۱۳۸۹ آذر ۲۴, چهارشنبه

دعوت به نصرانیت در افغانستان

احمدسلیمان فارسی
اشغال مناسبترين بستري برای نشر نصرانیت در یک یک کشور اشغالی است بلکه این مبلغان نصرانیت اند که پایه های اشغال صلیبی را در کشوری مستحکم می سازند و فضا را در این کشور بیشتر آماده پذیرش اشغال و فرهنگ منحط آن می گردانند.
تبلیغ نصرانیت در دیار اسلامی همزمان به اشغال نظامی دیار اسلامی به راه انداخته شد کسانی که راه را برای تبلیغ نصرانیت هموار ساختند خاورشناسان بودند که اقدام به ترجمه محرفانه قرآن کریم کردند.
تبلیغ نصرانیت به ویژه در مناطقی به اوجش میرسد که فقر در ان دیار خیمه اش را گسترده باشد فقر دربی است که دعوات گمراه کننده می توانند با استفاده از آن در جامعه ی نفوذ یابند و افرادی ازاین جامعه را بربایند و شیفته خود بگردانند.
افغانستان کشوریست که از این دعوات گمراه کننده در امان نمانده است نصرانیت با اینکه در سال های اخیر درافغانستان به ویژه در زیر چتر اشغال امریکایی قد برافراشته است در سابق به گونه مرموزی فعالیت داشت البته فعالیت مبلغان نصرانی در بیرون از افغانستان به ویژه در دو کشور ایران وپاکستان بیشتر بود.
کورسهای اموزش انگلیسی بستره گرم این دعوت گمراه کننده بود در شهر اسلام اباد در کشور پاکستان مرکزی را افتتاح داشتند که به اسم کورس کانادایی شهرت داشت این مرکز تا اکنون فعالیت دارد در این مرکز اموزش زبان انگلیسی مبلغان متخصص از کشور های امریکا وکانادا مشغول تدریس بودند وکسانی در این مرکز مشغول اموزش زبان انگلیسی بودند به صراحت می گفتند که این مرکز اصلا مرکز دعوت به سوی نصرانیت است.
در مناسبات مختلفی به ویژه عید کریسمس همه را به کلیسا فرامی خواندند و کتاب های را در زمینه به دسترس شاگردان قرار میدادند و و در زمینه به شاگردان به بهانه تقویت زبان انگلیسی فلم های را به نمایش می گذاشتند که همه به شکل از اشکال به نصرانیت دعوت می کرد.
اما با اشغال افغانستان و ریختن امریکایی ها به افغانستان دعوت نصرانیت شکل دیگری را به خود می گیرد در بخش از مناطق به ویژه شمال و مناطق مرکزی دعوت نصرانیت به شکل فزاینده به پیش میرود وشیعیان بستره گرم این دعوت اند البته این دعوای محض نیست بلکه درزمینه شواهدی اند که اصلا نمی شود که آن را انکار کرد.
اکثر مبلغان به سوی این دین کسانی اند که یا اصلا ایرانی اند و یا اینکه در شیعیانی اند که در ایران مدتی را سپری کرده اند لهجه فارسی ایرانی این مبلغان نشاندهنده این حقیقت است.
این مبلغان در نهاد های در ظاهر خیریه وظیفه دارند در حالیکه این نهاد های اند که به نصرانیت دعوت می کنند و عناوین فریبنده این نهاد ها را چتری گرفته اند تا خود را پنهان سازند نهاد های (شلترنو) و (امگا) و (پت) از نهاد های اند که در شمال افغانستان فعالیت بیشتری دارند وبه سوی نصرانیت دعوت می کنند البته در زمینه به وسایل گوناگونی پناه میبرند تا بتوانند افرادی بیشتری جلب نمایند.
نشر کتاب های دینی که در راس ان کتاب مژده برای عصر جدید است که حاوی نامه ها و مواعظ شاول یهودی است که در حقیقت موسس دین محرف مسیحیت است این کتاب سابقه چند ساله در افغانستان دارد بلکه این کتاب علنا در کتابخانه کابل به فروش میرسید و چون عنوان جذاب داشت به سرعت توجه خواننده را به خود جلب می کرد اما محتوای گنگ ومبهم و حجم بزرگ کتاب سبب می شود که خواننده کتاب را همه به خوانش نگیرد.
اما اکنون کتابهای دیگری نیز بر این کتاب افزوده اند که رایگان توزیع میگردد ویا اینکه به قیمت خیلی نازل در کتابخانه ها به فروش میرسد برخی از کتابها قرار ذیل اند:
کتاب پیدایش (اوّلین کتاب تورات)، مژده براى عصر جدید (انجیل مقدس، عهد جدید)، مبانى مسیحیت، مهر و صفا، من او را نمى کشم، گنجینه طلایى از حکمت سلیمان، دیوان محبت، قربانى، راه به سوى نجات ابدى، زندگى تازه (دوره زندگى مسیحى)، در جستجوى حقیقت، مرد آسمانى، ده حکم شرعى موسى علیه السلام ، به کجا با این بارم؟، کمک آسمانى، بخشایش واقعى ووو كتابهاي دیگر در این زمینه.
این کتابها به گونه با قطع وصحافت زیبای به نشر می رسد تا توجه قشر کودک و نوجوان را جلب کند.
بر اساس گزارشی تنها در 1386 هجری شمسی تنها حدود 000/40 کتاب مذهبى وارد نواحى شمالى شده است. وکتابخانه های دقیق بلخی و امیر علی شیرنوایی در شهر مزار در شمال افغانستان از نهاد های به اصطلاح فرهنگی اند که در زمینه دعوت نصرانی فعالیت گسترده دارند.


۱۳۸۹ آذر ۲۳, سه‌شنبه

زندان مخوف امریکایی(تاریک) در کابل

احمدسلیمان فارسی
زندان تاریک... آری زندان تاریک، شاید برخی خوانندگان به شگفت به این عنوان بنگرند وگمان نمایند که زندان تاریک در کابل، عنوانی داستان کوتاهی است!! اما نه آنچنانکه پنداشته می شود، زندان تاریک حقیقتی است که ارمغان اشغال امریکایی در افغانستان است. البته اشغالگران ارمغانهای زیادی برای ملت رنجدیده افغان داشته اند ودارند که زندان تاریک شمه از این دستاورد های اشغال در افغانستان اشغالی است. پس حقیقت این زندان چه است؟ در آن چه می گذرد؟ کی ها را به این زندان سوق میدهند؟ ووو... پرسشهای اند که در ذهن هر خواننده تداعی میگردد و در جستجوی حقیقت این زندان وآنچه در ان می گذرد، میشود.
زندان تاریک چنانچه از نامش پیداست، امریکایی ها نمی خواهند که این زندان را فاش سازند با اینکه برخی از رسانه های خبری در این اواخر از این زندان و زندان های مشابه آن لب به سخن گشودند اما امریکایی تا اکنون مهر سکوت بر لب نهاده اند و اصلا نمی خواهند که در مورد توضیحاتی دهند!! البته زندان های مشابه با این زندان در گوشه وکنار افغانستان زیاد اند به گونه مثال زندان امریکایی در پنجشیر که برخی از زندانی ها را در ان انتقال میدادند گفته می شود که این زندان اکنون دروازه اش بسته گردیده است اما این شایعه است که تا هنوز نمی توان آن را تصدیق کرد. از کسانی که در این زندان مدتی را سپری کردند ابن الشیخ لیبی است که مدتی را در این زندان گذارنید سپس در تابوتی به مصر نقل داده می شود و بعد از مدتی وی را روانه لیبیا میگردانند وسپس در آنجا وی را شهادت میرسانند.
زندانیانی که از زندان مخوف بگرام آزاد شده اند حکایات عجیبی از زندان تاریک دارند حکایاتی که چهره کریه و زشت مدعیان دروغین دفاع از حقوق انسان را فاش میگرداند. زندان تاریک در کابل موقعیت دارد گفته می شود که در نزدیکی میدان هوایی کابل است و برخی می گویند که در همجواری زندان بگرام است.
کسانی را که به زندان بگرام نقل میدهند اکثر آنها را در قدم نخست به این زندان نقل میدهند در این زندان مراحل نخست تحقیق انجام می یابد بعد از تکیمل کاغذات زندانی، زندانی به بگرام نقل داده می شود با اینکه تحقیق و استنطاق در بگرام نیز ادامه می یابد اما مراحل دشوار آن که امیخته با تعذیب به ویژه تعذیب روانی است در زندان تاریک سپری میگردد.
زندانیانی که این زندان مخوف را گذارنیده اند و مدتی را در آن سپری کرده اند، می گویند که زندانی ها در این زندان با تعذیب های گوناگونی مواجه می شوند البته برخی از تعذیب ها تا آخرین مرحله تحقیق در این زندان ادامه دارد برخی از این تعذیب های که زندانی ها از ان حکایت ها دارند قرار ذیل اند:
1- بیخوابی که روزها وشبها ادامه می یابد بلکه شاید تا سه هفته به طول بیانجامد که زندانی در این مدت شاید دقایقی را به گونه پراگنده بخوابد اما خواب متواتر به کسی اجازه داده نمی شود.
2- اطاقی را که در آن زندانی افگنده می شود با سردکنی سرد می گردانند که اصلا طاقت فرسا است وانسانی آن را تحمل نمی تواند اما این سردی شدید چندین روز ادامه می یابد.
3- برخی از زندانی ها را برای مدتی برهنه میسازند و در چنین اطاق ها می افگنند.
4- موسیقی دلخراشی را که برای آن بلند گوی های نیرومندی را نصب در اطاق کرده اند تا آواز را هر چه بیشتر بلند سازد، وبا محتوای منافی با اسلام که حاوی مطالب هرزه ودشنام به مقدسات دین عزیز اسلام است. واین موسیقی شاید دو یا سه ماهی به طول بیانجامد.
5- دعوت به فساد اخلاقی که زنان نظامی امریکایی متولی آن اند ومی خواهند زندانی را به لجنزاری از فساد سقوط دهند و با اظهار حرکات منافی با اخلاق اسلامی، در حالیکه زندانی دستانش بسته است می خواهند وی را بیشتر آزار دهند.
6- چشمان زندانی از هنگام ورود تا وقت خروج از این زندان بسته میباشد البته در اوقاتی چشمانش را باز میکنند.
7- در مدتی که می خواهند هویت حقیقی زندانی را بشناسند واز وی تحقیق می نمایند،نمی گذارند که بنشیند واین تعذیب شاید روزها را در بر بگیرد.
8- غذایی را که در این مدت برای زندانی مدهند اصلا نمی شود که آن را غذا نامید، پاکتی حاوی برخی از موادی خیلی اندک که نیاز به گرم شدن دارد، اما این پاکت را به زندانی میدهند تابخورد ونمیرد!!
9- زندانی در این مدت اجازه ندارد که با خانواده اش تماسی بگیرد بلکه اصلا در این مدت نمی داند که در کجا است؟
10- استهزا به شعایر اسلامی این دیگر اقدامی است که امریکایی ها با آن عادت گرفته اند.
این در حقیقت شمه از جنایاتی اند که در این زندان مخوف موسوم به تاریک انجام می پذیرد و کسانی که متولی این اقدامات وحشیانه می شوند مدعی اند که از حقوق انسان دفاع می کنند بلکه بخاطر برپایی دیموکراسی لشکر می کشند تا عدالت اما به مدلول امریکایی آن را به نمایش بگذارند. پس بر تف بر این عدالت امریکایی و وای بر بردگان امریکا.

۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

ثبات بر مبدأ، از ویژگیهای دعوت اسلامی

ترجمه ونگارش از احمدسلیمان فارسی
یکی از مهمترین ویژگیهای دعوت اسلامی ثبات بر مبدأ وخط فکری و رشادت وپایمردی در حق وعدم تنازل از آن و مرفوض شمردن همه اشکال تنازل و حلهای وسط ومیانه در دعوت اسلامی است.
در مرحله مکی که دعوت اسلامی در محاصره قرار داشت می نگریم که در این مرحله دشوار رسول الله صلی الله علیه وسلم به خواسته های قریش اعتنایی نمی کند وبه عقب نمی رود و در سخت ترین شرایط و ناگوارترین روز های دعوت اسلامی در مکه درحالی که دعوت اسلامی در محاصره و یارانش اندک و در راه الله اذیت میدیدند، شکیبا بودند وهیچ گاهی به مزایده در راه دعوت اسلامی نپرداختند.
مشرکان مکه می خواستند که رسول الله صلی الله علیه وسلم را به مزایده فراخوانند ومی خواستند که رسول الله صلی الله علیه وسلم یا از دعوت اسلامی یکسره دست بردار شود ویا در وسط راه با مشرکان سازش نماید .
مشرکان در اوایل دعوت اسلامی به روش تهدید و تخویف پناه بردند تاباشد که رسول الله صلی الله علیه وسلم را از گام برداشتن در این مسیر مبارک باز دارند و مانع شوند وهنگامی که درک کردند که اصلا نمی توانند رسول الله صلی الله علیه وسلم را از گام برداشتن در این مسیرمبارک باز دارند به اذیت رسول الله صلی الله علیه وسلم می پردازند عبدالله بن عمر بن العاص رضی الله عنهما روایت می کند که سرداران قریش در کعبه اجتماع نمودند رسول الله صلی الله علیه وسلم را یاد نمودند و گفتند هرگز به جز در رویارویی با این شخص با انسان دیگری چنین صبرنکردیم عقل های ما را به استهزا گرفت پدران ما را دشنام داد دین ما را به انتقاد گرفت اجتماع ما را از پاشانید و الهه ما را ناسزا گفت بدون شک که ما خود را در امر بزرگی می یابیم. آنها در این گفتگو بودند که رسول الله صلی الله علیه وسلم پدیدار گردید و به سوی کعبه روان گردید به طواف خود ادامه داد و هنگامی که از نزد آنها می گذشت او را به آنچه که می گفت و به آن دعوت می کرد به طعن گرفتند ومن اثر این طعن را در رخسار مبارک رسول الله صلی الله علیه وسلم میدیدم به طوافش ادامه داد و بار سوم هنگام عبور از نزد آنها وی را مجددا به طعن گرفتند رسول الله صلی الله علیه وسلم به آنها گفت: ای سرداران قریش می شنوید قسم به ذاتی که نفسم در دستش است من به شما ذبح آورده ام. واین کلمات آن ها را تکان داد وهمه را در جای شان میخکوب گردانید.
رسول الله صلی الله علیه وسلم بر گشت فردا سرداران قریش گرد هم آمدند و من نیز در آنجا بودم به یکدیگر گفتند به یاد دارید آنچه از او به شما و از شما به او رسید تا آنکه شما را به آنچه آن را زشت می پندارید لب به سخن گشود و شما وی را گذاشتید ناگهان رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد اینها به سوی وی برخاستند و او را در احاطه خود گرفتند وگفتند تو چنین وچنان می گویی رسول الله صلی الله علیه وسلم می گفت: بلی من این را می گویم در این اثنا مردی را دیدم که از عبای رسول الله صلی الله علیه وسلم میگیرد و ابوبکر رضی الله عنه به دفاع از رسول الله صلی الله علیه وسلم بر می خیزد و در حالیکه اشک از چشمانش سرازیر است می گوید شخصی را به قتل می رسانید که می گوید ربم الله است.
رسول الله صلی الله علیه وسلم را می نگریم که چگونه علیه این مشرکین می ایستد و آن ها را تهدید می نماید "برای شما ذبح آورده ام" وبدون اعتنای به طعن و ناسزایی شان با قامت رسا به دعوتش ادامه میدهد.
از روشهای دیگر مشرکان روش تطمیع است که مشرکان را آن را به کار بستند از جابر بن عبدالله رضی الله عنه روایت است که گفت قریش به خاطر رسول الله صلی الله علیه وسلم اجتماع نمودند و گفتند بنگرید که کدام یک از شما به جادو و غیب گویی وشعر داناتر است تا او را نزد این شخص بفرستیم این شخص اجتماع ما را پاشانید وامر ما را گسیختاند ودین ما را به باد انتقاد گرفت وبا او صحبت کند وبه پاسخ هایش گوش فرا دهد، گفتند: غیر از ابو الولید (عتبه بن ربیعه) کسی را نمی شناسیم گفتند: پس تو ای ابوالید! ما تو را به این کار برگزیدیم.
ابوالولید نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم رفت و گفت: به الله سوگند که غضبی را شومتر از آنچه تو به آن دعوت می کنی ندیده ایم اجتماع ما را برهم ریختی و امر را پراگنده ساختی و دین ما ر ابه استهزا گرفتی و ما را در عرب رسوا نمودی تا اینکه گفتند در قریش جادوگر و غیب گویی ظهور کرده است تا اینکه امر را به این جا رسید که علیه یکدیگر شمشیر کشیده ویکدیگر را به قتل برسانیم پس ای محمد اگر نیازی به مال داری تا برایت آن را جمع آوری کنیم تا از ثروتمندترین مردان قریش باشی و اگر میل به ازدواج داری پس از زنان قریش اختیار نما تا ده تن از آنها را به عقد نکاحت در آوریم ودر روایت ابن اسحاق رحمه الله آمده است ای برادرزاده ام اگر به آنچه فرا می خوانی در ورای آن در جستجوی مال هستی برای تو مال جمع می کنیم تا از غنی ترین ما باشی واگر شرف و منزلت می خواهی ترا بزرگ خود می گردانیم وبه هیچ چیزی بدون امرت مبادرت نمی ورزیم واگر پادشاهی می خواهی ترا پادشاه می گردانیم رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: آیا تمام شد؟ گفت آری رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: (حم) وهنگامی که به این جا رسید (پس اگر روگردان شوند بگو ترسانیدم) ابوالولید گفت: کافیست آیا غیر از این چیزی نزد تو نیست رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: نه.
مشرکان مکه به اذیت رسول الله صلی الله علیه وسلم به اشکال گوناگون ادامه دادند اما رسول الله صلی الله علیه وسلم به این ازار واذیت ها اعتنایی نداشت.
یکی از اشکال دیگر ترفند های مشرکان را با رسول الله صلی الله علیه وسلم امام ابن جریر طبری رحمه الله روایت می کند که ولید بن عاص و اسود بن امیه با رسول الله صلی الله علیه وسلم می بیبنند و می گوید: ای محمد بیا آنچه را که تو عبادت می کنی ما عبادت می کنیم وآنچه را که ما عبادت می کنیم تو عبادت کن ودر امر خود ترا شریک بسازیم و اگر آنچه به خاطر آن فرستاده شده ای بهتر از آنچه نزد است، می باشد قطعا که ما نیز در آن شریک تو شده ایم و بهره خود را از آن برداشتیم واگر آنچه نزد ما است بهتر از آنچه است که نزد تو می باشد بدون شک که ما را در آن شریک گردیدی و بهره ات را دریافتی.
الله در این سوره (الکافرون) را مورد می فرستد.
از نمونه های فوق مشاهده می کنیم که تلاش های مذبوحانه قوم هیچ گاهی آرام نمی گیرد تا اینکه در راستای تهدید دعوتگر راستین دست به اقدامات جدی می زنند تا باشد آن ها را کلا از دعوت باز دارند واگر در این راستا حربه شان کارگر نیافتاد به روش های دیگر در زمینه متوسل می شوند تا باشد و لو اندک دعوتگر از استقامت و پایمردی انحراف نماید به حل های وسط تن هد!!
از دعوتگر خواستار تغیر اندک در مسیر دعوت می شوند تا در وسط راه سازش نماید و با تحقق پذیرفتن این حربه آهسته آهسته جز از منظومه نظام طاغوتی گردد.
اگر دعوتگر اسلامی ولو در تنازل از یک اصل از اصول اسلام با طاغوت ولشکرش سازش نماید بدون شک که دعوت راستین را از دست میدهد بلکه در نهایت صاحبان زر و زور وی را در صف شان قرار میدهند تا اینکه به تسلیمی کامل دعوتگر منتهی میگردد.
برخی از دعوتگران با اتکا بر طاغوت می خواهند دعوت شان پیروز شود و در این راستا از برخی از اصول تنازل مینمایند تا طاغوت را برنیانگیزد در حالیکه این تنازل جنایتی است که دعوتگر با این اقدام به دعوت نیز ضربه محکمی میزند بلکه دعوت را رنگ باخته می گرداند و سبب نفرت مردم از دعوت و دعوتگر میگرداند.
الله یگانه ذاتیست نه طاغوت ولشکریان باطل گرای آن، که بر او مومنان در نصرت و پیروزی حق توکل می کنند.
پس در هنگامی که دعوت اسلامی در مرحله استضعاف قرار دارد و لشکری در عقب ندارد بلکه در تعقیب و محاصره به سر میبرد می نگریم که رسول الله صلی الله علیه وسلم ما را می آموزاند که نباید در دشوارترین مرحله دعوت اسلامی از اصول و اساسات اسلامی تنازل نماییم و تسلیم طاغوت گردیم و اعترافی به سلطه نامشروع طاغوت کنیم.

۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

تاجكستان از لنین تا شیطانوف!!

