردد وی میگوید که سه سال از این وعده ها میگذرد در حالیکه هیچ یکی از آن متحقق نگردیده است. با تشکراز (الجزیرة)

امریکا چهارمین امپراطوری است که افغانستان آن را می بلعد

نوشته از: احمد زیدان مدیر دفتر تلویزیون (الجزیره )درپاکستان
برگرداننده: احمد سلیمان فارسی
عمليات نظامی را که امریکایها درولایت هلمند به اسم خنجر به راه انداخته اند وهدف از آن را بیرون راندن طالبان از هلمند اعلام نموده اند بزرگترین عملیات عسکری امریکایها وانگلیس از بدو اشغال و آغاز زمامداری اوباما است. این عملیات نظامی, کسانی را که طبل آغازعهد جدید را را درامریکا با آغاز ریاست جمهوری اوباما به کوبیدن گرفته بودند رسوا ساخت. اما رد طالبانی نیز تأخیر نشد وطالبان عملیاتی را به اسم دام فولادین در پاسخ به عملیات خنجر به راه انداختند. امریکایها طبق معمول به پیشروی ادامه دادند سعی داشتند مساحات بیشتری را به دست آورند وجنگ شدیدی را مواجه شوند تا شاید بتوانند مبرری برای تلفات شان درجنگ دریافته باشند. طالبان درهمان ساعات نخست جنگ عقب نشینی ونبرد تمام عیار چریکی (پارتیزانی) را اعلان نمودند ودریک روز هفت سرباز امریکایی به هلاکت رسیدند که این یک رقم درشت تلفات بود که امریکایها را شدیدا آسیب پذیر ساخت طالبان همزمان با آغازنبرد درهلمند دامنه ی عملیات را به شمال نیز کشانیدند در ولایت کندزامریکایها را هدف قرار دادند وچار سرباز آنها را به هلاکت رسانیدند درولایت پکتیا در جنوب یک پایگاه امریکایی را هدف گرفتند ودر این حمله از هشت تن مواد انفجاری کار گرفته شده بود که تلفات جانی ومالی به دنبال داشت این در حالیست که گزارشات بر این تأکید دارد که رهبری جنگ را ملا عمرمستقیما به پیش میبرد وهمه امور طالبان را تحت اداره دارد.
از سوی دیگر توافقنامه روسیه با امریکا که به موجب آن امریکا میتواند از زمین روسیه راه اکمالاتی تدارک نماید وبا عبور از آسیای میانه سازوبرگش را به افغانستان نقل نماید اشاره به دست وپاچگی امریکا دارد که دلالت بر پیروزی بی شایبه طالبان در آینده دارد پیروزی خالصی از هر شایبه روسی وچینی . وحوادث اخیر در ایالت (اشغالی ) سینگ یانگ (ترکستان شرقی ) درچین واحتمال تحرک حرکت اسلامی ترکستان شرقی که پیوند با طالبان دارد دلالت بر توسیع دایره جنگ درمنطقه اما این بار با دیدگاه طالبانی دارد
همچنان به گزارش (ایکونومیست) صدها تن جنگجوی ازبک تبار به مناطق شان باز گشتند. وعملیات فدایی اخیر در ایالت (اندیجان) که کامیون های حامل مواد اکمالاتی امریکا ازاین جا عبور می نماید اشاره به نبرد شدیدی در آینده در منطقه دارد.دیده میشود که افغانستان که محراق کشمکش های بزرگ بوده است این بار مبدل به مقبره بزرگی برای اشغالگران میشود وبه گفته مهندس حکمتیار "امریکا به زودی چارمین امپراطوری است که افغانستان آن را می بلعد".

