۱۳۸۹ فروردین ۲۱, شنبه

اشغالگران و نیرنگ قهرمان سازی

احمد سلیمان فارسی
تاریخ استخراب کفری در کشور های اسلامی پدیده جدیدی نیست، بلکه دوقرن می شود که امت اسلامی درچنبره اشغال ونابسامانی آن می نالد و این نابسامانی ها، روز افزون می گردند.
از مسخ فرهنگ اسلامی تا غارت سرمایه ها وحاکم گردانیدن دسته های خاین، بر ملت های اسلامی، این همه از نابسامانی ها روز افزون استخراب کفری درامت اسلامی است که آشکارا وعلنا آن را مشاهدم می کنیم و تلخی های آن را می چشیم.
افغانستان از کشور های است که اشغال در این سالیان خیلی نزدیک دو بارخیمه فرسوده اش در آن برافراشت.
صلیبی ها انگلو ساکسون افغانستان را نزدیک به یک دهه می گردد که اشغال کرده اند. نظامی را که متشکل از فرومایه ترین افراد در جامعه افغانی اند بر ملت افغان تحمیل کرده اند می کشند، می بندند، ویران می کنند، فرهنگ اسلامی را مسخ می نمایند. ودر این راستا از هیچ تلاش نامیمونی دریغ نمی ورزند ودامنه فساد اجتماعی واخلاقی را چنان توسعه بخشیده اند که حتی قریه های دور دست افغانستان نیز از آن در امان نمانده اند.
این خلاصه تاریخ اشغال انگلو ساکسون ها در افغانستان است که غلامان شان در فرومایگی و پستی وذلت گوی سبقت را ربوده اند.
بدون شک کسانی که در رکاب اشغالگران موقعیت گرفته اند و نوای خیانت علیه اسلام وامت اسلامی را سر میدهند آنقدر درفرومایگی غرق گردیده اند که اصلا عمق ذلتی که در آن سقوط کرده اند نمی شود مقدار آن را درک کرد.
این حقایقی اند که متاسفانه برخی ها از آن اغماض می ورزند ویا اینکه آنقدر سطحی گرا اند که گویا کودکانی اند که اشکال ظاهری، این ها را به زودی می فریبند.
کرزی این دلقک استخراب کفری در افغانستان که نزدیک به یک دهه می شود که بر مسند قدرت در کابل تکیه داده شده است این دلقک در سخنرانی هایش در این اواخر از ولینعمتانش انتقاد می کند بلکه در آخرین سخنانش گویا تهدید کرده است که اگر ولینعمتانش به فشار شان ادامه می دهند به صف مقاومت مشروع می پیوندد آری (مقاومت مشروع) واین عبارت اخیر از این دلقک است.
سخنان کرزی را برخی چنان ستوده اند که گویا گم شده ی را بعد از مدت زیادی دریابیده اند.
برخی این اقدام را ستودند و گمان دارند که کرزی به زودی مجاهد می گردد بلکه برخی ها که در این اواخر فصلی از مذکرات علنی را با اداره نامنهاد کابل آغاز کرده اند در پایگاه خبری شان به نقل از یک خبر گزاری غربی نوشته اند که اگر فشار خارجی ها ادامه یابد کرزی به صف جهاد می پیوندد بلی صف جهاد، یعنی کرزی مجاهد می گردد ودر کوهپایه های افغانستان علیه ولینعمتان دیروزی اش سلاح برمیدارد وشاید روزی فرارسد که اقدام به عملیه فدایی نماید!!! شاید برخی بخندند اما تصور صحیح از مجاهد همین است. نه آنچنانکه برخی می پندارند.
برخی دیگر کرزی را به جایره بین المللی وعده دادند اگر قبله اش را تغیر بدهد.
البته این گونه تحلیل ها در حالیکه اصلا با حقایق نمی سازد بلکه گیچ کننده است.
بزرگترین مشکلی برخی زیادی از افراد امت به ویژه قشری که به آن کارشناس اوضاع سیاسی گفته می شود، این است که مسایل را به عمق به خوانش نمی گیرند وآنقدر سطحی می نگرند که گویا در این راستا کودکانی اند، ونه به تاریخ استخراب دیروزی خیره می شوند که از حوادث آن دوره کاملا آگاهی یابند وسپس آن را به حلاجی بگیرند ودر روشنایی حوادث وپیامد های آن دوره ، حوادث مشابهی معاصر را به خوانش بگیرند، چون استخراب دیروزی همان استخراب امروزی است.