احمدسلیمان فارسی
تاجكستان از کشور های آسیانه میانه است که زمانی بلکه چند دهه ی را در زیر یوغ اتحاد جماهیر شوروی سابق گذرانید. و بدون شک که برهه فاجعه ها در این کشور وسایر کشور های اشغال شده در قلمرو اتحاد جماهیر بود. کشور های اسیای میانه به ویژه تاجکستان و ازبکستان که زمانی از پایگاه های عمده علمی اسلام به شمار می رفت و در خدمت به اسلام عزیز از خیلی ها جلوتر بودند، به گونه مثال ایمه بزرگوار مانند بخاری و ترمذی رحمهما الله را در آغوشش پرورش می دهد.
بلکه در هنگام حمله تاتاریها بر جهان اسلام این ماورالنهر است که برای مدت زیادی سدی را ایجاد می کند ونمی گذارد که تاتاریها به سوی دیگر جهان اسلام بریزند. وتاتاریها بزرگترین فاجعه ها را قبل از فاجعه بغداد در این سرزمین انجام می دهند.
از سوی دیگر شهرهای بخارا و سمرقند و ترمذ از شهرهای عمده اسلامی بودند که شاهد تمدن اسلامی در همه عرصه ها بودند بخارا تا دیر زمانی مهد علم شرعی بود و مشتاقان علم شرعی از گوشه واطراف شبه قاره هند و افغانستان قصد از این سرزمین را می کردند ودر انجا زانوی ترمذ میزدند(که مراد از زانوی ترمذ در ماورالنهر وشمال افغانستان نشستن نزد عالمی برای فراگرفتن علم شرعی است).
بعد از مدتی تزاری های روس لشکرکشی های را آغاز می کنند که بدون شک کشور های ماروالنهر از گزند این لشکرکشی ها در امان نمی ماند تا اینکه در سال 1917 میلادی انقلابی در روسیه برپا می گردد و در نتیجه کمونیست ها بر اریکه قدرت تکیه میزنند و سرزمین های اسلامی را یکی پی دیگری به بلعیدن می گیرند که تاجکستان نیز طعمه این ملحدان میگردد و هفت دهه را در زیر شمشیر این دشمنان بی آزرم اسلام سپری مینماید.
جنگ علنی علیه اسلام اغاز می گردد مردم را جوقه جوقه به قتل می رسانند خانواده شاه بخارا راهی افغانستان می گردد ودر افغانستان متواری میگردد. با اینکه حرکت جهادی در شمال افغانستان به دست پرتوان برخی از مهاجران مانند ابراهیم بیک مشهور به ابراهیم لقه هسته گذاری می گردد و عملیاتی را علیه روسها به راه می اندازند اما خیانت سران افغان وابسته به روسها مانند امان الله خان و نادر خان این حرکت را بطی و در نهایت به مرگ محتوم مواجه می گرداند.
رفته رفته کشور تاجکستان رنگ دیگری را به خود میگیرد مساجد یا ویران می سازند ویا به مراکز خرید و فروش امتعه مبدل میسازند.
دیگر اسلام و گرایش به اسلام ولو در بخش کوچکی جنایت و جرم تلقی میشود. الحاد خیمه اش را می گستراند و کمونیست ها به شدت هر حرکتی را در راستای احیا ولو پاره از شعایر اسلامی سرکوب میسازند.
فساد در همه بخش ها دامنگیر این ملت ها میگردد.
سپس بعد از شکست اردوی سرخ در افغانستان اتحاد جماهیر شوروی از هم می پاشد و قلمرو اشغالی اسلامی نیز از بدنه اتحاد جماهیر جدا می گردد در برخی از این قلمرو مانند چیچین جنگ شدیدی به وقوع می پیوندد چون روسها آماده نمی شوند بلکه نمی گردند که این سرزمین از بدنه قلمرو تحت نفوذش مجزا گردد و این جنگ تا اکنون ادامه دارد بلکه دامنه اش همه منطقه قفقاز را فراگرفته است.
تاجکستان نیز اسما از بدنه اتحاد جماهیر جدا می گردد اما اجیران تاجکی وابسته به مسکو در آن همچنان حاکم باقی میمانند واین قاعده همه کشور ها جدا شده از اتحاد جماهیر را شامل میگردد. همان خاینان دیروزی که علیه ملت های شان شمشیر کشیدند و کشتند و به زندان افگندند و فرهنگ والای اسلامی را پامال ساختند بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر به کرسی های شان مجددا تکیه داده شدند.
نهضت اسلامی تاجکستان که قبلا هسته گذاری شده بود و به گونه مخفیانه فعالیت های اسلامی اش را به پیش می برد قد بر میافرازد و علیه رژیم کفر تاجکستان که دسته از اوباشان خاین آن را در بند دارند جهاد اعلان می کند و در این زمینه راه هجرت را به پیش می گیرد و یکبار دیگر تاریخ نیاکان شان را ورق میزنند شمال افغانستان مهجر این مهاجران مستضعف میگردد.
مجاهدین دسته دسته به سوی این مهجر رو می آورند تا باشد پایگاه آرامی را به همکاری برادران مسلمان افغانی شان ایجاد نمایند واز این مهجر به سوی تاجکستان بشتابند و علیه نظام کفری جهاد نمایند.
در آن هنگام که مهاجران تاجک به سوی شمال افغانستان سرازیر می گردند افغانستان برگ دیگری از جنگ ها را ورق میزد.
رژیم کمونیستی جنرال نجیب فروپاشیده بود و تحول عجیبی در افغانستان در حال شکل گرفتن بود. برخی از کمونیست ها علیه نجیب می شورند و با برخی از تنظیم های اسلامی باب ایتلاف را می گشایند البته در زمینه مقدماتی پشت سرگذرانیده شده بود.
جنگ در کابل و تسلط نیروهای ملیشه به رهبری جنرال دوستم در بخش عمده شمال کشور ووو فضا را بر مهاجران تاجک تار وتیره می ساخت.
واخیرا در دسیسه مشترک نظام کفر دوشنبه و شورای نظار به رهبری مسعود و ملیشه های دوستمی تحت اشراف مستقیم ایران وبرخی جهات خاین دیگر که سپس در جبهه شمال گرد هم آمدند نهضت اسلامی تاجکستان دچار تزلزل در موقفش میگردد و راهی تاجکستان میگردد و با نظام خاین وفرومایه دوشنبه سازش می نماید.
اما مجاهدان صادق به جهاد شان ادامه میدهند.
در سالیان اخیر تاجکستان شاهد دعوت فراگیر اسلامی میگردد شعایر اسلامی از قبیل حجاب قد میافرازد اما در مواجهه با این مد اسلامی نظام فرومایه دوشنبه از هیچ فعالیت غیر اسلامی دریغ نمی نماید تا بتواند علیه اسلام عزیز سد منیعی را ایجاد نماید از دعوت های نصرانی سازی تا بهایی سازی و ووو تا گسترش دامنه فساد اخلاقی ووو همه همه وسایل خبیثی اند که نظام دوشنبه عمدا متوسل به آن می گردد تا جلو نشر اسلام و التزام به آن را بگیرد.
رحمانوف که در حقیقت شیطانوف است درک کرده است که نباید از این بیشتر فضای تاجکستان را به اسلام معطر ساخت بلکه باید جلو اسلام را گرفت تا نشود با نشر اسلام حقیقی در این مرز و بوم و التزام زیادی از مردم به اسلام، خطری متوجه دوشنبه و سپس مسکو گردد.
روسها از اسلام خیلی در هراس اند. می بینیم که به چه وقاحتی و بی شرمی از امریکایی ها در افغانستان دفاع می کنند بلکه آماده اند که به نفع امریکایی ها لشکر بکشند چون از اسلام خوف دارند!
کشور های آسیای میانه که اسما آزاد اند اما در حقیقت وابسته به مسکو و واشنگتن اند.
رحمانوف اکنون علیه حجاب می شورد بلکه اعلان میدارد که شاگردان تاجکی که در مراکز اسلامی بیرون از تاجکستان مشغول آموزش علوم اسلامی اند باید به زودی این مراکز را ترک وراهی تاجکستان گردند در غیر آن مجرم تلقی می گردند!!
این در حالی است که چندی قبل این دلقک مسکو نشستی را به اسم امام ابی حنیفه رحمه الله به راه انداخته بود و جمعی کثیری را فراخوانده بود وبرخی وی را ستودند به مداحی وی پرداختند. در حالیکه این گونه نشست ها در حقیقت خدعه وفریبی بیش نیست تا ساده لوحان را فریب دهند ویا برخی را سپاهی لشکر شان بگردانند.
عجیب این است که در کنفرانس اعلان میدارند که امام ابوحنیفه رحمه الله پایگذار دیموکراسی !! در اسلام است.
این حقیقت این خاینان است که می سرایند وبرخی آن ها را می ستایند!!

۱۳۸۹ آبان ۲۲, شنبه

افغانستان در سایه اداره انگلو ساکسون ها

احمدسلیمان فارسی
بيش از نه سال می شود که خیمه فرسوده اشغال در افغانستان پهن گردیده است و امریکا و متحدانش در این دهه از هیچ جنایتی دریغ نورزیدند.
امریکایی ها در این مدت کشتند و ویران کردند و به زندان افگندند تا باشد خوف را بر قلب های مردم افغانستان چیره و مستولی بگردانند تا دیگر علیه اشغال کسی سلاح نگیرد و بگذارد که اشغالگران به اهداف شوم شان نایل گردند اما این همه وحشت و قسوت جز رسوایی ارمغانی دیگری به امریکا ومتحدانش نداشت.
امریکایی ها مدتها می شود که خود را حامی حقوق بشر میدانند بلکه مدعی اند که کشور امریکا بستره این حقوق است در حالیکه حقیقت، مغایر با این زعم ودعوایی دروغین است امریکا کشوریست که اصلا حقوق بشر در آن پامال گردیده است وهندوهای بومی که ساکنان اصلی این کشور اند به جبر واکراه از این کشور یا رانده شدند ویا به شکل فجیعانه کشته شده ند.
انگو ساکسون ها در حقیقت اشغالگران اند که بر این کشور ریختند و نسل های را در این سرزمین نابود ساختند.
تاریخ امریکا تاریخ جنایت و قسوت و پامال حقوق بشری است که امریکایی ها به وقاحت دفاع از آن را مدعی می گردند.
اگر به اندک تأمل به تاریخ امریکا نظری بیافگنیم می یابیم که این کشور چه قدر در جنایات بشری دست بلند داشته است به گونه مثال امریکایی جنوبی نمونه این جنایات است که امریکایی ها مرتکب آن در این مرز و بوم گردیدند.
دفاع و حمایت از نظام های مستبد در جهان اسلام مهمترین مکلفیت امریکا در منطقه است گروه های جانی را در کشوری حاکم ساختن این است حقیقت دموکراسی که امریکایی ها ملت ها را به آن مژده می دهند.
در افغانستان ریختند نظامی را که از متن ملت قامت افراخته بود علیه آن جنگ را اعلان داشتند وسپس افغانستان را به اشغال درآوردند یک مشت اجیر و جانی را در آن بر مسند قدرت تکیه دادند مشت اجیر و جانی که متشکل از گروهک های قاتل و راهزن و قاچاقبران بین المللی مواد مخدره اند این گروهک را زیر چتر دموکراسی در افغانستان حاکم ساختند تا بکشند و سرقت نمایند و کیسه های را از زر انبوه نمایند.
از سوی دیگر این انگوساکسون ها افغانستان را به پایگاه نظامی پیمان اتلانتیک شمالی مبدل ساختند و جنگ منظمی را علیه ملت افغان به راه انداختند و زندان های تمام عیاری را احداث کردند.
یورش می برند قریه ها را محاصره می کنند می درند می کشند به زندان می افگنند از هیچ جنایت و جرمی امتناع نمی ورزند.
کودکان را به قتل رسانیدن و هدف گرفتن، این است ماهیت حقیقی واصلی چهره های کریه امریکا و متحدان مجرمش.
وسپس به وقاحت و دیده درایی اعلان میدارند که این کودکان را طالبان به قتل رسانیده اند؟! عجیب است مگر نه ازاشغالگران که کشوری را به بهانه‌ی نابود می سازند. این منطق اشغالگران در مسیر تاریخ بشری است که باید دروغ بگویند چون آغاز اشغال از دروغ است.
استفاده از مواد اتومی در سلاح های استفاده شده، این جنایت دیگری از سفاکان و خون آشامان تاریخی است که کاذبانه سنگ دفاع از حقوق انسان را برسینه می کوبند.
امروز کسانی که مبتلا به بیماری سرطان شده اند خیلی زیاد اند بلکه کودکان نیز از این بیماری کشنده در امان نمانده اند. این ارمغان اشغال در افغانستان است.
جنایات خیلی بزرگ.
آیا کیش و دین و نظریه که متقاضی این همه جنایت باشد آیا سزاوار نیست که این را ترک گفت و به زباله دان تاریخ فرستاد تا عبرتی برای آیندگان باشد؟
ای مدعیان عدالت وانصاف بنگرید که اگر این جنایت در گوشه از غرب رخ دهد این جنایت متقاضی چه نوع واکنشی خواهد بود؟ همان واکنش بلکه نیم آن را بلکه بخش کوچک آن را علیه این جنایات امریکایی ها ومتحدانش اظهار نمایید.
یا اینکه ما مستحق ترحم وشفقت انسانی نیستیم چون مسلمانیم. باید کشته شویم و کشور های ما به لابرتواری از سلاحها مبدل گردد که در این جا به تجربه گرفته شود!
اما بدانید که این همه جنایت ها ما را از جنگ علیه تان باز نمیدارد و نه ما را به تسلیمی به شما و غلامان تان وامیدارد.
ما میدانیم که آزادی از یوغ اشغالگران بهای هنگفتی را می خواهد که اکنونی آن را می پردازیم و به زودی از یوغ وچنگال جنایت نواده های جورج واشنگتن و این (کاو بای) های وحشی و درنده و متحدان اروپایی و اجیران آسیایی آن رهایی می یابیم و در زیر چتر اسلام عزیز یکبار دیگر نفس آرام می کشیم ما صبح آزادی را خیلی نزدیک می بینیم و به زودی بر ما طلوع خواهد کرد اما جنایات اشغالگران ثبت تاریخ بشری میگردد تا عبرتی گردد به طاغیان سرکش در آینده.