نگاهی به نقش شیعیان در افغانستان بعد از اشغال

احمد سليمان فارسي
شيعيان در افغانستان یک اقلیت اند این از مسلمات قطعیات است که شکی ر ا نمی پذیرد واقلیتي اند متشكل از اقوام مختلف , که در برخی نقاط افغانستان پراگنده اند مثلا قزلباش ها(کلاه سرخ پوشان) شیعیانی از بقایای لشکر نادر افشار اند که در کابل زیست می کنند وهمیشه روابط تنگاتنگی با نظامی حاکم در افغانستان داشته اند بلکه از مقربین دربار بوده اند.
هزاره ها از جمله اقوامی اند در افغانستان که شیعیان در آن زیاد اند در حالیکه برخی دیگر سنی اند که دربامیان ومناطق همجوارش سکونت دارند این حقیقت را عده ای نمیدانند که همه هزاره ها شیعه نیستند.
هزاره ها بقایای تاتاریهای اند که در این منطقه باقی ماندند. شیعه های در ولایات (استان های) قندهار وگردیز نیز اند که نفوذ شان از چند روستای محدود تجاوز نمی کند. در حالیکه در شرق افغانستان اصلا نمیتوانی انسان شیعی را پیدا کنی.
شیعیان در درازنای تاریخ افغانستان نقش های منفی وتخریبی را بازی کرده اند. همسایگی ایران همیشه درد سری برای افغانستان سنی بوده است لشکرکشی گرگین به افغانستان ونبرد میرویس هوتکی علیه آن وسپس نبرد های شاه اشرف هوتکی وتصرف پایتخت صفوی ها, نمونه های از این مد وجذر میان این دو کشور است. شایان ذکر است که اشرف هوتکی در نبردی لشکر پتر کبیر پادشاه روسیه نیز از پا درآورد.
وبدون شک که شیعیان در این مواقف شان از داشته های عقیدوی شان رهسپار میگردند داشته های که در مراجع دینی شان میتوان آن را دریافت. کتاب های که مراجع اساسی این دین را تشکیل می دهند اسلامی را شناسایی میدارد که با اسلام ناب قرآنی یکسره مخالف است بلکه اسلامی ر ا معرفی میدارد که اصلا با رهنمود های الهی در تضاد اند من در این مقاله سعی میکنم گوشه از فساد احزاب شیعی را در افغانستان بعد از حمله صلیبی بیان نمایم که به چه وقاحتی با امریکایها همنوا شدند ودر پهلوی اشغالگران ایستادند وبه شدت از رژیم دست نشانده امریکایی دفاع می نمایند بلکه این احزاب شیعی در ساختار این رژیم پوشالی نقش کلیدی را دارند.
احزاب شیعی در ایتلاف نامبارکی در پهلوی گروه شورای نظار ودیگر گروه ها ایستادند وجبهه ای را علیه امارت اسلامی طالبان تشکیل دادند وبدون شک که این ایستادگی به اشاره ایران انجام پذیرفت رژیم ایران امارت طالبان را خطر جدی می خواند که با نیرومندی اش منافعش ر ادر خطر میدانست زیرا مشکل ایران با نظامی است که ممثل حقیقی اسلام باشد واز حقوق مسلمین در هر جا به دفاع برخیزد وبخاطر تحقق اهداف والای اسلام به میدان کارزار داخل گردد رژیم ایران با بر اندازی رژیم شاهی خود را حامی مسلمین جهان وبدون کدام تبعیض مذهبی معرفي كرد وشعار "اسلام مرز را نمی شناسد" را بر افراشت ومی خواست در آستانه پیروزی انقلاب خمینی پیشتیبانی جهان اسلام را با خود داشته باشد اما ماهیت مذهب رافضی و اساسات آن را نمی شد دیگر در ورای شعار های پهن وعریض اما میان تهی پوشانید ماهیتی که اهل سنت را کافرانی می داند که بایست ازصفحه گیتی محو گردند زیرا اساسات این دین متقاضی این حکم است تحریف قرأن وارتداد اصحاب رضی الله عنهم به جز عدد انگشت شماری, ایمان به امامت وعصمت ایمه وموارد دیگری که همه یکسره با قرأن درمنافات اند.
اهل سنت در ایران با اینکه نسبت درشتی را تشکیل می دهند اما از حقوق اتباع ادیان دیگری چون یهودیت وغیره نيز بهره مند نیستند به شهادت رسانیدن جمعی غفیری از علمای اهل سنت وبه زندان افگندن جمعی دیگری دلالت بر صفوی بودن این رژیم دارد.
احزاب شیعی افغانی, ایران را قطب الهام گیری خویش می دانند بلکه به ایران به دید تقدس می نگرند وبنابر این دیدگاه مقدسانه, احزاب شیعی درحقیقت امتداد نفوذ نظام آیت ها ایرانی در افغانستان اند این احزاب در پهلوی گروهک های دیگر جبهه ایرا تشکیل دادند تا اینکه امریکایها به افغانستان به ریختن گرفتند ایران در اشغال افغانستان نقش به سزای داشت ایرانیها با نفوذ در جبهه شمال وهمکاری همه جانبه با امریکا این نقش تخریبی را در اشغال افغانستان بازی کردند خاتمی ومحسن رضایی ودیگران به صراحت اعلام داشتند که این نقش کلیدی آنها بود که کابل وبغداد به دست امریکایها افتادند. این نقش خاینانه رژیم صفوی در ایران تکرار همان نقش های بی شرمانه ی رافضیها در بستره تاریخ اسلام است همکاری با تاتاریها در سقوط بغداد در سال 656هجری ونبرد با عثمانیها وروابط حسنه با نصاری در اندلس پس از سقوط همه وهمه نشانه ای بارز این خیانت عظیم است که بار ها تاریخ ننگین شان را به آن رقم زده اند در حالیکه با این عملکرد ها خم به ابرو نیاورده اند .وامروز در افغانستان در حدود 200 روزنامه وجریده را ایران هزینه می دهد