فرمانده کفر "جنرال لنبی" هنگامی که دمشق را اشغال می نماید به قبر فرمانده ارشد اسلام "صلاح الدین ایوبی رحمه الله" آمده ووی را چنین مخاطب می سازد که ای صلاح الدین ما باز گشتیم.
قرآن در زمینه تحلیل سیاسی قواعد کلی را ارایه می دارد که اساسات موقف سیاسی نظام اسلامی را تشکیل میدهد اما تحلیل های که آن را می خوانیم آنقدر منافات با اسلام دارد که انسان گیچ می شود.
یکی از افراد به نام داود عابدی که درامریکا زیست می کند و یکی از افراد هیئت مذاکره کننده حزب اسلامی به کابل بود در گفتگوی با بخش فارسی رادیوی فرانسه می گوید که هیچ دشمنی ابدی نیست.
این عبارت کسی است که اصلا یا اسلام را نمی داند یا مغرضی است که می خواهد مسلمین را فریب بدهد این قاعده کلی که هیچ دشمنی ابدی نیست منافی با قاعده قرآنی است که ابراهیم علیه السلام آن را به صراحت اعلان می کند بیزاری ابدی از قوم و بتهای آن ها مگر اینکه به رب آسمانها وزمین ایمان بیاورند واز مشرکان ومعبودان مزعوم شان بیزاری جویند.
قرآن این قاعده را در جاهای مختلف بیان میدارد اما دلقک های استخراب قواعد می تراشند تا فساد اندیشه وتصور شان از حوادث را، تبرئه کنند.
چرا امریکایی ها وموتلفین شان از چهل کشور به افغانستان ریختند؟
چرا این لشکر انبوهی از صلیبی ها با این همه خسارات مالی وجانی، اصرار به نبرد دارد؟
اهداف اشغال در افغانستان چه اند؟
این پرسشها آنقدر حایز اهمیت اند که اصلا نمی شود که در هر تحلیلی این پرسشها را نادیده گرفت چون لب واساس فساد در افغانستان در جواب این پرسشها نهفته است.
تحلیل سیاسی در حقیقت تکهن ویا فالبینی نیست که برخی می پندارند که گویا با شنیدن به چند بلند گوی وابسته به اشغال می توانند حوادث را موشگافی کنند ویا با خوانش مقاله ویا تحلیلی می توان بر مسند تحلیل حوادث تکیه زد.
البته کارشناسان سیاسی به چند طبقه تقسیم می شوند:
1-کارشناسان وابسته به اشغالگران که بلند گو های مانند بی بی سی و صدای امریکا و به دهها بلندگو های دیگر بستره چرندیات سرایی این قماش از مغرضان اند
2-کارشناسان وابسته به احزاب فکری اند که همه تحلیل شان از دایره احزاب فکری آنها تعدی نمی نماید برخی از این ها نیز وابسته به جهت های اند که به این ها بودیجه مالی تهیه می کنند. بلکه موقفگیری این ها منوط به موقفگیری جهت های تمویل کننده این ها است.
3-کارشناسان آزاد که وابسته به جناحی نیستند اما بدون شک که اکثر اینها به ویژه در کشور های اسلامی، تحلیل های غربی را نشخوار می کنند البته با ویرایش وپیرایشی.
4-کارشناسان وابسته به امت اسلامی که اندک اند ودر کشور های در محاصره اند.
تحلیل سیاسی در حقیقت مبتنی است برحقایق جامعه ووقایع تاریخی گذشته وخیره شدن به زوایای حادثه در پرتو نصوص قرآنی ونبوی، که دارنده قواعد کلی در زمینه است.
افغانستان اشغال شده است یهود ونصارا با همکاری مرتدان ومنافقان این کشور را اشغال کرده اند کسانی که قرآن دشمنی ابدی را با آنها اعلان داشته است ومومنان را مکلف ساخته است که با این ها دشمنی نمایند البته در روشنایی قواعد دشمنی، که قرآن وسنت آن را مفصلا بیان داشته است.
این قاعده کلی در افغانستان است دشمنان ازلی ما کشور ما را اشغال کرده اند آیا می شود که از این ها خیری را امید داشت؟
کرزی ودارودسته اش کسانی اند که در همکاری این دشمنان ازلی شمشیر می زنند پس این ها مرتدینی اند که اصلا نمی شود که به آن ها طمع داشت.