۱۳۸۹ مهر ۲۹, پنجشنبه

اشغالگران و بانگ مذکرات وهمی با طالبان

احمدسلیمان فارسی
چندی قبل رسانه های وابسته به اشغالگران در افغانستان گزارش دادند که مذاکراتی در کابل میان نمایندگان اداره امریکایی کابل و نمایندگان حرکت اسلامی طالبان صورت گرفته است. اداره امریکایی کابل نیز پذیرفت که تماس های از قبل با برخی از اعضای حرکت اسلامی طالبان موجود است. اما اشغالگران و اداره امریکایی کابل از دادن معلومات بیشتر در زمینه خودداری می کنند
اما حرکت اسلامی طالبان با نشر اعلامیه این گزارش را حربه تبلیغاتی اشغالگران معرفی داشتند و در اعلامیه تاکید کردند که اگر واقعا چنین مذکراتی انجام پذیرفته باشد پس مهربانی نمایند دلیل مستندی را ارایه کنند تا نشاندهنده این دعوای اشغالگران باشد که همیشه آن را زعم میکنند.
از سوی دیگر بخش انگلیسی ماهواره الجزیره گزارش را به نشر سپرد که حکایت از نشستی داشت که در آن برخی از شخصیت های پاکستانی نیز شرکت ورزیده بودند. اما اعضای شرکت کننده این نشست که نمایندگان حرکت اسلامی طالبان معرفی شده بودند در حقیقت کسانی بودند که فعلا در کابل زندگی مینمایند و نمایندگی حرکت اسلامی طالبان را نمی نمایند بلکه برخی از آنها اصلا با حرکت اسلامی طالبان پیوند تنظیمی ندارد. اما شخصیت های پاکستانی اشتراک کننده افرادی بودند مانند اچکزی که روزگاری روابط تنگاتنگی با رژیم مارکسیستی جنرال نجیب داشت.
سپس امریکایی ها اعلان داشتند که با مذکرات مشکلی ندارند بلکه نمایندگان حرکت اسلامی طالبان می توانند به کابل بیایند و مستقیما به مذاکره بپردازند!!
دیری نگذشت که سازمان ملل نیز با انتشار اعلامیه از مذاکرات پذیرایی شان را اعلان داشت اما مشروط براینکه حرکت اسلامی طالبان سلاحش را بر زمین بگذارد و قانون اساسی اداره امریکایی کابل را به رسمیت بشناسد!!
بدون شک که امریکا در لجنزاری دست وپا میزند که خروج از آن متقاضی پرداخت هزینه است که اصلا امریکایی ها از پرداخت آن عاجز اند اما باید در جستجوی آن باشند تا آن را بپردازند.
چرا در این روزها بانگ مذاکرات را سر میدهند و طبل آن را می کوبند؟ در حالیکه اصلا حقیقتی ندارد وسپس اعلان میدارند که بلی از مذاکرات پشتیبانی می نمایند اما مشروط براینکه سلاح شان را برزمین بگذارند و قانون اساسی را بپذیرند.
ایا این پیش شرط مسخره نیست؟ حرکتی که شعارش اخراج اشغالگران از افغانستان و برپایی نظام اسلامی است آیا می شود که این پیش شرط را بپذیرد؟ این شرط حماقتی بیش نیست.
حرکتی که سلاحش را بگذارد این در حقیقت تسلیمی بیش نیست پس امریکایی ها از حرکت اسلامی طالبان می خواهند که تسلیم شود!!
دیگر اینکه کسانی که از طالبان نمایندگی می نمایند لطفا اسامی شان را اعلان کنند تا همه بدانند که کاسه زیر نیم کاسه نیست!
امریکایی ها بیش از نه سال می شود که لشکرکشی می نمایند و می کشند و می درند و به زندان می افگنند و خانه ها را به آتش می کشند رعب و خوف ایجاد می کنند اما بدون دست آوردی به جز افتضاح و رسوایی.
امریکایی ها آنقدر دست وپاچه اند که اصلا بدون هماهنگی و انسجامی دروغی را می بافند اما بدون اینکه عواقب رسوایی آن را در نظر داشته باشند.
مذاکرات در کجا؟ و کی ها در آن شرکت ورزیده بودند؟
امریکایی ها می خواهند که اذهان مردم را مغشوش بسازند که گویا مجاهدان کسانی که علیه اشغال می جنگند این ها نیز در پشت پرده ها مذاکرات می کنند و می خواهند در قدرت سهیم گردند!!
امریکایی ها میدانند که شکست در جنگ افغانستان امریست محتوم که باید آن را بپذیرند. جهش جهادی که امروز بخش بزرگی جهان اسلام را دربر گرفته است، نشاندهنده این حقیقت است که امریکایی ها در بیش از یک جبهه درگیر اند اما نمی توانند که در همه جبهات بجنگند بلکه دیگر فاقد توانایی نظامی اند که بتوانند در هر جبهه نقش بسزایی را ایفا کنند.
افغانستان محک برای امریکا بلکه برای پیمان اتلانتیک شمالی(ناتو) بود فرماندهان ناتو قبل از آغاز نبرد در افغانستان می گفتند که این اولین تجربه جنگی ناتو است اما دیده شد پیمان ناتو قادر نیست که در نبرد افغانستان برنده گردد.
عملیات پی در پی ناتو در برخی از نقاط افغانستان ارمغانی جز شکست نداشت.
از سوی دیگر اداره امریکایی کابل دیگر گراف رسوایش به صعودش ادامه میدهد صعودی که اصلا ولینعمتان این اداره اجیر را به ستوه درآورده است چنانچه دریک جریده امریکایی اداره امریکایی کابل را مشتی از مفسدان معرفی کرده بود که اصلا ارزشی این را ندارد که فرزندان غرب بخاطر استحکام این اداره مفسد این همه قربانی را متحمل گردند.
نمایش انتخابات نیز به گونه که اروپایی ها می خواستند برگزار نشد بلکه ارگان های وابسته به اشغال نیز از تقلب و تزویر در نمایش انتخابات شاکی اند بلکه آرای خیلی زیادی را باطل گردانیدند.
جهش جهادی همه افغانستان را احتوا داشته است وبدون شک که این همه امریکایی ها وشرکای جرمش را درکویر از حیرانی قرار داده است.
اما سعی می روزند تا منافع شان را در افغانستان نگه دارند. و بدون شک که نگهداری متقاضی اداره اجیری است. از اینرو تلاش می نمایند که حرکت اسلامی طالبان را در اداره اجیر شریک سازند، امری که اصلا منافی با مرامنامه حرکت اسلامی طالبان است و امریکایی ها از همه بیشتر این حقیقت را می دانند.

۱۳۸۹ مهر ۱۸, یکشنبه

نقش کشور های همجوار افغانستان در اشغال کنونی

احمدسلیمان فارسی
نه سال می شود که نبرد در افغانستان شعله ور است امریکایی ها خواستند با تحقق اهدافی که آن را به گوش همه رسانیدند نبردی را به راه بیاندازند و تایید وپشتیبانی همه جهان را به دست آورند. امریکایی ها گمان داشتند که به زودی می توانند افغانستان را به قلمرو استخرابی جهان نوین داخل نمایند و فرهنگ والا وناب اسلامی را ریشه کن نمایند و به جای آن فرهنگ منحط و جاهلی غربی را جاگزین کنند.
نه سال گذشت اما دست آوردی که امریکایی ها خواب آن را دیده بودند ومی خواستند به زودی متحقق گردد این دست آورد تا هنوز متحقق نگردیده است بلکه خیلی بعید به نظر می رسد که امریکایی ها بتوانند به آن برسند.
ناتو یا پیمان اتلانتیک شمالی که بزرگترین و نیرومندترین پیمان نظامی در جهان است، نتوانست در افغانستان موفقیتی داشته باشد.
بلکه تجربه نبرد در افغانستان خیلی تجربه تلخ و ناگوار برای این پیمان نظامی است و شاید با عقب نشینی نیروهای ناتو از این کشور این پیمان دچار ورشکستگی گردد واز هم بپاشد.
کشور های همسایه افغانستان نیز نقش مار درآستین را بازی میکنند کشور های مانند تاجکستان و ازبکستان نقش خطرناکی را در اشغال افغانستان بازی می نمایند زیرا نظام های حاکم بر این دو کشور خوف دارند که مبادا با شکست امریکا در افغانستان و حاکم گردیدن نظام نیرومند اسلامی در این کشور جهش جهادی مرزهای افغانستان را عبور نماید.
از یک سو حرکت های نیرومندی جهادی مانند حرکت اسلامی ازبکستان که زمانی علیه نظام این دو کشور می جنگید ودر این اواخر نیز دامنه فعالیت های جهادی علیه این دو نظام را توسعه داده است واز سوی دیگر بیداری اسلامی که همه کشور های آسیای میانه را فرا گرفته است. بدون شک که این اسبابی اند که نظام های حاکم براین کشور را بر می انگیزد که در پهلوی اشغالگران بیایستند تا نگذارند که نظام اسلامی نیرومندی در منطقه قامت بیافرازد. البته روسها نیز نقش بزرگی را در همسویی با این نظام ها در زمینه دارد.
ایران از کشورهای همسایه افغانستان است که علیه جهش جهادی در افغانستان دسیسه می چیند بلکه شریک استراتیژی امریکا در اشغال افغانستان وعراق است. ایرانی ها به صراحت می گویند که اگر همکاری این کشور نمی بود کابل وبغداد اشغال نمی گردیدند بلکه در افغانستان ایرانی ها به جبهه شمال که متشکل از احزاب نزدیک بلکه چسپیده به ایران بود واست و در اینده نیز این نقش را به پیش خواهد برد، امکانات نظامی فراهم میکرد تا علیه حرکت اسلامی طالبان بجنگد و نگذارد که حرکت اسلامی طالبان همه افغانستان را اداره نماید تا از تشکیل اقامه نظام نیرومند اسلامی در افغانستان جلوگیری کرده باشد نظامی که ماهیت نظام نا اسلامی ایران را به جهان اسلام فاش می سازد و از چهره کریه و زشت سردمدارن ایرانی پرده برمیدارد. اما این هدف اخیر متحقق گردید و با اشغال کابل و بغداد چهره کریه و ماهیت فاسد این دولت نا اسلامی فاش گردید.
ایران کشوریست که از یک سو سنگ مبارزه علیه امریکا این شیطان بزرگ را به سینه می کوبد واز سوی دیگر امریکا را شریک استراتیژی در اشغال این دو کشور میداند.
نیروهای وابسته به ایران در افغانستان دامنه فعالیت شان را در زیر چتر اشغال وسیع ساخته اند ومی خواهند نقش بزرگی را در ساختار سیاسی افغانستان داشته باشند.
بیش از دوصد جریده در افغانستان وابسته به ایران اند بلکه خبرگزرای های مانند آوا و غیره نیز پایگاه های خبری وابسته به ایران اند که نشخوار همان چیزی را می کنند که به آنها از قم و تهران و مشهد تلقین می گردد.
پاکستان همسایه جنوبی افغانستان است که در اسقاط نظام طالبان نقش خطرناکی را بازی داشت و علیه حرکت جهادی در پهلوی امریکا گام بر میدارد.
زندان گوانتانامو در جنوب قاره امریکا مالامال از کسانی است که اکثریت این زندانیان در پاکستان دستگیر گردیدند وبه امریکایی های تحویل داده شدند.
نشست نظامی سه جانبانه امریکا و پاکستان و اداره امریکایی کابل در شهر راولپندی که در سال چند بار برگزار می گردد نشاندهنده این حقیقت است.
نظام حاکم بر پاکستان فریاد می کشد که در خط اول نبرد علیه دهشت افگنان درپهلوی امریکا و متحدان آن قرار دارد شعار دایمی که همواره متولیان زمان امور در پاکستان به آن مباهات می ورزند.
این شمه از جنایات کشور های همجوار افغانستان است که علیه اسلام عزیز می رزمند اما جای شگفت این است که تا هنوز کسانی اند که این کشور ها را به ویژه ایران و پاکستان را اسلامی میدارند ودر دام فریب شعار های دروغین آیات قم افتاده اند (شعار مرگ بر امریکا) که دیگر رنگش را باخته است بلکه خیلی گیچ کننده است.