با اشغال افغانستان احزاب شیعی به این نقش موروثه تاریخی شان به اشاره ایران ادامه دادند وعجیب اینکه این اقلیت با مهارت ویژه به احزابی توزیع گردیدند که باشد این احزاب با ایتلافها با احزاب دیگری افغانی نقش موثری را ایفا نمایند.
بدون شک که شیعیان توانستند در سایه اشغال اساسات فرسوده شان را به نمایش بگذارند وبا صراحت آن را تبلیغ نمایند بلکه در مواردی آن را تطبیق نمایند مثلا نکاح متعه از مواردی بود که قبلا در خفا اجرا میگردید اما با اشغال افغانستان این مورد علنی گردید ودوشیزه گان شیعی که از ایران بازگشت نموده اند یکی از بستره های تطبیق این حکم رافضی اند که به موجب آن به زعم اینها, انسان شایان ورود به بهشت می گردد.
طعن وناسزا به صحابه رضی الله عنهم از مواردیست که در سایه اشغال مشروعیت یافت چنانچه یکی از این شیادان در جریده ي عمرو بن العاص رضی الله را به "ماکیاول"تشبیه نمود. اما دشنام به معاویه وابوسفیان رضی الله عنها موردی است که با فرا رسیدن ماه محرم میتوانی در هر تکیه خانه آن را بشنوی.
یکی از شیادان این مذهب شخصی به اسم محسنی است که حوزه شیعی را در کابل برپا کرده است که بدون شک مصارف هنگفتش را اشغالگران و آیات ایران فراهم می نمایند این شخص با شعار های دروغینش می خواهد جایگاه معنوی را در افغانستان به دست آورد تا با اتکا به این فرآورد, آیین رافضی را در میان ملت سنی افغانستان نشر نماید.
قانون احوال شخصیه شیعیان که جدلی را در پارلمان قلابی وبیرون از آن به دنبال داشت یکی از فرآوردهای شیعیان در سایه اشغال است که همه رهبران شیعه را به این واداشت که موقف واحدومشتركي را بگیرند.
یکی از وسایلی كه شیعیان دایما به آن متوسل می شوند برچسپ وهابیت است گویا که دین رافضی با قرأن وسنت مشکلی ندارد واین وهابی ها اند که باعث تفرقه می گردند محسنی چندی پیش از نشر کتابهای شکایت داشت که ماهیت دین رافضی را فاش ساخته بود وی اقدام نشر این کتابها را به وهابیها نسبت داده بود .
نقش مرموز احزاب وشخصیت های شیعی در نمایش تمثیلی به نام انتخابات, پوشیده نیست. این احزاب وشخصیتها به گونه در این بازی جا گرفته اند که بی گمان باید برنده باشند. مثلا در ولایت (استان) بامیان محقق در حمایت از کرزی اظهار داشت: " کاندیدان کسی که روز ما کتش تیر میشه حامد کرزی است." محقق رسمیت مذهب جعفری وقانون احوال شخصیه را ازدست آورد های حکومت کرزی خواند.
اين شمه از جنایات این طایفه است که به وقاحت وآن هم در زیر خیمه فرسوده ای اشغال شعار محبت آل بیت رضوان الله علیهم را سر می دهند وقیام حسین رضی الله عنه را سرمشق زندگی شان میدانند در حالیکه در آغوش اشغال به سر می برند واز پستانش تغذیه می گردند وبه طبلش پا می کوبند آیا این است پیامد شعار های برافراشته شده ؟
آیا اگر حسین رضی الله عنه زنده می بود با اشغال گران کنار می آمد ؟ حسینی که یزید ر ا با مسلمان بودنش نپذیرفت آیا این کافران متجاوز ر ا به آغوش می کشید؟ مانند سیستانی که دهن بر دهن بریمر گذاشته بود.
والله جای شگفت است که این شیادان دم از محبت آل بیت رضوان الله علیهم می زنند ودر حقیقت اگر صادق باشند این شعار را به شعار راستین واصلی شان یعنی محبت با آل جورج واشنگتن تبدیل نمایند زیرا دیگر شیطان بزرگ به شریک استراتیژی مبدل گردید ودر هیاهوی اشغال کابل وبغداد ودر محفل پاکوبی خلیل زاد در کابل وبریمر در بغداد این شیطان بزرگ به شریک استراتیژی جامه بدل کرد و محسنی وسیستانی عقد متعه این دو را در حضور شهودی مانند خلیلی ومحقق از افغانستان وآل حکیم وآل صدر از عراق, بستند. ویکبار دیگر صفحه ی ننگین جدیدی را در ننگین نامه تاریخی شان افزودند.

