۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

تاجكستان از لنین تا شیطانوف!!

احمدسلیمان فارسی
تاجكستان از کشور های آسیانه میانه است که زمانی بلکه چند دهه ی را در زیر یوغ اتحاد جماهیر شوروی سابق گذرانید. و بدون شک که برهه فاجعه ها در این کشور وسایر کشور های اشغال شده در قلمرو اتحاد جماهیر بود. کشور های اسیای میانه به ویژه تاجکستان و ازبکستان که زمانی از پایگاه های عمده علمی اسلام به شمار می رفت و در خدمت به اسلام عزیز از خیلی ها جلوتر بودند، به گونه مثال ایمه بزرگوار مانند بخاری و ترمذی رحمهما الله را در آغوشش پرورش می دهد.
بلکه در هنگام حمله تاتاریها بر جهان اسلام این ماورالنهر است که برای مدت زیادی سدی را ایجاد می کند ونمی گذارد که تاتاریها به سوی دیگر جهان اسلام بریزند. وتاتاریها بزرگترین فاجعه ها را قبل از فاجعه بغداد در این سرزمین انجام می دهند.
از سوی دیگر شهرهای بخارا و سمرقند و ترمذ از شهرهای عمده اسلامی بودند که شاهد تمدن اسلامی در همه عرصه ها بودند بخارا تا دیر زمانی مهد علم شرعی بود و مشتاقان علم شرعی از گوشه واطراف شبه قاره هند و افغانستان قصد از این سرزمین را می کردند ودر انجا زانوی ترمذ میزدند(که مراد از زانوی ترمذ در ماورالنهر وشمال افغانستان نشستن نزد عالمی برای فراگرفتن علم شرعی است).
بعد از مدتی تزاری های روس لشکرکشی های را آغاز می کنند که بدون شک کشور های ماروالنهر از گزند این لشکرکشی ها در امان نمی ماند تا اینکه در سال 1917 میلادی انقلابی در روسیه برپا می گردد و در نتیجه کمونیست ها بر اریکه قدرت تکیه میزنند و سرزمین های اسلامی را یکی پی دیگری به بلعیدن می گیرند که تاجکستان نیز طعمه این ملحدان میگردد و هفت دهه را در زیر شمشیر این دشمنان بی آزرم اسلام سپری مینماید.
جنگ علنی علیه اسلام اغاز می گردد مردم را جوقه جوقه به قتل می رسانند خانواده شاه بخارا راهی افغانستان می گردد ودر افغانستان متواری میگردد. با اینکه حرکت جهادی در شمال افغانستان به دست پرتوان برخی از مهاجران مانند ابراهیم بیک مشهور به ابراهیم لقه هسته گذاری می گردد و عملیاتی را علیه روسها به راه می اندازند اما خیانت سران افغان وابسته به روسها مانند امان الله خان و نادر خان این حرکت را بطی و در نهایت به مرگ محتوم مواجه می گرداند.
رفته رفته کشور تاجکستان رنگ دیگری را به خود میگیرد مساجد یا ویران می سازند ویا به مراکز خرید و فروش امتعه مبدل میسازند.
دیگر اسلام و گرایش به اسلام ولو در بخش کوچکی جنایت و جرم تلقی میشود. الحاد خیمه اش را می گستراند و کمونیست ها به شدت هر حرکتی را در راستای احیا ولو پاره از شعایر اسلامی سرکوب میسازند.
فساد در همه بخش ها دامنگیر این ملت ها میگردد.
سپس بعد از شکست اردوی سرخ در افغانستان اتحاد جماهیر شوروی از هم می پاشد و قلمرو اشغالی اسلامی نیز از بدنه اتحاد جماهیر جدا می گردد در برخی از این قلمرو مانند چیچین جنگ شدیدی به وقوع می پیوندد چون روسها آماده نمی شوند بلکه نمی گردند که این سرزمین از بدنه قلمرو تحت نفوذش مجزا گردد و این جنگ تا اکنون ادامه دارد بلکه دامنه اش همه منطقه قفقاز را فراگرفته است.
تاجکستان نیز اسما از بدنه اتحاد جماهیر جدا می گردد اما اجیران تاجکی وابسته به مسکو در آن همچنان حاکم باقی میمانند واین قاعده همه کشور ها جدا شده از اتحاد جماهیر را شامل میگردد. همان خاینان دیروزی که علیه ملت های شان شمشیر کشیدند و کشتند و به زندان افگندند و فرهنگ والای اسلامی را پامال ساختند بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر به کرسی های شان مجددا تکیه داده شدند.