ابوالحسن ندوی رحمه الله درکتابش (ردة لا أبابکر لها) یعنی ارتدادی که ابوبکری در مواجهه اش نیست، روان مرتد را به روان شیطان تشبیه می نماید به این معنا که شیطان در حقیقت مرتد گردید چون از فرمان الهی امتناع می ورزد پس کسی که مرتد میگردد با شیطان همگام وهمنوا می گردد ودر دشمنی اش با اهل اسلام خیلی سخت می شود، چنانچه تاریخ براین گواه است. هنگامی که خیلی کثیری ازمردم بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم مرتد شدند می بینیم که مرتدین بی باکانه علیه اهل اسلام می جنگیدند تا اینکه مسلیمه با لشکرش در باغی پناه می برد وتسلیم مسلمین نمی گردد.
این در حقیقت روان مرتد را به نمایش می گذارد که گرفته شده از روان طاغی شیطان است.
در این روزها هیاهوی عجیبی برپا شده است گویا کرزی این دلقک استخراب کفری در افغانستان می خواهد تغیر جهت بدهد.
قبل از این که به تحلیل این حادثه بپردازم بیایید که بنگریم که واقعیت این حادثه (سخنان) چه است؟ چون حکم بر حادثه فرع وبخشی از تصور آن است تا حادثه را ندانیم چگونه می توانیم بر آن حکم کنیم وحکم ما در حقیقت زاده تصور ما از اصل حادثه است.
کرزی در سخنرانی هایش دوستان بین المللی دارودسته اش را می کوبد گاهی گله دارد که این دوستان بین المللی قریه های را در افغانستان به گلوله ها می بندند وافرادی را که اصلا با طالبان پیوندی ندارند می کشند.
و در این زمینه این دلقک، باری گریست و برخی را به گریه نیز آورد مانند زنی نایحه که برخی چون فردی، از خانواده شان وفات می کند اما چون این متوفی به علت پیری ویا علت دیگری، گریه را برنمی انگیزد و این ها نمی توانند که گریه نمایند چون این پدیده یعنی عدم گریه در جنازه نزد زنانیکه از اسلام دور اند ویا تحت فشار عنعنات منافی با اسلام به این رواج های جاهلی تن داده اند، خیلی زشت است بنابراین در در برخی از مناطق، زنی را که نایحه می نامند و گریه می کند ودیگران را نیز به گریه می آورد به کرایه می گیرند تا بگرید ودیگران را بگریاند. کرزی در این نوحه سرایی به زن نوحه کننده می ماند اما فرق در این است که زن نایحه مستاجره است یعنی به کرایه گرفته شده است در حالی که این(زن) ببخشید کرزی، خریده شده است.
امريكاي ها وموتلفين شان درک کرده اند که پیروزی در این نبرد مستحیل است وشکست حرکت اسلامی طالبان اصلا ناممکن است برخی از کارشناسان سیاسی غربی نیز این حقیقت را بیان داشته اند وبه آن اذعان دارند، می خواهند از کرزی شخصیت ملی بسازند و با هاله از ملیت گرایی این دلقک را مزین کنند از یک سو شکست در نبرد هلمند و از سوی دیگر وعده های اشغالگران مبنی بر لشکرکشی به ولایت قندهار، این همه اشغالگران را دست وپاچه کرده است
اگر به تاریخ افغانستان برگردیم می نگریم که شاه شجاع این دلقک استخراب انگلیسی بعد از مدتی همین نقش کنونی کرزی را بازی می کند.
ما در کشور های اسلامی شاهد چنین سوژه های هستیم جهاد علیه اشغالگران را رادمرادانی به پیش بردند در حالی که بعد از خروج اشغالگران زمام کشور های اسلامی به دار ودسته های تعلق گرفت که در حقیقت فوتوکاپی اشغالگران بودند.
در افغانستان این اشغالگران سفاک وبی آزرم چنین می خواهند که از کرزی وامثال او شخصیت های ملی بسازند که گویا این ها با اشغالگران مخالف اند اما چون عاجز وبی چاره اند نمی توانند از چنبره اشغال خود را رها کنند ورنه از مجاهدانی اند نستوه وشجاع !!!