افغانستان مقبره امبراطوریها

انتخاب وترجمه از :احمد سلیمان فارسی

(سيف جي جانس) نويسنده وکارشناس سیاسی در موسسه (راند) امریکایی در این اواخر کتابی را تحت عنوان (در مقبره امبراطوریها) به رشته تحریر درآورده است این کتاب لشکرکشی های امبراطوری های دیروزی را به افغانستان به بررسی فشرده میگیرد وبه چگونگی شکست آن ها در افغانستان روشنی می افگند جریده (فايننشال تايمز) انگلیسی چکیده این کتاب را به خوانندگان تقدیم نموده است
موسسه راند از موسسات مرتبط با قصر سفید ومقرش درکشور قطر است وکارشناسان وابسته به این موسسه همه مغرضین ودسیسه گرانی اند که علیه امت اسلامی درسراغ چیدن توطئه اند
این نویسنده ازتهاجم یونانی ها در سال 330 قبل از میلاد کتابش را آغاز می نماید شکست اتحاد شوروی سابق موضوعی داغیست که نویسنده آن را به موشگافی میگیرد وی می نویسد:" در دهم دیسمبر سال 1979 میلادی وزیر دفاع اتحاد شوروی سابق (ديمتری اوستينوف) فرمانده اعلی سپاه (نيكولا اوگاركوف) را به دفتر کارش در موسكو فرا مي خواند و او را مکلف به فرستادن هشتاد هزار سرباز به افغانستان می نماید اوگارکوف عصبانی میشود واین اقدام را مخاطره جدی قلمداد می کند اما وزیر دفاع وی را مخاطب ساخته میگوید:" آیا میخواهی دفتر سیاسی را بیاموزانی ؟" سپس با لحن شدیدی برایش می گوید :" وظیفه ات تنفیذ اوامر است نه چیزی دیگری "
در این نبرد 15 هزار سرباز اتحاد شوروی سابق کشته شدند واین لشکرکشی سبب فروپاشی اتحاد شوروی گردید.
وقبلا انگلیسها در سه نبرد پی در پی شکست خوردند واز افغانستان بیرون رانده شدند.
نویسنده سپس موضوع تهاجم امریکا را به تحلیل میگیرد که آیا امریکا به رهبری اوباما وبا اداره پیمان اطلس (ناتو) قادر به مواجهه با این روند تاریخی در افغانستان است؟
نویسنده درآغاز گفتارش به موفقیت های چشمگیری امریکا در روزهای اول جنگ اشاره دارد سپس علت ناکامیهای بعدی را نشاندهی می نماید ودر اخیر راهکار های ر ادر زمینه سفارش می کند که با توسل به آن امریکا میتواند موفقیت های چشمگیری را به دست آورد . راهکارهای پیشنهادی نویسنده به امریکا شگفت آور است. اما کدام راهکارها ؟ همان راهکارهای که آن را به چشم می نگریم نبرد علیه طالبان در پاکستان وتوجه جدی به تربیه نظامیان افغانی واستفاده از آنها در نبرد.
این بود چکیده از کتاب این نویسنده . آنچه انسان را بر می انگیزد که این چکیده را به نقد بگیرد عنوان کتاب است که با راهکارهای پیشنهادیش دراخیرسازگار نیست. نمیدانم آیا وابستگی این نویسنده به موسسه (راند) وی را به این طفره روی وامیدارد؟ یا اینکه حقد صلیبی مدفون در اعماقش او را از اینکه حقیقت ر ا بنویسد مانع می شود؟
اگر افغانستان مقبره است پس برای همه اشغالگران است چرا امریکایها از این مستثنی اند ؟ یا اینها با افغانها قرابتی دارند که به اساس آن از این مهلکه رهایی می یابند.
اینکه امریکا در روزهای اول اشغال دست آورد های داشت این هم فرار از حقایق است که این چنین نویسندگان وابسته ,در لابلای آن وابستگی شان را به نمایش میگذارند وگویا بادار شان را خوشحال میسازند .کدام دست آورد ؟ اهداف اعلان شده امریکا هیچ یکی متحقق نگردیدند
این راهکارهای پیشنهادی وی جدید نیست بلکه همان روشهای قدیمی است که همه عقامت شان هویدا شده است ودیگر دراین نبرد مفید نیستند آری افغانستان مقبره اشغالگران است وامریکا وشرکای جرمش نیز مقبره شان را در این سرزمین حفر کرده اند ومیدانند که در این جا دفن خواهند شد