۱۳۸۹ مهر ۶, سه‌شنبه

نمايش انتخابات يا پهنتر گردیدن دامنه رسوایی اشغالگران

احمدسلیمان فارسی
اشغال رسوایی است و اشغالگران کسانی اند که در رسوایی گوی سبقت را ربوده اند. اشغال و پیامدهایش آنقدر فضیحت زا است که تاریخ بشریت نشاندهنده جنایات تکان دهنده به ویژه دراین زمینه در تاریخ معاصر است. اما آنچه اشغالگران را بیشتر رسوا می سازد همانا برنامه های است که می خواهند آن را به اجرا بگیرند گویا با اجرای چنین برنامه های میتوانند ملتی را گول بزنند ودام تزویر وفریبی را نهند تا بتوانند شکار نمایند.
نه سال از اشغال در افغانستان می گذرد سوژه های را از قبیل انتخابات و مجلس بزرگ که آن را لویه جرگه می نامند در افغانستان به نمایش گرفتند اما جز رسوایی بیشتر پیامدی را به دنبال نداشت.
یک مشت افراد اجیر را که در خیانت از همه خاینان پیشگام اند بلکه طلایگان خیانت و غدر و جرم اند در این نمایشنامه ها که در سوژه هایش در بیرون از مرز افغانستان ریخته می شود شریک میسازند گویا می خواهند بگویند که این است انتخابات که زاده دموکراسی یک دهه اشغال در افغانستان است.
گفته می شد که امریکایی ها نمی خواستند که این انتخابات به زودی برگزار گردد چون می دانستند که اصلا برگزاری این نمایش در مساحت بزرگی از افغانستان ناممکن است اکثر مناطق در جنوب و غرب وشرق از تسلط اشغالگران واداره امریکایی کابل بیرون است حرکت جهادی در شمال افغانستان نیرومندتر می شود بلکه ولایت های مانند قندز و بغلان وفاریاب خیزش جهش جهادی در موازات حرکت جهادی در جنوب و غرب افغانستان همسان به سوی اهداف مبارک وخجسته جهاد در حرکت است.
اما این فشار اروپایی ها بود که این نمایش به راه انداخته شد اما به جز رسوایی ارمغانی را به دنبال نداشت.
حرکت اسلامی طالبان بیانیه را به نشر سپردند که در آن مردم را به مقاطعه نمایش انتخابات فرا خوانددند.
اداره امریکایی کابل قبل از برگزاری این نمایش مکررا به سمع خبرگزاری های می رساند که بیش از نه صد از مراکز رای دهی مسدود خواهد ماند.
نامزدان این نمایش نیز در برخی از مناطق لب به شکایت می گشودند و شکایت داشتند که طالبان نمی گذارند که این نمایش به راه انداخته شود و نامزدان این نمایش را تهدید به اختطاف و مرگ می نمایند.
اداره امریکایی کابل طالبان را نیز دعوت کرد که بیایند و دراین نمایش شریک گردند و همانند اداره امریکایی کابل کشکول غلامی را بر گردن بیاویزند.
اما دیری نپاید که این نمایش دامنه رسوایی اشغالگران را پهنتر ساخت. در روز برگزاری این نمایش مضحک اکثر مردم از رای دهی امتناع ورزیدند. خبرگزاری های وابسته به اشغال بیش از 3000 تخطی را در این نمایش ثبت داشتند در مناطقی مانند قندهار و هلمند و زابل و غزنی و میدان وردک و قندز و بادغیس وبخش های زیادی از ولایت های دیگر در افغانستان اصلا مردم شاهد مراکز رای دهی نبودند بلکه اداره امریکایی کابل در برخی از مناطق سعی ورزید و صندوق های جمع آوری آرا را مخفیانه در برخی از منازل وابسته به خود نقل دادند اما این حیله نیز کارگر نیافتاد به گونه مثال در وردک مجاهدین توانستند این حیله را خنثی نمایند وهمه افراد شریک در برنامه را دستگیر کردند.
به گزارش رسانه های خبری دامنه عملیات دراین روز همه کشور را فرا گرفته بود بیش از 750 حمله علیه اشغالگران و اداره اجیر کابل دراین روز ثبت رسانه های گردید.
برخی از نامزد های این نمایش قبل از برگزاری انتخابات یا ربوده شدند ویا اینکه از پا درآورده شدند بلکه ستاد انتخاباتی برخی از نامزد ها نیز در میان ربوده شدگان بودند.
این نمایش برگزار شد اما نه آنچنانکه اشغالگران می خواستند و آرزو داشتند. نمایشی این چنین به جز رسوایی نمی تواند ارمغانی داشته باشد.

۱۳۸۹ شهریور ۴, پنجشنبه

ای مادرم اشک مریز و بدان که من شهیدم

ترجمه از احمدسلیمان فارسی
ای مادرم ریختاندن اشک و فریاد را بگذار بدون شک پسر مدفونت به شهادت رسیده است
ای مادرم هرگز مگو که پسرم جوانمرگ گردید واز من ناپدید شد
من در جنات جاویدان زنده ام ونمرده ام و در بهشت به گونه جدیدی آفریده شدم
قسم به ربم که من زنده ام در سایه رحمت اله به سعادت زیست می نمایم
من در راه الله کشته شدم پس زهی شادمانی هنگامی که به سوی بلندی ها بلند شدم
ای مادرم من جایگاه خود را در جنت ها دیدم جایگاهی که از قبل برایم آماده شده بود ودر انتظارم بود
ملایکه ربم من را به موکبی می رسانیدند که شاهد آن بودند
پس تمنا کردم که ای کاش در راه الله زنده می شدم و به قتل می رسیدم و بارها وبارها شهید می گردیدم
ای مادرم اشک مریز امروز با اینکه روز جدایی است اما برای همیشه عید است
اگر بدانی که به چه شرفی نایل گردیدم حتما از خون ریخته شده ام ترانه ای را می نوشتی.

۱۳۸۹ مرداد ۲۳, شنبه

آیا نصرانی ها امروزی همان نصرانی های قدیم اند؟

احمدسليمان فارسی
لشکر کشی به افغانستان وعراق بدون شک پروژه صلیبی است که امریکا آن را رهبری می نماید اشغال این دوکشور اسلامی هدف از اهدافی صلبیبی ها بود البته هدفی که می خواهند از این گذرگاه به اهداف شوم دیگر شان نایل گردند. بوش فرزند در همان اوایل از جنگ صلیبی سخن می زند با اینکه در جهان اسلام کسانی این عبارت را به تفسیر گرفتند وخواستند که آن را تحریف نمایند اما دیگر نمی شد چون حوادث بعدی همه نشاندهنده این حقیقت بود نبردی که امریکایی ها و موتلفین آنها آن را به راه انداخته اند بدون شک که نبرد صلیبی است.
اما برخی ها مدعی اند که نبرد کنونی را نباید نبرد صلیبی دانست چون امریکایی ها و اروپایی ها دیگر نصرانی نیستند بلکه ملحد اند واصلا به این دیانت معقتد نیستند. البته این زعمی است که نیاز به حلاجی دارد خواستم که به گونه فشرده به این موضوع رسیدگی کنم.
اين مشکل خیلی ها است گویا این ها می پندارند که همین نصرانيتي که درسالیان قبل جنگ صلیبی را علیه ما رهبری می کرد فعلا وجود فعال وبارزی ندارد.
باید بگویم که اروپا از همان نخست با نصرانيت محرف آشنا گردید نصرانیت اصلا در همان هنگام، شعار بود نصرانیت در اصل دیانت خالی از قوانین جامعه ساز است نصرانیت از همان هنگام نخستین تحريف، دیانتی گردید شبیه دیانت هاي هندی که در ترانه ها فشرده گردید.
نبرد امروزی عليه جهان اسلام بدون شک که آن را همان روح مشتعل صلیبی رهبری می کند بلکه نصوص شرعی نشاندهنده این حقیقت است.
نصرانی ها در همان روزها نخست تحريف مشرک بودند اما چون این ها به کتاب آسماني منسوب بودند قرآن،در تعامل با آنها قواعدی را گذاشت نه اينکه آن ها موحدان بودند بلكه آنها مشرکان بودند وهستند. ابن عمر رضی الله عنهما می‌گفت که آیا از این شرک بزرگتری است که می‌گويند که عيسى فرزند الله است پس این سخن صحابي نشاندهنده این است که صحابه همه براين بودند که اینها مشرکان اند اما نسبت آنها به کتاب آسمانی، تعامل با آنها را شکلی دیگری بخشيد.
در حدیثی صحیحی آمده است که الله عزوجل قبل از بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم به ساکنان زمين دید وهمه را بد نگريست به جز بقایاي از اهل کتاب.
که مراد از بقایای از اهل کتاب، همان های بودند که موحد بودند وبه چرندیات موجود در انجیل های محرف ایمان نداشتند مانند ورقه بن نوفل ودیگران.
متأسفانه برخی ها می پندارند که گویا نصرانی ها قبل از بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم همه مسلمان بودند درحالیکه این مغالطه‌ی بیش نیست.
نصرانیت امروزی به نصرانیت دیروزی تفاوتي ندارد این ها در حقيقت کافران اند با اینکه موجی از الحاد فعلا در اروپا حاکم است اما بدون شک که این روح صلیبی است که این نبرد را شعله ور ساخته است اگر به اصطلاحات رهبران سیاسی غرب گوش فرا دهیم یا آن را به خوانش بگیریم همه اصطلاحات کتابهای مقدس شان است به گونه مثال محور شر و محور خیر که این دو اصطلاح توراتی است.
در این شکي نيست که برخى مردم به دین نصرانیت اصلا باوری ندارند اما نبرد را انگيزه ي بايد بود.
امروز کلیسا ها در پیشاپيش این نبرد قرار دارند و این تاخت و تاز ها علیه اسلام را که در اروپا می نگریم همه وهمه زاده همان روح حاقد صلیبی است که تراوش های آن را روزانه می‌نگریم ویا میخوانیم
دیگر اینکه احزاب حاکم بر نظام ها در اروپا سیکولر های اند که با نصرانیت یکسره نبریده اند واین حقيقتی است که نباید از آن چشم پوشید اما آنانیکه را که در پوهنتونها/دانشگاهها می‌بینیم ویا در گوشه وکنار آن ها، در حقیقت بیان کننده موقف رسمی نظام ها حاکم بر جامعه نیستند.
موقف رسمی یک نظام به ويژه در حالت های حساس ودشوار سیاسی، زاده از طیف های فکري حاکم در جامعه است.
کلیساها چقدر انبار های از ثروت دارند؟ آيا پرژه تنصیر ویا نصرانیت سازي یکی از پروژه های امریکا وموتلفین آن در افغانستان نيست؟
نه اینکه اوباما و رهبران سیاسی غرب کافر نصرانی اند ویا به آن به دیده عظمت می بینند بلکه شايد به آن کافر باشند اما چون این پروژه، راه را به سوی استحمار یک ملتی فراهم می کند مي بینیم که این کشور ها به چه پيمانه وسیع این پروژه و پروژه های مشابه آن را مانند بهاییت وقادیانیت بلکه رافضيت کمک می کنند.