عجیب است که بلندگو های اشغال، کرزی را به باد انتقاد می گیرند تا وی را شخصیت دهند در حالیکه این بازی اشغالگران در افغانستان در این مرحله از اشغال است تا افرادی را مخلص به ملت معرفی کنند کرزی در قندهار تهدید می نماید در حالی که فرمانده ارشد اشغال به سخنان وی گوش می دهد تا اینکه مردم را گول بزنند که ببینید که کرزی به چه جراتی سخن گفت!!
اما اگر اندک به این سخنان کرزی دقت کنیم می بیینیم که اصلا چیزی جدیدی را نمی یابیم بلکه همان بازی قدیم را می نگریم کرزی در سخنانش می گوید که (مقاومت مشروع) وسپس از طالبان می خواهد که از قاعده جدا شوند.
عبارت (مقاومت مشروع) این را می رساند که جهاد طالبان در یک صف با قاعده مقاومت مشروع نیست اما اگر از آنها جدا شوند باز مشروع می گردد این دیگر امری جدیدی نیست بلکه توطیه پیشین است اما در لباس جدید.
امان الله ونادر خان ودیگران در تاریخ پیشین افغانستان از کسانی اند که قهرمان ها اند اما در فرهنگ توطیه ها، اما ملا لنگ در فرهنگ توطیه ها، خاین است در حالی که در فرهنگ اصیل جهاد، ملا لنگ قهرمان است وامان ونادر (فرنگیانی) بیش نیستند(فرنگیان جمع فرنگی واژه ایست که بر انگلیسی ها اطلاق میگردید وشبیه کلمه افرنج در زبان عربی است)
حبیب الرحمن وداکتر عمر و نیازی و همرزمان صادق آنها که رزمیدند ودر این راه کشته شدند در فرهنگ توطیه ها، خاینان اند اما عبدالحق ومسعود وربانی وسیاف ومجددی واشباه آن ها در فرهنگ توطیه ها قهرمانان راستین جهاد اند!!!
امریکایی ها می خواهند که کرزی واشباه ان ها را مجاهدان مخلص معرفی کنند در حالیکه در فرهنگ توطیه ها ملا عمر خاینی بیش نیست.
اما درفرهنگ حقیقت ملا عمر ابرمرد صادقی است که به ندرت میتوانی امثال وی را در این عصر، که ماده توفان کرده است، یافت اما کرزی و اشباه شان خاینینی فرومایه ی اند که امثال شان را در هر کشور اسلامی میتوانی با اشكال گوناگونی یافت.
وعجیب اینکه با این سوژه، سوژه دیگری را به راه انداخته اند وآن این که گویا امریکا و پاکستان به این نتیجه رسیده اند که داکتر مصطفی ظاهر نواده ظاهر شاه را به مسند قدرت تکیه دهند.
این خبر نیز کرزی را شخصیتی معرفی می کند که گویا مخالف با امریکا و پاکستان است و خبر برکناری اش به محبوبیتش می افزاید البته این پندار امریکایی ها است که خیلی واهی است دیگر نمی شود که کرزی و اشباه او را از ورطه هلاکت محتوم نجات داد آری آنانی که برای این فرومایگان کف می زنند مانند این ها فرومایه اند اما ابرمردان میدان جهاد به چنین یاوه سرایی ها فریب نمی خورند.
مشکل استخراب این است که مانند پیشین می اندیشد گویا می تواند با این ترفند ها جهاد را دفن، واز برپایی نظام مستحکم اسلامی جلوگیری نماید اما باید بداند که مجاهدین امروز با پهلوی مختلف سیاست آشنایی کامل دارند وکرزی ها را می شناسند.

۱۳۸۹ فروردین ۱۷, سه‌شنبه

فقهاى مارينز!!در لندن

احمد سليمان فارسی
از حربه های پیشین استخراب در کشور های اسلامی این است که همزمان با اعلان جنگ علیه امت اسلامی، سعی می ورزند افرادی از این امت را شکار نمایند تا در آینده زمام امور کشور اشغالی را به دست بگیرند وسفرای اشغال در کشور اسلامی باشند.
از وسایلی که به آن در زمینه متوسل می گردند انتخاب افرادی است که می خواهند زمینه تحصیلات به ویژه عالی را در اروپا وامریکا برای آنها آماده سازند، ویا سفر های کوتاهی را برای این قماش از انسان ها تهیه کنند تا این افراد با آشنایی نزدیک از تمدن جاهلی غرب کافر، فریفته مظاهر میان تهی این تمدن جاهلی شوند. البته کسانی که انتخاب می گردند از افرادی اند که یا از اسلام آگاهی کاملی ندارند ویا اینکه افرادی اند که اسلام را می دانند اما متاع فانی دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند وآگاهانه از راهروان تمدن جاهلی می شوند.