نگاهی به ماهیت شعار مارکسیستی مرگ برارتجاع سیاه (امریکا) در افغانستان


احمد سلیمان فارسی

هفتم ماه ثور سال 1357 شمسي نقطه تحول گسترده ی در تاریخ افغانستان است. نظامیانی که میخواستند تعبیر خواب های آشفته مارکس وانگلس را در این کشور متحقق بسازند, با یک جهش نظامی به رژیم داودی خاتمه دادند, وصفحه ننگین دیگری را در تاریخ افغانستان گشودند.
شعار مرگ بر ارتجاع سیاه (امریکا) از شعارهای پهن شان بود که جاده های کابل را با گلو پاره کردن با آن می پیمودند, واین امپریالیزم جهانی را مانع تحقق آرمان های انقلاب شان می دانستند.
به هزاران جوان افغان را گرویده فلسفه پوچ مارکسیستی شان ساختند وهمه را جوقه جوقه به قربانگاه انقلاب شان می فرستادند تا با فداکاری این جوانان فریفته شده به این نظریه متعفن, انقلاب را از شکست وفروپاشی برهانند.
در افغانستان برای این کشته شدگان مقبره های را تخصیص دادند وعجیب اینکه این قبرستان ها را به مقبره شهداء نام گذاری کردند به گونه مثال در کابل تپه ایرا به این اسم نوازیدند!! وآنرا تپه شهدا نامیدند. اما بعد از گذشت زمان آن شعار های پهن وعریض همه پوسیدند وارتجاع سیاه به ارتقای سفید مبدل گشت. وشعا ر مرگ بر امپریالیزم جهانی به شعار خجسته باد قدوم دوستان بین المللی ارتقا نمود.
شاید برخی تعجب نمایند که چرا این تغییر ناگهانی وگسترده واین انقلاب در مفاهیم ؟ باید بدانیم که کسانیکه این شعار ها را دیروز در کشور برافراشتند همان های بودند که زمینه را برای لشکرکشی قشون سرخ مهیا نمودند واین لشکر کشی را کمک های انترناسیونالیستی نامیدند و متهاجم سرخ را دوست بزرگ شمالی خطاب کردند بلکه ببرک کارمل یکی از رهبران حزب کمونست جناح پرچم به این مباهات میکرد که با کشته شدن عسکر روسی در پهلوی سرباز افغانی وآمیخته شدن خون های یکی به دیگری این پیوند دوستی محکمتر می شود.
اما امروز می نگریم که همان مارکسیست های دو آتشه دیروزی در کنار امریکایی ها سرود عاشقانه می سرایند وبه طبل این ارتجاع سیاه دیروزی وارتقای سفید امروزی شادمانی نموده پا می کوبند.
آری... این ماهیت غلامی است که باید غلام بود اما این جبین غلامی را به پای کی به سایدن گرفت؟ این دیگر منوط به اوضاع سیاسی است.
وجالب اینکه بعد از فروپاشی رژیم کمونیستی تعداد زیادی از سران حزب مارکسیستی به کشور های امپریالیستی پناهنده شدند گویا آن شعار های دیروزی تبخیر گردید.
به هرحال این همان طبیعت بردگی است چه باکی دارد که اگر دیروز افغانستان را تحت فرماندهی دوست بزرگ شمالی ( اتحاد جماهیر شوروی سابق) به ویرانه تبدیل کردند امروز تحت قیادت دوستان بین المللی به ویرانی دیروزی بیافزایند اما امروز در این وظیفه ی مقدس غلامی تنها نیستند بلکه برخی از اشرار دیروزی که با آنها می جنگیدند نیز در کنار شان ایستاده اند بلکه در این راستا از آنها جلو تر اند.