۱۳۸۹ مرداد ۱۶, شنبه

نژاد در نقش پای گرگین و خواب آشفته اشغال افغانستان

احمدسلیمان فارسی
هنگامی که گرگین به غرب افغانستان حمله می برد و خیمه اشغال را در آن پهن می نماید میرویس هوتکی رحمه الله کمرهمت را می بندد تا گرگین و لشکر اشغالگرش را از این دیار بیرون کند اما این رهبر زیرک در زمانی می خواهد که اقدام نماید که عثمانیها بر بخش اعظم جهان اسلامی حاکم اند میرویس بلادرنگ روانه دیار مقدسه می گردد ودر شهر مقدس مکه حمایت عثمانیها را به دست می آورد و وسپس روانه دیارش می گردد تا علیه گرگین دست به شمشیر ببرد این اقدام جهادی میرویس هوتکی سبب شکست مفتضحانه سپاه گرگین می گردد.
ایران رافضی همیشه درد سر برای همه همسایگانش بوده است و میباشد تاریخ گواه است که این صفوی ها بودند که مانع پیشرفت اسلام در همه اروپا گردیدند، چون مانند خنجری از پشت عثمانیها را می کوبیدند و نمی گذاشتند که لشکر اسلام به قیادت آل عثمان همه اروپا را فتح نماید و درفش اسلام را در آن دیار بیافرازد.
از سوی دیگر عراق همسایه دیگر ایران است که همیشه آماج حملات اسلام ستیز ایران است. اگر دیروز ابن العلقمی با تاتاری ها همنوا می گردد و شاهد قتل جمعی مسلمین در عراق می گردد امروز خلف وی سیستانی شاهد جنایت های شبیه آن جنایت ها بلکه بیشتر از آن است.
هنگامی که خمینی بر مسند قدرت تکیه داده می شود شعاری را که می افرازد این است (راه قدس از کربلا آغاز می گردد) در حالیکه این شعار دروغینی بود و است که تا اکنون خمینی ها به آن متمسک اند و می خواهند مردم را به آن فریب دهند - که برخی را فریب داده اند-
امروز می نگریم که این نظام ایران است که دوشادوش شیطان بزرگ،امریکا علیه ملت عراق دسیسه می چیند وبنابر شراکت استراتیژی، عراق را به اشغال درآورده اند.
آل حکیم و آل صدر و سیستانی این ها همه نمایندگان آیات قم در عراق اند. بلکه ایرانی های اند که اسامی شان را تغییرداده اند و در ارگانهای دولتی عراق جابجا شده اند.
فتوای شیطانی که از قم صادر می گردد که بایست از اتباع بنی امیه انتقام گرفت این همه شمه از جنایاتی است که اتباع ابن العلقمی به آن می بالند.
افغانستان نیز از همسایه های است که از ایران خیلی رنج می برد از کشمکش های سه قرن گذشته تا اشغال امریکایی همه وهمه نشاندهنده این وضعیت ناهنجاریست که منطقه شاهد آن می باشد.
ایرانی به صراحت اعلان داشتند که اگر همکاری بی شایبه نظام در ایران نمی بود امریکا قادر به اشغال بغداد وکابل نبود. ابطحی و رفسنجانی از کسانی اند که بی پرده این حقیقت را فاش ساخته اند.
بلکه در هنگام بمباران توره بوره در شرق افغانستان جنگنده های امریکایی از ترکیه پرواز می کردند و با عبور فضای ایران جام غضب شان را بر کوهپایه های افغانستان می ریختند.
هنگام اشغال افغانستان ایران از نظام دست نشانده امریکایی ها در افغانستان استقبال به عمل می آورد بلکه همکاری همه جانبه را با امریکایی ها آغاز می کند.
اما امروز دیگر مقامات ایرانی می دانند که امریکایی به زودی افغانستان را ترک می کنند چون شکست می خورند و نمی توانند در منطقه ماندگار شوند ایرانی ها می ترسند که مبادا نظام نیرومند اسلامی در همسایگی شان بروز نماید نظام اسلامی، نه نظام اسلامی قلابی آیات قم و جبل عامل و نجف.
ایرانی ها نیز میدانند که ماهیت فاسد شان را همه شناختند، شیطان بزرگ، شعاری که گوشهای همه را کر ساخته بودند این شیطان بزرگ به شریک بزرگ مبدل می گردد.
اظهارات اخیر نژاد که ایران با همکاری کشور های مانند تاجکستان توانمندی این را دارند که بعد از خروج نیروهای ناتو نقش اساسی را بازی کنند، نشاندهنده این حقیقت است که آیات قم خواب اشغال افغانستان را بر سر می پروانند.
قبلا اشاره شد که ایرانی ها خوف دارند که مبادا نظام مستحکم اسلامی در افغانستان قد علم نماید وبدون شک که این نظام اسلامی کشور های آسیای میانه را تحت شعاع خود قرار میدهد زیرا مشترکات میان افغانستان و کشورهای آسیای میانه خیلی زیاد اند در حالیکه نظام ایران عاری از این مشترکات است با اینکه خیلی سعی می ورزد به ویژه در کشور تاجکستان اما نتیجه‌ی را که به دست آورده است، خیلی ناچیز و بی ارزش است.
برای نژاد ونژادی ها می گویم که بیایید تاریخ سلف تان گرگین را در افغانستان تازه نمایید تا شما نیز با شریک بزرگ تان در عاقبت وفرجام یکسان شوید.
این خواب را خیلی ها دیده اند اما همه ذلیلانه از این دیار بیرون رانده شده اند.
بدون شک این فرجامی است که در عراق با آن مواجه خواهند شد به زودی فرزندان سعد و المثنی و خالد رضی الله عنهم این ابن العلقمی ها را به زانو در می آورند وخوابهای شیرازی ووو را همه وهمه آشفته تعبیر می کنند.