چندی پیش به گزارش بی بی سی چهار فرد که گفته می شود از ولایت هلمند در افغانستان اند و منسوب به علم شرعی می باشند دولت انگلستان این چهار فرد افغانی را به کشور انگستان فراخوانده است تا از نزدیک این کشور به اصطلاح متمدن غربی را مشاهده کنند و از آزادی ها که مسلمین در این کشور از آن بهره مند اند آگاهی یابند!!!
در نوار ویدیوی که در پایگاه بی بی سی نهاده شده است و جریان مختصر این دعوت را به نمایش می گذارد دیده می شود که این چهار فرد در حقیقت چهار (تگان) اند نه علمای شرعیت اسلامی. واین که خواننده بهتر بداند، توضیح می دهم که (چهار تگان) در لهجه دری کابلی به کسانی گفته می شود که در فریبکاری و ترفند سازی گوی سبقت را ربوده اند، این چهار انسان از همین قماش اند.
اما این که از هلمند اختیار شده اند علت روشن است چون هلمند قلعه مستحکم جهاد علیه اشغالگران است واشغالگران در این مدت اشغال نتوانستند که این دژ محکم را اشغال نمایند بلکه بزرگترین آمار تلفات اشغالگران در همین ولایت رقم زده شده است.
این ها می خواهند که افرادی فروخته شده ی از این سرزمین را به انگلستان ودیگر کشور های غربی دعوت کنند وسپس بعد از بازگشت شان به افغانستان، این فروخته شدگان، طبل دفاع از اشغالگران را به نواختن بگیرند.
در این نوار ویدیوی می بینیم که معمر ترین این دلقک ها، به صراحت از اشغال در افغانستان دفاع می کند بلکه کسانی را که در این کشور غربی اشغالگر، خواهان خروج فوری نیروهای انگلیسی اند محکوم می نماید واشغالگران را دوستان ملت افغانستان می داند، شخصی دیگر که فریبکاری وحقه بازی از چشمانش پیداست می گوید که دراین کشور مساجد را مشاهده کردیم که در آن مسلمین آزادانه نماز می خوانند!!!
این ها در حقیقت علمای سوء ومفسدانی اند که تاریخ اسلام را اگر ورق بزنیم با امثال اینها حتما مواجه می شویم کسانی که در رکاب اشغالگران بانگ خیانت را زمزمه می کردند وبا اشغالگر سفاک همنوا گردیدند شاهد کشتار های جمعی و تباهی فرهنگ اسلامی در برخی از نقاط بودند اینها راهروان حقیقی ابورغال اند که نشانی راه منتهی به شهر مکه را به ابرهه داد. اینها خاینینی اند که حتما سزای خیانت شان با امت اسلامی را می چشند.
انگلستان، در دشمنی با امت اسلامی تاریخی دارد. این انگیسی ها بودند که فلسطین را از جسم امت ما جدا ساختند بلکه قبل از آن در تجزیه خلافت عثمانی نقش کلیدی را داشتند برخی از کشور های اسلامی را اشغال نمودند وسپس جاسوسان کارکشته ی شان را در آن کشور ها به مسند قدرت تکیه دادند که تا امروز امت اسلامی را عذاب های گوناگونی می چشانند.
انگلیسی های که شهر ها ودهکده های افغانستان وعراق را با همکاری موتلفین صلیبی شان ویران می کنند وکودکان و سالخوردگان ما را می کشند بلکه بر برخی آن ها تجاوز جنسی می نمایند تا آتش عداوت وحقد صلیبی شان را فروکش ساخته باشند، اجساد مجاهدین را به آتش می کشند، فرهنگ اسلامی را مسخره می نمایند، همه داشته های فرهنگی امت اسلامی را به یغما می برند، این دلقک های خاین، جاسوسان وغلامان این ها اند.
آه که چه ذلتی و چه رسوایی.
اما میدانند که در میان فرزندان رشید اسلام در افغانستان جای ندارند پس باید فریاد بشکند که اشغالگران را دوستان اند ونباید از افغانستان بیرون شوند!!
شاید برخی بگویند که آخر علماء اند می گویم بلی علماء اند اما علمای مارینز، که بر مذهب ملکه الیزابت فتوا می دهند!!!