قتل مروه وکشتار جمعی مسلمین در ترکستان وسکوت مرگبار جهان اسلام


ترجمه از احمد سلیمان فارسی

(وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىٰ يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا ۚ وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۖ وَأُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ( سورة البقرة-217
(وپيوسته با شما جنگ مى‏كنند تا آنكه اگر بتوانند شما را از دينتان برگردانند. و هر كس از شما از دين خود برگردد، آن گاه در حال كفر بميرد، آنان كارهايشان در دنيا و آخرت تباه شده است. و آنان دوزخى‏اند، آنان در آنجا جاودانه‏اند)
امام ابن جرير طبري رحمه الله در تفسیر این آیه کریمه از عروه پسر زبیررحمهما الله نقل می نماید که گفت :"کافران پیوسته به دنبال خبیثترین وزشت ترین هدف اند ونه از آن بازگشت می نمایند ونه از آن دست بر میدارند این هدف همانا به فتنه انداختن مسلمین در دین شان است تا به کفر آنها را باز گردانند چناچه کسانی را که قبل از هجرت بر او چیره می شدند سعی میکردند تا او را به کفر باز گردانند"
الله عزوجل ماهیت فاشیستی غرب را که کینه عنصری قاتل مروه شربینی شمه از آن بود فاش ساخت, چنانچه جبروت وطغیان نظام چینی را در کشتارجمعی مسلمین رسوا نمود. کشتار وحشی که شمه ی از آن در پرده های تلویزیون ها به نمایش گذاشته شد تا جهانیان از این وحشت مسلط بر مسلمین وماهیت نظام چین ودروغش آگاه شوند.
مساجد به آتش کشانیده میشوند وزنان مسلمان ترکستانی به قتل می رسند وسرهای شان در دانشگاه ها آویزان می گردند واجساد پاکیزه شان برهنه در جاده ها انداخته می شوند ومسلمین ایغور با سلاح سفید (چاقووساطوروغیره) ذبح می گردند وبا ضربات شلاق وتازیانه وزنجیر های سنگی وساطور به قتل می رسند .
این وحشت چینی دلالت بر حقد دفین متجذر در نهان چینی های کمونیست علیه اسلام دارد. تبدیلی جاده ها به جویهای جاری شده ازخون, برهانیست چون آفتاب تابان بر این حقد, که جولانگاهش همین وحشت چینی علیه مسلمانهای ترکستانی است وسیما های آلوده با خون نجات یافته گان نمایانگر قتل دسته جمعی است که از آن رهایی یافته اند.
وغم انگیزترازاین همانا لامبالاتی جهان اسلام درمورد این گونه کشتارهای وحشی در همه اکناف است. الله از عمر خوشنود باد که گفت :"قسم به الله اگر قاطری در سرزمین عراق بیافتد عمر از آن در روز قیامت پرسان می شود"
این همان کینه ضد اسلام است که در آلمان مروه شربینی را بخاطر حجابش به قتل می رساند.
این همان غربی است که دهان به حمایت حقوق انسان وعدالت کج می نماید در حالیکه حقیقت این است که مسلمان ها را از نوع انسانی نمی دانند. وحوادث تکان دهنده تبعیضی علیه مسلمانها رو به افزایش است اما رسانه های خبری جهانی شمه از این حقایق را منعکس می سازند.
این دو حادثه تکان دهنده را کینه علیه اسلام به هم پیوند می دهد وعجیب اینکه این دو حادثه تکرار می گردد وسکوت مرگبار مسلمین نیز ادامه می یابد گویا که ضمایر ما مرده اند ویا خون ها در رگهای ما منجمد گردیده اند.
پس حل چه است وچگونه میتوان از این سکوت فضیحت بار رهایی یافت؟
1- موالات با الله ورسول صلی الله علیه وآله وسلم ومومنان را در خویش متحقق ساخته واز قضایا امت اعم از فردی وجمعی در همه بخش ها دفاع نموده ومساعی بیدریغ خود را در این راستا به خرچ دهیم.
2- اعلان بیزاری واضح از همه اشکال کفر. ودر این راستا نباید حرجی را به خود راه دهیم زیرا حالت فلاکت بار ما زاده سازشها وتنازلات از ثوابت واختلاط مفاهیم بنیادی اسلام است که در نهایت امر, شریعت اسلامی از جوامع ما کنار زده شد.
3- ازلوازم بیزاری ازکفر یکی هم مقاطعه با تولیدات کشوری های است مانند آلمان وچین که علیه اسلام می جنگند وباید علت این مقاطعه اقتصادی را به صراحت اعلان کنیم تا به سلاحی فعالی تبدیل گردد که هر آنکه را که خواهان جنگ علیه اسلام باشد وبخواهد که از کرامت امت اسلامی بکاهد در جا بنشاند.
4- نشر اسلام با همه داشته های دعوتی در این مناطق که اسلام مورد یورش قرار می گیرد وآن هم با الگوی نیک وشایسته که توجه آن ها را به اسلام معطوف دارد. زیرا الگوی ها زشت در غرب مانع دعوت اسلامی اند وسلوک مستقیم فرد مسلمان در ذاتش دعوت به سوی اسلام است.
5- بازگشت امت به سوی الله عزوجل وتطبیق شریعت الهی وتوقیر احکام شرعی وامتناع از منهیات وتتفیذ اوامر الهی . پس باید توبه نمایم وبازگشت به حق امر ستودنی است.
انس پسر مالک رضی الله عنه گفت رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت:" الله به توبه بنده اش خیلی خوشحال می شود هنگامی که به سویش توبه می کند نسبت به خوشحالی یکی ازشما که سوار بر مرکبش در صحرایی می باشد پس از او مرکبش فرار می نماید در حالیکه نان وآبش نیز بر آن است مأیوس می گردد به سوی درختی می آید در سایه اش می آساید در حالیکه از یافتن مرکبش مأیوس گردیده است او در این حالت (نا امیدی ) به سر میبرد که ناگهان مرکبش را نزد خویش ایستاده می یابد از لجامش میگیرد وسپس از فرط خوشحالی می گوید:" الهی ,تو بنده ی منی ومن رب تو ام " از فرط شادمانی اشتباه می کند" روايت از امام مسلم رحمه الله
من از الله برتر وعظیم مسئلت دارم که ستم وذلت وخواری را از امت رسول الله صلی الله علیه وسلم بردارد ودرفش اسلام را بیافرازد, بی گمان که او مالک وتوانا براین است.