۱۳۸۹ مرداد ۴, دوشنبه

چرا انکار از سنت؟

نوشته احمدسلیمان فارسی
مدتیست که می خواهم در زمینه بنویسم تا اینکه ربم برای بنده محتاح عفو و کرمش در زمینه توفیق ارزانی کرد.
این مقاله را که می خوانید فشرده ومختصر است وشاید مقدمه برای نگارش وسیعتری در زمینه باشد اما سعی من در این نوشتار این است که موضوع انکار کلی ویاجزیی سنت را به حلاجی بگیرم با اینکه در زمینه کتابهای ارزشمندی به زبان عربی داریم اما متاسفانه در زبان فارسی کتابی را که شبهات منکرین کلی ویاجزیی سنت را یکایک به حلاجی بگیرد نداریم شاید کتابهای در زمینه باشند اما همه بدون شک ترجمه کتابهای عربی است با آنکه مفید است اما خواست ما این است که در زمینه علمای فارسی زبان حرکت نمایند و کتابی یا کتابهای را در زمینه بنویسند و شبهات منکران سنت را که در فضایی ما مروج شده اند پاسخ دهند تا یک بخش از امت اسلامی را به ویژه قشر جوان خود را از چنگال و اغلال این خفاشان بی ضمیر نجات بخشند.
برادرم ابوسعید انصاری در سنی نیوز مقاله ارزشمندی را در زمینه نگاشته اند که بدون شک در این راستا گام مثبتی را برداشتند رب آسمانها وزمین وی را پاداش نیکی بدهد و توفیق مزید در این راستا عطا نماید. البته مقاله بنده با اینکه موضوع انکار سنت را به خوانش می گیرد اما از زاویه دیگری؛ چرا انکار سنت؟ چرا این موضوع در عصر آگنده از فتنه ها که ما در ان زیست می کنیم به مطرح می گردد؟ چرا دیروز ابوهریره رضی الله عنه وامروز امام بخاری رحمه الله؟ این ها کی ها اند؟ چه اهدافی را دنبال می نمایند؟
به موضوع داخل می شویم اما از خواننده می خواهم که موضوع را کلا به خوانش بگیرد چون موضوعات علمی به ویژه در چنین مسایل را باید خواننده کاملا بخواند بلکه اگر نیازی باشد بیشتر از یکبار ودقیقا آن را بخ خوانش بگیرد تا ذهن نشین گردد. متاسفانه برخی ها مسایل را چنین می خوانند گویا به قاعده از (هر چمن سمنی) چسپیده اند یا اینکه شعری را می خوانند چون از بیتی محظوظ نمی گردند به بیتی دیگری می شتابند وبه این گونه می خواهند مصرع مناسبی را بیابند تا با قریحه شعری شان منسجم گردد. در حالیکه این قاعده در مسایل علمی صدق نمی کند. پس خواندن این چنین مسایل به شکیبایی نیاز دارد تا خواننده عطش علمی اش را فرونشاند در غیر آن نتایجی را از این مسایل بیرون می آورد که اصلا با قصد نویسنده سازگار نمی باشد بلکه در نهایت نویسنده مظلوم می گردد.
قرآن یگانه کتاب هدایت:
قرآن این کتاب تابناک هدایت و مشعل فروزان رهنمایی، آخرین کتاب آسمانی است که رب آسمانها وزمین بربندگانش آنرا ارزانی داشت کتابی که همه کتابهای پیشین را نسخ داشت و آخرین پیام الهی است که اگر کسی در جستجوی هدایت حقیقی است ومی خواهد مشمول رحمت الهی گردد باید وبدون درنگی به قرآن چنگ یازد تا به خوشنودی الله عزوجل برسد، در غیر آن گمراهی بیش نیست.
قرآن این هدایتنامه تابناک را محمد بن عبدالله صلی الله علیه وسلم دریافت داشت محمد صلی الله علیه وسلم که آخرین پیامبران است و بعد از وی پیامبری مبعوث نمی گردد پیامبری که برای همه بشریت است بلکه فراتر از آن. زیرا جنی ها نیز به ایمان به وی صلی الله علیه وسلم مکلف اند.
قرآن رسول الله صلی الله علیه وسلم را الگو برای مومنان حقیقی معرفی میکند:
الله عزوجل رسولش را الگوی برای کسانی میسازد که به الله و روز آخرت ایمان دارند و خیلی الله را یاد می کنند،(لقد كان لكم في رسول الله أسوة حسنة لمن كان يرجو الله واليوم الآخر وذكر الله كثيرا) الأحزاب-21 (به راستى براى شما، براى كسى كه [پاداش‏] الله و روز قيامت را اميد مى‏دارد و الله را بسيار ياد مى‏كند، در رسول الله سرمشقى نيكوست)
این آیه بازگوکننده حقیقی است که برخی اصلا به آن نمی اندیشند. هنگامی کسی که الگوی زیبایی ها می گردد بدون شک این زندگی این شخص است که الگو می گردد که باید به آن تاسی ورزید وبه آن اقتدا کرد. چگونه دعوت می کرد؟ و به چه فرا می خواند؟ چه روشی را در ازای مخالفانش اتخاذ میکرد؟ با کسانی که به وی ایمان می آوردند چگونه برخوردی داشت؟ هجرتش و جهادش وووو چه گونه بود؟ نمازش را چه گونه ادا می کرد روزه اش چه گونه بود زکات وحج وسایر عباداتی را که انجام میداد به چه شکلی وکیفیتی بودند؟ چه گونه روشی را با همسران برگزیده بود؟ با همسایگانش چگونه سلوک می نمود؟ هنگام جنگ چه رهنمودی های داشت؟ با اسیران چه برخوردی می کرد؟ بدون شک این پرسشهای و دههای دیگری مانند این همه وهمه در چارچوبی داخل می گردند که ما مکلفیم که دراین موارد از رسول الله صلی الله علیه وسلم پیروی نماییم. بلکه پیروی ما از رسول الله صلی الله علیه وسلم نشانه صدق ما است.
قرآن اطاعت از رسول الله صلی الله علیه وسلم را نشانه محبت بنده با ربش قرار میدهد: (قل إن كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله و يغفر لكم ذنوبكم والله غفور رحيم) (بگو: اگر الله را دوست مى‏داريد، از من پيروى كنيد تا الله شما را دوست بدارد و گناهان شما را برايتان بيامرزد و الله آمرزنده مهربان است)
در این آیه الله عزوجل نشانه محبت بنده باخود را در اطاعت از رسولش صلی الله علیه وسلم نهاده است. اطاعت از رسول الله صلی الله علیه وسلم نشانه محبت بنده با ربش است و سبب مغفرت گناهان است در غیرآن این محبت دعوای است دروغین، و زعمی است بی ارزش.
پس این اطاعت را چه گونه انجام داده می توانیم؟
بدون شک هنگامی که از زندگی میمون و مبارک رسول الله صلی الله علیه وسلم آگاهی کامل داشته باشیم، در غیر آن اگر چنین امری در مقدور انسان نباشد پس (العیاذ بالله) الله ما را به امری مکلف گردانیده است که اصلا در مقدور مانیست ویا اصلا حقیقیتی ندارد ، در حالیکه این امر با حکمت الله سزاوار نیست.
این چنین ایات کریمه در قرآن خیلی زیاد اند که به اطاعت از رسول الله صلی الله علیه وسلم مومنان را مامورمیسازد و بدون شک که این ماموریت متقاضی اوامر ونواهی و سلوکیات وروشهای رسول الله صلی الله علیه وسلم است که مومنان حقیقی مکلف به پیروی از آن می باشند تصور روشن از این امور که مبتنی برحقایق باشند نه اوهام وخیالبافی ها.
اطاعت از رسول الله صلی الله علیه وسلم متقاضی تصور روشن از زندگی عملی رسول الله صلی الله علیه وسلم است:
بدون شک طاعت رسول صلی الله علیه وسلم متقاضی نگهداری سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم از دستخوش تحریف و تغییر است آنچه را که الله در قرآن مژده اش را به مومنان میدهد: (انا نحن نزلنا الذكر وانا له لحافظون)الحجر-٩ (بى گمان ما (ذكر) را فرو فرستاده‏ايم و به راستى ما نگهبان آن هستيم)
کلمه (ذکر) در آیه مذکور تنها مدلولی را که افاده می کند قرآن نیست بلکه سنت را نیز مشمول می گردد (ذکر) در حقیقت وحی است که این وحی شامل قرآن وسنت میگردد چون سنت در حقیقت وحی است. عبدالله بن المبارک رحمه الله هنگامی که وی گفتند که چگونه احادیث موضوعه را بدانیم؟ گفت هستند علمای محقق ومتعمق وماهری. و سپس این آیه را تلاوت کرد.
(این روایت را ابن کثیر رحمه الله در الباعث الحثیث وسیوطی رحمه الله در تدریب الراوی نقل کرده اند در این مورد به کتاب -الاحکام فی اصول الاحکام- از ابن حزم رحمه الله و وکتابهای -الصواعق المرسله- و-اعلام الموقعین- از ابن القیم رحمه الله وکتاب -الروض الباسم- از ابن الوزیررحمه الله مراجعه شود).
جایگاه سنت در شریعت اسلامی:
سنت در حقیقت یا تاکیده کننده حکمی است که درقرآن آمده است ویا تفصیل کننده حکم قرآن است که در قرآن مجمل ذکر گردیده است اما سنت به تفصیل آن را بیان داشته است این چنین موارد را ما در قرآن وسنت زیاد داریم مانند نماز و حج مسایل دیگری.
ویا اینکه آرنده حکم تشریعی مستقلی است که در قرآن نداریم مانند تحریم جمع در عقد نکاح میان عمه وبرادرزاده و خاله وخواهرزاده.
از اینرو علما اتفاق دارند که اگر حدیثی از رسول الله صلی الله علیه وسلم ثابت می گردد بدون شک در تطبیق همردیف قرآن است.
اهداف منکران از سنت:
کسانی که از سنت کلا انکار می نمایند بدون شک احمقانی بیش نیستند بلکه به گفته امام بزرگوار احمد بن حنبل الشیبانی رحمه الله گمراهتر از خران خود اند.
این های که آگاهانه از سنت انکار می نمایند بدون شک که اهداف شومی را دنبال می نمایند که اعلاترین آن نابودی اسلام عزیز است چون با سقوط احتجاج به سنت دیگر خیلی احکام اسلامی به سوی نیستی به راه می افتد نه نمازی ونه روزه ای ونه زکاتی و نه حجی البته به شیوه نبوی آن و نه ونه ونه، آیا دیگر اسلامی باقی خواهد ماند؟
روشهای منکران از سنت:
انکار از سنت تاریخ قدیمی دارد که به شیوه های مختلفی دشمنان بی آزرم اسلام به آن متوسل شده اند.
تکفیر صحابه رضی الله عنهم و شتم ولعن این بزرگواران از وسیله های بود که دشمنان اسلام در برهه اززمان به آن رو آوردند البته این وسیله از وسایلی است که برخی شیادانی که جعبه های عاری از دلیل وبرهان دارند، به آن متوسل می گردند.
با تکفیر صحابه می خواستند که روایات سنت را ساقط بسازند ودر نتیجه قرآن را کتابی جلوه دهند که اشخاصی (العیاذ بالله)کافر و دسیسه ساز وماجراجو به ما نقل نموده اند پس این چنین ناقلان وبا چنین اوصاف زشت!! چگونه می توان این ها را امین دانست؟ حتما آنچه را که نقل کرده اند دستخوش تحریف قرار گرفته است! چون طعن در ناقل طعن درمنقول است. به این معنی که اگر ناقل خاین است پس منقول نیز از خیانت وی در امان نیست.
این شیادان در بستره تاریخ به وسایلی مختلفی رو آورده اند تا شیادت شان را پوشانیده باشند در قرن قبل، تلاشهای مذبوحانه را به راه انداختند. با اینکه این تلاشها در حقیقت نشخوار همان کتاب های خاورشناسان حقود بود (ابوریه) کتابی را می نویسد و ابوهریره رضی الله عنه را جولانگاه نشانه های ناشی از حقد و حسد و عقده های دورنی اش قرار می دهد. عبدالحسین شرف الدین نیز در زمینه کتابی را می نویسد بلکه در نهایت گفتگوی مزعومی را تحت عنوان مراجعات می نویسد گویا با شیخ الازهر سلیم رحمه الله گفتگوی نموده است و در اخیر وی را متقاعد به پذیرفتن عقیده باطله اش گردانیده است؟! وی نیز در این کتاب ابوهریره رضی الله عنه را مورد هجوم قرار میدهد.
این که چرا ابوهریره رضی الله عنه؟ جواب واضح است چون ابوهریره رضی الله عنه روایات خیلی زیادی دارد وسقوط ابوهریره رضی الله عنه در حقیقت سقوط این روایات وی است و سقوط احتجاج به روایات ابوهریره رضی الله عنه اسقاط احکام شرعی است که این روایات ناقل آن است وبنابراین سقوط احتجاج ابوهریره رضی الله عنه سقوط احتجاج به سایر صحابه است.
اما چون این شیادان نتوانستند ونمی توانند بلکه هرگز نمی توانند چرا که این وعده رب ما است وما به وعده رب ما یقین داریم.و چون این حربه شان شکست و الله عزوجل برخی بندگان خود را توفیق می دهد که به یاوه گویی و چرندیات این شیادان رسیده گی کنند، پس امروز رو به حربه دیگری نمودند، امام بخاری رحمه الله را هدف می گیرند البته امام بخاری رحمه قبلا نیزآماج یاوه سرایی ها وخزعبلات چون امروز شده بود.
انکار از سنت موضوعیست که رسول الله صلی الله علیه وسلم امت اسلامی را از آن هوشدار داده است:
بدون شک که انکار از سنت فتنه عظیمی است که برخی ها به آن مبتلا گردیدند. رسول الله صلی الله علیه وسلم از این فتنه بسا بزرگ امتش را آگاه ساخته است که مبادا در دامش بیافتند
از ابورافع رضی الله عنه روایت است که گفت رسول الله صلی الله صلی الله علیه وسلم گفت:" مبادا یکی از شما را در حالیکه بر تکیه گاهش تکیه داده است بیابم هنگامی که امری از امرم که به آن امر کرده ام ویا از آن نهی داشته ام،به وی می‌آید می گوید: نمی دانم آنچه را که در کتاب الله می یابیم پیروی می نماییم واگر نیابدیم پیروی نمی نماییم".
(این حدیث را احمد و ابوداود وترمذی ابن ماجه وطحاوی رحمهم الله به سند صحیح روایت کرده اند).
مقدام بن معدیکرب رضی الله عنه گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت:"آگاه باشید که من قرآن ومانند آن را داده شده ام وآگاه باشید که به زودی مردی که (شکمش) سیر است وبر تکیه گاهش تکیه داده است می گوید: به این قرآن چنگ بزنید آنچه را که از حلال در آن می یابید حلال بدانید و آنچه را که از حرام می یابید حرام بگردانید. رسول الله صلی الله علیه وسلم در ادامه می گوید: پس آگاه باشید که بی گمان آنچه را که رسول الله صلی الله علیه وسلم حرام گردانید مانند آنچه است که الله آن را حرام گردانیده است....)
(این حدیث را ابوداود وترمذی و حاکم که آن را صحیح گفته است و احمد رحمهم الله به سند صحیح روایت کرده اند)
ابوهریره رضی الله عنه گفت : رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت:" من دوچیز را در (میان) شما گذاشته ام مادامیکه به آن دو متمسکید هرگز گمراه نمی گردید، کتاب الله وسنتم. وهرگز این دو از یکدیگر جدا نمی‌گردند تا اینکه برمن در حوض وارد می‌شوند".
(این حدیث را مالک و حاکم رحمهما الله روایت کرده اند وحاکم رحمه الله این حدیث را صحیح گفته است).
این احادیث که در حقیقت شمه از احادیث خیلی زیادی در زمینه است نشاندهنده فتنه است که برخی ها را در چنبره اش می گیرد، فتنه از انکار سنت. شخصی که بر اریکه اش تکیه داده است وشکمش سیر است که این همه دلالت براین دارد که این شخص وامثاله در گوشه آرامی خزیده اند از حال امت بی خبر اند می خورند ومی نوشند گویا برای همین خلق شده اند!!وهنگامی که کسی حدیثی را می خواند تا از حکم شرعی آگاه شود متکبرانه می غرد که ما را کتاب الله کافیست در حالیکه دروغ می گوید زیرا اگر در این دعوایش صادق باشد بدون شک که کتاب الله کافیست واین کتاب الله است که ما را مکلف به پیروی از سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم مینماید.
انکار از سنت دو نوع است انکار کلی و انکار جزیی:
کسانی کلا از سنت انکار می نمایند در جهان اسلام به قرآنی ها شهرت دارند، در پاکستان پرویزی ها نامیده می شوند چون راس این فرقه گمراه وکافر غلام احمد پرویز نام داشت. و وی ازانکار جزیی به کلی می شتابد ودایره گمراهی اش را مکمل می گرداند.
نوع دوم انکار جزیی است که بنابر شبهاتی از بخشی از احادیث انکار می نمایند.
خیلی می شنویم که این حدیث مخالف عقل است یا علم جدید این را نمی پذیرد ویا اینکه با قرآن در تضاد است ودر این مورد به روایتی متشبث می شوند که گویا سنت را به قرآن عرضه کنید اگر پذیرفت شما نیز بپذیرید واگر از قبولش ابا داشت شما نیز ابا ورزید ویا عبارت های شبیه این عبارت.
این روایت در حقیقت حدیث نیست محدثان این روایت را از اختراع زندیقان می داند و امام شوکانی رحمه الله می گوید که ما همین روایت را به قرآن عرضه کردیم اما قرآن این را نپذیرفت، زیرا ما احکامی را در سنت می یابیم که در قرآن نیست.
البته این فرقه با اینکه کلا ویکسره از سنت منکر نیستند اما بدون شک اگر بر همین منوال روان شوند و ادامه دهند بدون شک که به منکرین سنت ملحق می شوند. باید اینها از خودسری های در استبناط احکام شرعی جلوگیری نمایند و عقل خود را میزان همه عقل ها ندانند زیرا یکی از پیامد های این عقل ستایی شان این است که اصلا نباید به علم (جرح وتعدیل) ارزشی قایل شد، بلکه این عقل های این جنابان است که صحیح را از سقیم تفکیک و مجزا می کنند؟!!