نهضت اسلامی تاجکستان که قبلا هسته گذاری شده بود و به گونه مخفیانه فعالیت های اسلامی اش را به پیش می برد قد بر میافرازد و علیه رژیم کفر تاجکستان که دسته از اوباشان خاین آن را در بند دارند جهاد اعلان می کند و در این زمینه راه هجرت را به پیش می گیرد و یکبار دیگر تاریخ نیاکان شان را ورق میزنند شمال افغانستان مهجر این مهاجران مستضعف میگردد.
مجاهدین دسته دسته به سوی این مهجر رو می آورند تا باشد پایگاه آرامی را به همکاری برادران مسلمان افغانی شان ایجاد نمایند واز این مهجر به سوی تاجکستان بشتابند و علیه نظام کفری جهاد نمایند.
در آن هنگام که مهاجران تاجک به سوی شمال افغانستان سرازیر می گردند افغانستان برگ دیگری از جنگ ها را ورق میزد.
رژیم کمونیستی جنرال نجیب فروپاشیده بود و تحول عجیبی در افغانستان در حال شکل گرفتن بود. برخی از کمونیست ها علیه نجیب می شورند و با برخی از تنظیم های اسلامی باب ایتلاف را می گشایند البته در زمینه مقدماتی پشت سرگذرانیده شده بود.
جنگ در کابل و تسلط نیروهای ملیشه به رهبری جنرال دوستم در بخش عمده شمال کشور ووو فضا را بر مهاجران تاجک تار وتیره می ساخت.
واخیرا در دسیسه مشترک نظام کفر دوشنبه و شورای نظار به رهبری مسعود و ملیشه های دوستمی تحت اشراف مستقیم ایران وبرخی جهات خاین دیگر که سپس در جبهه شمال گرد هم آمدند نهضت اسلامی تاجکستان دچار تزلزل در موقفش میگردد و راهی تاجکستان میگردد و با نظام خاین وفرومایه دوشنبه سازش می نماید.
اما مجاهدان صادق به جهاد شان ادامه میدهند.
در سالیان اخیر تاجکستان شاهد دعوت فراگیر اسلامی میگردد شعایر اسلامی از قبیل حجاب قد میافرازد اما در مواجهه با این مد اسلامی نظام فرومایه دوشنبه از هیچ فعالیت غیر اسلامی دریغ نمی نماید تا بتواند علیه اسلام عزیز سد منیعی را ایجاد نماید از دعوت های نصرانی سازی تا بهایی سازی و ووو تا گسترش دامنه فساد اخلاقی ووو همه همه وسایل خبیثی اند که نظام دوشنبه عمدا متوسل به آن می گردد تا جلو نشر اسلام و التزام به آن را بگیرد.
رحمانوف که در حقیقت شیطانوف است درک کرده است که نباید از این بیشتر فضای تاجکستان را به اسلام معطر ساخت بلکه باید جلو اسلام را گرفت تا نشود با نشر اسلام حقیقی در این مرز و بوم و التزام زیادی از مردم به اسلام، خطری متوجه دوشنبه و سپس مسکو گردد.
روسها از اسلام خیلی در هراس اند. می بینیم که به چه وقاحتی و بی شرمی از امریکایی ها در افغانستان دفاع می کنند بلکه آماده اند که به نفع امریکایی ها لشکر بکشند چون از اسلام خوف دارند!
کشور های آسیای میانه که اسما آزاد اند اما در حقیقت وابسته به مسکو و واشنگتن اند.
رحمانوف اکنون علیه حجاب می شورد بلکه اعلان میدارد که شاگردان تاجکی که در مراکز اسلامی بیرون از تاجکستان مشغول آموزش علوم اسلامی اند باید به زودی این مراکز را ترک وراهی تاجکستان گردند در غیر آن مجرم تلقی می گردند!!
این در حالی است که چندی قبل این دلقک مسکو نشستی را به اسم امام ابی حنیفه رحمه الله به راه انداخته بود و جمعی کثیری را فراخوانده بود وبرخی وی را ستودند به مداحی وی پرداختند. در حالیکه این گونه نشست ها در حقیقت خدعه وفریبی بیش نیست تا ساده لوحان را فریب دهند ویا برخی را سپاهی لشکر شان بگردانند.
عجیب این است که در کنفرانس اعلان میدارند که امام ابوحنیفه رحمه الله پایگذار دیموکراسی !! در اسلام است.
این حقیقت این خاینان است که می سرایند وبرخی آن ها را می ستایند!!