نگاهی به دموکراسی از دیدگاه اسلام

احمد سليمان فارسي
کلمه دموکراسي ومشتقات آن ازجمله کلمات جذابي است که عده اي چنان شيفته ى آن شده اند که زبانشان لحظه ى از ذکر آن غافل نميشود وبه شدت از دموکراسي دفاع مي کنند وخواهان تطبيق آن درجامعه ميشوند ودراين روزها اين کلمه پرزرق وبرق، بازار گرم پيدا کرده است.
هرمجله وروزنامه ي را که ورق ميزني حتما ً به کلمه دموکراسي ومشتقات آن برميخوري لهذا خواستم در اين مقاله به بررسي مختصر ديموکراسي ازديدگاه اسلام بپردازم تا چهره اصلي اين نظريه وايده آشکار گردد و تا باشد گامهاي استوارومتينى را به سوي افقهاي فردا برداريم . متاسفانه در جامع ما به علت دوري از سرچشمه هاي قرآن وسنت وناآگاهي از فرهنگ اصيل اسلامي به سرعت نظريات کفري وارد شده ازغرب انتشار ميابد واقشارى از جامعه را فريفته خود ميسازد ازجمله اين نظريات منافي با اساسات اسلام يکي هم دموکراسي است, که به جوامع ما نفوذ پيدا کرده است و عده ي طبل آن را به نوازيدن گرفته اند،به هر حال بايد ابعاد اين نظريه را به پژوهش گرفت تا باشد بادرک همه ابعاد آن، ازديدگاه اسلام به آن نظرافگنيم.
اروپا در قرون وسطى در جهل ونابساماني هاي ناشئ از آن ميزيست،کليساها در اروپا امور زندگي را اداره ميکردند و نصرانيت که در کليسا ها حاکم بود همان نصرانيت تحريف شده ى بود که اروپا به آن گروید كه همانا مجموعه تعاليم خشک منافي با فطرت بشرى وسازگار با هواي بشر بود ، اين ديني بود که به اوروپا سايه افگند و فضاي اختناق را در آنجا ببار آورده بود دراينجا بود که تنش هاي ميان پاپ ها درکليساها وآنانيکه احساس محکوميت در جامعه را مي نمودند پديد آمد تا اينکه به اضمحلال سلطه کليسا انجاميد وبا زوال مملکت کليسا ها دين تحريف شده نصرانيت رخت سفر از زندگي انسان اروپايي بست ودر زواياي کليسا ها منحصر گرديد ونظريه جدايي دين از سياست يا سيکولرزم به ميان آمد که اروپا را زير شعاع خود قرار داد. با پديد آمدن اين پديده در اروپا نظربه دموکراسي بميان آمد با آنكه اين نظريه مدتها قبل در يونان در منصه ى اجراء درآورده شده بود اما اين بار به قوت بيشتر از قبل عرض اندام كرد که به انسان اروپايي صلاحيت بيشتري در عرصه زندگي اش عطاء مي نمود و از هر قيد وبند او را رها مي ساخت, وبدون شک که انسان اروپايي از آن استقبال مي نمود تا باشد که خويشتن را از ظلم وقساوت کليساها نجات بخشد زيرا ديگر روزنه ى اميدي براي او باقي نمانده بود به الحاد رو آورد دين را از زندگي اش بدور انداخت.آري، هر دين محرف و تعاليم محرفه آن عرصه زندگي را بر انسان تنگ ميسازد همه چيز را از او ميستاند،متأسفانه که انسان در اروپا با طي اين مراحل نزاع به اين نتيجه رسيد که حاکميت دين در ساحات زندگي باعث بدبختي وهلاکت وپرتاب بشريت به يک منجلاب ميشود. آري! حاکميت دين تحريف شده . اما نبايد اين نظريه را تعميم بخشيد. زيرا اسلام از اين قاعده مستثني است . زيرا در آن روزهايکه جهل در اروپا حکم فرما بود در آنسوي مرزها در اندلس،قاهره،بغداد و غزنه علم سايه افگنده بود و اين شهر هاي بزرگ آموزشگاه هاي بزرگي را در علوم مختلف در آغوش داشتند، انسان در اروپا دروازه دين را مسدود کرد و خود را از هر قيد و بند رها کرد. در اينجا بود که دموکراسي منحيث يکه واقعيت به قوت در جامعه مطرح و سپس قبول گرديد. پس نظام دموکراسي نظاميست که مصدر آن بشر بوده وهيچ ارتباطي با وحي ودين ندارد.ملت درنظام دموکراسي صاحب سيادت است وزمام امور خويش را به دست دارد. سيد مطلق است، دساتيروضع مينمايد، اين دساتير توسط آنانيکه ملت ايشان را انتخاب مينمايند, جامعه عمل ميپوشد وجهت هرچه استقلال يافتن انسان ازهر قيد و بند آزادي هاي چهار گانه را به انسان اعطاء مينمايد که انسان در سايه هاي آن در اجتماع, قدم بر دارد و وجود خود را ثابت نمايد. اين آزادي هاي چهار گانه عبارت اند از:
١- آزادي اعتقاد.
٢- آزادي رأي.
٣- آزادي حق تمليک (اقتصادي).
٤- آزادي شخصي (اخلاقي).

درارتباط به آزادي هاي چهارگانه نظام دموکراسي بايد گفت که هر يک از آن با اساسات اسلامي منافات دارد زيرا اين نوع آزادي ها در اسلام اصلا ً وجود ندارد فرد مسلمان در جميع افعالش مقيد به احکام شرعي بوده و نميتواند از مرزهايکه برايش گذآشته شده است ، تجاوز نمايد.
در نظام دموکراسي ، انسان حق دارد که هر عقيده ي را اختيار نمايد وميتواند که دين خود را ترک وبه دين ديگر بگرايد اما دراسلام اگر مسلمان از دينش برگردد، مرتد شمرده شده ودر صورت عدم بازگشت به اسلام ، حد ردت که قتل است بر او تطبيق ميشود ،
در نظام دموکراسي فرد حق دارد که متشبث به هر راي شده وجهت نشر آن از همه وسايل استفاده نمايد بشرطيکه آزادي ديگران را خدشه دار نسازد درحاليکه دراسلام فرد مسلمان مقيد به احکام شرعي بوده ، حق ندارد احکام منافي با اسلام را در جامعه نشروپخش نمايد، حق آزادي وملکيت منجربه ايجاد نظام سرمايه داري دراقتصاد گرديد وسپس باعث ايجاد نظريه ى استعمارشد وزمينه تاخت و تاز به کشورهاي مستضعف را هموارکرد. غارت ثروتها، احتکار، نظام ربوي در بانک ها همه و همه نتايج همين بند از دستور نظام دموکراسي است.
درحاليکه اسلام مخالف با استعمار ملت هاست و عليه همه مفاسد اقتصادي از احتکار تا سود جنگ را اعلان مينمايد وجهت ارتقاء ورشد اقتصادي روش هاي را مشروعيت داده که باعث ارتقاي فرد وسپس جامعه ميشود درحاليکه غش،خدعه ساختن شراب و فروش آن و مراکز فساد اخلاقي همه و همه وسايلي است که نظام دموکراسي در استعمال آن حرجي را احساس نمي نمايد.اما آزادي شخصي در نظام دموکراسي عبادت از رهاي از همه قيد هاي اجتماعي است که سر چشمه هاي همه بد بختي ها در يک جامعه ميگردد، از هم پاشيدن نظام خانوادگي در غرب کافر مثال برازنده آزادي اخلاقي است ، در حاليکه اسلام زنا،لواط، سحاق و عرياني را تحريم نموده ا ست وبراي هر کدام از آن عقوبت جداگانه اي تخصيص داده است زيرا اسلام به يک جامعه نظيف وپاکيزه دعوت ميکند وهر خدشه به آن را جنايت تلقي مينمايد. پس دموکراسي نظاميست که مصدر آن انسان است, انسان صاحب سيادت مطلق است ، حاکميت از آن بشريت است در حاليکه اسلام نقيض وضد دموکراسي است. در اسلام حاکميت از آن الله عزوجل است ومصدر اسلام, وحي الله عزوجل است که از بالاي هفت آسمان بر نبي کريم صلي الله عليه وسلم فرو فرستاده شد ومعيار ومدار حسن وقبح اشياء قرآن وسنت است. واما عقيده ي که از آن دموکراسي سرچشمه گرفت وپديد آمده است عقيده ي جدايي دين از دولت است به اساس اين عقيده دين بشکل کل مورد انکار قرار نميگيرد بلکه از نقش آن در ابعاد مختلف زندگي کاسته ميشود و در تنگنايي از تنگناها منحصر ميگردد، در حاليکه اسلام در طرف نقيض اين ايده قرار دارد وعقيده اسلامي تقاضايش سېر زندگي وفق شريعت الهي است، در دموکراسي حاکميت از آن ملت است در حاليکه در اسلام حاکميت از آن الله عزوجل است بلکه حاکميت يکي از شاخص ترين ويژه گي هاي الوهيت است در نظام دموکراسي پارلمان ميتواند به اکثريت آراء ، مفاسد اخلاقي واجتماعي واقتصادي را به تصويب برساند در حاليکه در اسلام حق تحليل وتحريم از آن الله است. وآخردعوانا ان الحمدلله رب العالمين.

اي هلمند

فقيه گرامی حامد العلی (حفظه الله) شعری را به زبان عربی در مدح شجاعت وپايمردی وثبات طالبان در معرکه هلمند نوشت که من آنرا به نثر فارسی برگرداندم.


"ای هلمند
اي هلمند که سرزمینی عزت وپایمردی هستی ومجد وعظمت تو از رشاد وثباتت پیداست.
وغرب (صلیبی) میداند که هنگام پیکار ومواجهه با تو در ساحه اش مصیبت ها جاگزین میگردند.
آواز شان شکسته (ودر گلوخفه شده) وعساکرش درهم کوبید شده وابزار جنگی شان در هم ریخته شده.
ونبرد میشناسد که هنگام برافراشته شدن پرچم ها هژبران تو شایان آن اند.
هژبرانی که رفعت وسربلندی خویشرا به جهاد شان برپا نمودند وگویا در رفعت ومجد شان ستارگان اند.
بیگمان که آیات قرآن به عظمت جهاد شان گواه اند ونصوص قرآن وسنت جهاد را عبادت وتقوا خوانده اند.
به شمشیر, دشمن از هم می پاشد ومتلاشی میگردد ودر لبه شمشیر, حل بحرانها نهفته است.
کیست که به (ملا عمر) برساند که من گوینده بیتی ازشعرم که سالیان خشک وقحط به یادش شادمانی کنند وشاداب شوند.
سلامتی الله برتو ای قهرمان جهاد وبرکاتش و بوسه ام نقش جبینت (ای راد مرد)."