۱۳۸۹ آبان ۲۲, شنبه

افغانستان در سایه اداره انگلو ساکسون ها

احمدسلیمان فارسی
بيش از نه سال می شود که خیمه فرسوده اشغال در افغانستان پهن گردیده است و امریکا و متحدانش در این دهه از هیچ جنایتی دریغ نورزیدند.
امریکایی ها در این مدت کشتند و ویران کردند و به زندان افگندند تا باشد خوف را بر قلب های مردم افغانستان چیره و مستولی بگردانند تا دیگر علیه اشغال کسی سلاح نگیرد و بگذارد که اشغالگران به اهداف شوم شان نایل گردند اما این همه وحشت و قسوت جز رسوایی ارمغانی دیگری به امریکا ومتحدانش نداشت.
امریکایی ها مدتها می شود که خود را حامی حقوق بشر میدانند بلکه مدعی اند که کشور امریکا بستره این حقوق است در حالیکه حقیقت، مغایر با این زعم ودعوایی دروغین است امریکا کشوریست که اصلا حقوق بشر در آن پامال گردیده است وهندوهای بومی که ساکنان اصلی این کشور اند به جبر واکراه از این کشور یا رانده شدند ویا به شکل فجیعانه کشته شده ند.
انگو ساکسون ها در حقیقت اشغالگران اند که بر این کشور ریختند و نسل های را در این سرزمین نابود ساختند.
تاریخ امریکا تاریخ جنایت و قسوت و پامال حقوق بشری است که امریکایی ها به وقاحت دفاع از آن را مدعی می گردند.
اگر به اندک تأمل به تاریخ امریکا نظری بیافگنیم می یابیم که این کشور چه قدر در جنایات بشری دست بلند داشته است به گونه مثال امریکایی جنوبی نمونه این جنایات است که امریکایی ها مرتکب آن در این مرز و بوم گردیدند.
دفاع و حمایت از نظام های مستبد در جهان اسلام مهمترین مکلفیت امریکا در منطقه است گروه های جانی را در کشوری حاکم ساختن این است حقیقت دموکراسی که امریکایی ها ملت ها را به آن مژده می دهند.
در افغانستان ریختند نظامی را که از متن ملت قامت افراخته بود علیه آن جنگ را اعلان داشتند وسپس افغانستان را به اشغال درآوردند یک مشت اجیر و جانی را در آن بر مسند قدرت تکیه دادند مشت اجیر و جانی که متشکل از گروهک های قاتل و راهزن و قاچاقبران بین المللی مواد مخدره اند این گروهک را زیر چتر دموکراسی در افغانستان حاکم ساختند تا بکشند و سرقت نمایند و کیسه های را از زر انبوه نمایند.
از سوی دیگر این انگوساکسون ها افغانستان را به پایگاه نظامی پیمان اتلانتیک شمالی مبدل ساختند و جنگ منظمی را علیه ملت افغان به راه انداختند و زندان های تمام عیاری را احداث کردند.
یورش می برند قریه ها را محاصره می کنند می درند می کشند به زندان می افگنند از هیچ جنایت و جرمی امتناع نمی ورزند.
کودکان را به قتل رسانیدن و هدف گرفتن، این است ماهیت حقیقی واصلی چهره های کریه امریکا و متحدان مجرمش.
وسپس به وقاحت و دیده درایی اعلان میدارند که این کودکان را طالبان به قتل رسانیده اند؟! عجیب است مگر نه ازاشغالگران که کشوری را به بهانه‌ی نابود می سازند. این منطق اشغالگران در مسیر تاریخ بشری است که باید دروغ بگویند چون آغاز اشغال از دروغ است.
استفاده از مواد اتومی در سلاح های استفاده شده، این جنایت دیگری از سفاکان و خون آشامان تاریخی است که کاذبانه سنگ دفاع از حقوق انسان را برسینه می کوبند.
امروز کسانی که مبتلا به بیماری سرطان شده اند خیلی زیاد اند بلکه کودکان نیز از این بیماری کشنده در امان نمانده اند. این ارمغان اشغال در افغانستان است.
جنایات خیلی بزرگ.
آیا کیش و دین و نظریه که متقاضی این همه جنایت باشد آیا سزاوار نیست که این را ترک گفت و به زباله دان تاریخ فرستاد تا عبرتی برای آیندگان باشد؟
ای مدعیان عدالت وانصاف بنگرید که اگر این جنایت در گوشه از غرب رخ دهد این جنایت متقاضی چه نوع واکنشی خواهد بود؟ همان واکنش بلکه نیم آن را بلکه بخش کوچک آن را علیه این جنایات امریکایی ها ومتحدانش اظهار نمایید.
یا اینکه ما مستحق ترحم وشفقت انسانی نیستیم چون مسلمانیم. باید کشته شویم و کشور های ما به لابرتواری از سلاحها مبدل گردد که در این جا به تجربه گرفته شود!
اما بدانید که این همه جنایت ها ما را از جنگ علیه تان باز نمیدارد و نه ما را به تسلیمی به شما و غلامان تان وامیدارد.
ما میدانیم که آزادی از یوغ اشغالگران بهای هنگفتی را می خواهد که اکنونی آن را می پردازیم و به زودی از یوغ وچنگال جنایت نواده های جورج واشنگتن و این (کاو بای) های وحشی و درنده و متحدان اروپایی و اجیران آسیایی آن رهایی می یابیم و در زیر چتر اسلام عزیز یکبار دیگر نفس آرام می کشیم ما صبح آزادی را خیلی نزدیک می بینیم و به زودی بر ما طلوع خواهد کرد اما جنایات اشغالگران ثبت تاریخ بشری میگردد تا عبرتی گردد به طاغیان سرکش در آینده.