۱۳۸۹ مرداد ۳, یکشنبه

بمباران مغزها

اختیار و ترجمه از احمدسلیمان فارسی
جنگ پیوند تنگاتنگ با رسانه های خبری دارد در عصری که ما زیست می کنیم می توانیم آن را عصر انفجار معلومات مسمی نماییم. و می نگریم که نظام ها سعی می ورزند تا از گذرگاه رسانه های خبری انظار را به خود معطوف کنند زیرا عنصر تبلیغاتی در حقیقت راهکاری است جهت فرآوری قناعتها، در حالیکه جنگ در جوهرش عملیه منظم تبادل ارعاب و خوف است واگر تبلیغات بتواند در راستای جنگ به موفقیتی دست یازد بدون شک که این پیشرفت چشمگیری در میدان نبرد است.
فلیپ تایلور کتابی را در زمینه چند سال قبل نوشت و عنوان (بمباران مغزها) را گزید. واین کتاب در کشور کویت به زبان عربی برگردانده شد. این کتاب خامیهای نیز دارد اما در اینجا به نکات عمده آن اشاره می کنیم.
نویسنده در این کتاب از اهدافی سخن می گوید که رسانه های خبری آن را دنبال می نمایند او به این اشاره کند که هدف از رسانه های خبری این است که انظار عامه را به سوی هدفی که از قبل مرسوم است جلب نمایند و در حقیقت این رسانه ها در جوهرش ابزاری از ابزاری ها جنگ است که خیلی برنده است اگر به موفقیت بیانجامد.
نویسنده در بخش دیگر از کتابش اشاره به کمپنی ها اسلحه سازی می کند که با استفاده از رسانه های خبری ذهنیت ها را آماده پذیرش جنگ می سازند.
وی می نویسد که امریکایی ها با تبلیغات گسترده شان در زمینه انظار امریکایی ها را به خود معطوف می دارند به گونه مثال قرارداد نامه است که با کمپنی (لوکمید) به امضا رسانیده شد و بر اساس این توافقنامه کمپنی مذکور سه هزار فروند طیاره جنگی اکس 35 تولید می نماید.
این نویسنده به این اشاره می کند که آیا برای رای دیگر فرصتی است که به شکل طبیعی وبدون دخالتی مطرح گردد و انکشاف نماید؟ نویسنده پاسخ می دهد که این امر در چنین کشورهای خیالی بیش نیست. وی معتقد است که این چنین امری در کشورهای که شعار دموکراسی را می افرازند و نظام های دکتاتوری، یکسان است.
در فصل دیگری به نقش رسانه ها اشاره مفصلی می کند وی می نویسد:" هنر تبلیغاتی علم مستقلی است که هدف از آن کسب اعتماد انظام عامه و سپس فراهم آوری قناعت ها است این علم سعی می ورزد که به سادگی وسرعت به اذهان مردم رخنه نماید و آن را تحت شعاع خود قرار دهد زیرا حافظه انسانی را می توان محدود کرد تا آنجا که به تداعی آن چیزهای خواهد پرداخت که در آن ریخته شده است".
وی در ادامه می نویسد:"امروز دایره جنگ های روانی گسترده شده است و هرروزی به پهنایش افزوده می گردد تهاجم فرهنگی و فکری یک بخش روانی این جنگ است که جهت تعمیم بخشیدن فرهنگ غربی فعالیت دارد فرهنگ غربی که مرزی را نمی شناسد و حتی در لباس و طعام.
تهاجم فرهنگی جنگی است علیه تمدن ها وتاریخ امت ها. وناگفته پیدا است که عنصر تبلیغاتی از مهم ترین سازو برگ های جنگی به شمار می آید که یک بخش (عمده) مساعی نظامی را تشکیل میدهد"
و به گفته این نویسنده، مساعی تبلیغاتی موشکهای است که به دقت اختیار می گردد وبه شکل دقیق برنامه ریزی می شود.

۱۳۸۹ تیر ۲۶, شنبه

و اخیرا، اشغالگران در افغانستان به ملیشه ها پناه بردند!!

احمدسليمان فارسی
هنر ملیشه سازی در افغانستان وسیله از وسایل اشغالگران در این کشور است، اما آخرین حربه که نشاندهنده عجز و ناتوانی اشغالگر در اشغال افغانستان است.
روسها نیز در سالیان اخیر اشغال به این حربه متوسل گردیدند زیرا روسها نتوانستند که جریان جهادی علیه نظام مارکسیستی و ولینعمتان آن را متوقف بسازند تا بتوانند خوابهای آشفته مارکس و انگلس و لنین و استالین را در افغانستان تعبیر کنند. بعد از گذشت چند سالی به این حربه پناه بردند افراد اجیری را گماشتند تا متولی این دسیسه علیه افغانستان شوند.
البته روسها در هنر ملیشه سازی سابقه در کشور های مانند چیچین و داغستان و غیره داشتند که در آن زمان این کشور ها جز قلمرو اتحاد جماهیر شوروی بود اتحادی که از هم شکست و فروپاشید.
چون روسها از ساختار نژادی افغانستان آگاهی کامل داشتند بنابراین این آگاهی، ملیشه ها را تشکیل دادند دوستم و افراد اجیرش را که بعد ها به گلم جم ها ( کسانی اموال مردم را در میدان جنگ غارت میکردند و گلیم کنایه از اموالی است که این دزدان آن را به یغما میبردند وجم در اصل فارسی جمع است)شهرت یافتند وبرخی این ها را دوستمی می گفتند این ها عبارت از ازبک های بودند که به از شکل از اشکال به نظام مارکسیستی پیوسته بودند این در حالی بود که شمال افغانستان مالامال از مجاهدان ازبک تباری بود که علیه روسها می جنگیدند روسها با چنین برنامه‌ی این ملیشه های ازبک تبار را در جنوب افغانستان که اکثریت ساکنان آن پشتون اند، روانه داشتند و علیه مجاهدین جنگانیدند.
از سوی دیگر افرادی از پشتون ها را مانند عصمت مسلم و عبدالجبار که وی را لقب قهرمانی دادند و به جبار قهرمان شهرت داشت و این دو از قندهار بودند و سیداحمد را که از هرات بود همه را در این برنامه شریک ساختند ومی خواستند که شیرازه اجتماعی افغانستان را نابود بسازند و جنگ نژادی را در این کشور مشتعل بسازند.
ملیشه های دوستمی نقش بزرگی را در فاجعه ها در افغانستان بازی داشتند از قتل عام اهالی در ولایات قندهار و لوگر و پکتیا تا همدستی با جناح پرچم کمونیستها وابسته به ببرک کارمل و شورش علیه جنرال نجیب در کابل و سپس داخل شدن در ایتلاف شوم جبل السراج در شمال کابل با دو جناح حزب وحدت مزاری وابسته به ایران و شورای نظار مسعود ومشارکت در جنگهای کابل و تشکیل شورای هماهنگی با حزب اسلامی در جنوب کابل و جنگ علیه اداره ربانی در کابل همه وهمه ارمغان این برنامه روسها در افغانستان بود که ملت ما را ضربات کوبنده داد.
اما حالی می آییم موضوع تصمیم اشغالگران در افغانستان را مبنی بر ملیشه سازی به تحلیل می گیریم که آیا امریکایی ها می توانند با توسل به این حربه در جنگ پیروز شوند و اهداف شوم را متحقق بسازند؟ ایا اوضاع امروزی افغانستان با اوضاع نظام مارکسیستی دیروزی یکسان است تا این برنامه مفید واقع گردد؟
آنچه مسلم است این است که این حربه آخرین حربه اشغالگران در افغانستان است وبه زودی نقش برآب می گردد. امریکایی ها در حقیقت این برنامه را از عراق کاپی داشته اند ومی خواهند تصویری از (صحوات) را در افغانستان بسازند وبدون شک که تجربه روسها نیز می دانند.
اما سوال در این جاست که آیا می شود با ریختن چنین برنامه جریان جهادی را متوقف ساخت ویا آن را مهار کرد؟ بیایید که قبل از پاسخ به این سوال ساختار اجتماعی وسیاسی افغانستان را ورق بزنیم که آیا این ساختارها با ساختار های اجتماعی وسیاسی در عراق یکسان اند؟ با اینکه این برنامه در عراق نیز به شکست انجامید.
عراق از نگاه اجتماعی ساختار متفاوت از افغانستان دارد در عراق رافضیها رقم درشتی را تشکیل می دهند البته نه آنچنانکه که رسانه های وابسته به ایران زعم م کنند که گویا نصف وبیشتر نفوس را تشکیل می دهند! این دروغ محض است اما بدون شک که نسبتی را تشکیل میدهند در حالیکه در افغانستان رافضی ها اقلیت اند.
در عراق، کردها که اکثریت سنی اند در درازنای تاریخ حاکمت حزب بعث چنان بیگانه شده اند که امروز دو حزب بارزانی و طالبانی اصلا خود را عراقی نمیدانند بلکه در کردستان عراق چنان بازار فساد را رایج ساخته اند که بدون شک نشاندهنده این است که این ها می خواهند از عراق عربی خود را جدا بسازند البته این قاعده بر کسانی صدق نمی کند که فرزندن اصیل اسلام اند وعلیه اشغالگران می جنگند، در حالیکه افغانستان چنین معضله را نمی بینیم.
مجاهدین در عراق به دسته های و تنظیم ها تقسیم می گردند با اینکه تلاشهای در زمینه وحدت کلمه به راه انداخته شد با اینکه تا جای مفید بود و دایره پراگندگی را تا جای محدود ساخت اما بدون شک که تعدد تنظیم های جهادی غالبا پیامد های ناگواری دارد و امریکایی ها از این خلاء استفاده اعظمی کردند و برخی کسانی را که به جهاد منسوب بودند از همین ها ملیشه ها را تشکیل دادند وعلیه مجاهدین جنگانیدند، این در حالی است که افغانستان از این مشکل مبرا است حرکت اسلامی طالبان در حقیقت نظام سیاسی افغانستان بود که چند سالی حاکم بود و فعلا همین حاکمان دیروزی با پیشتیبانی ملت علیه اشغالگران می جنگند.
در افغانستان این حرکت اسلامی طالبان است که در همه ساحات نفوذ نیرومندی دارد.
تشکیل ملیشه های قومی نیز در افغانستان ناممکن است اصلا قومی را در افغانستان نمی شود دریابیم که همه وهمه وابسته به اشغال باشد امروز جهاد علیه اشغالگران همه کشور را فراگرفته است در شمال کشور در ولایات مانند بدخشان و فاریاب و جوزجان جهش جهادی به شکل فزاینده دایره اش پهن می گردد و اشغالگران را خیلی نگران ساخته است در حالیکه اکثریت ساکنان این مناطق، تاجک‌ها و ازبک‌ها اند.
در نورستان شاهدیم که اشغالگران ضربات کوبنده را خوردند و تلفات سنگینی را متحمل گردیدند همچنان در ولایت نیمروز که بلوچها در آن اند اشغالگران و نیروهای اداره مزدور از حملات قهرمانانه مجاهدین به ستوه آمده‌اند.
پس برنامه ملیشه سازی در افغانستان آخرین حربه امریکایی ها می باشد در این برنامه کسانی شریک می شوند که دروغ بگویند و لاف بزنند که می توانند که این کنند و آن نمایند!!!
دیگر وقت این برنامه های گذشته است اوضاع امروزی با اوضاع دیروزی در افغانستان همخوانی ندارد دیروز تعدد تنظیم ها بلایی بود که گریبانگر ملت ما شد بلکه تنظیم های نیز بودند که عار داشتند که اسم اسلام را در تنظیم های شان علاوه نمایند زیرا می ترسیدند که مبادا پشتیبانی غربی ها را از دست بدهند درحالیکه امروز ساحه جهاد از این عناصر خالی است.
خاطر نشان می سازم که این برنامه به شکست مواجه است وبه جز شرمساری و فضیحت ارمغانی نخواهد داشت البته هر برنامه دشمنان اسلام را با صبر و تقوا می توان خنثی ساخت.

۱۳۸۹ تیر ۱۵, سه‌شنبه

خوف يهودیها از درفشهای سیاه

نوشته: فقیه بزرگوار حامد العلی حفظه الله
ترجمه از احمدسليمان فارسی
این بعید نیست که الله عزوجل غضب خود را بر امریکا نازل نماید و وقلبهای شان را یکی بردیگر بزند و آتش جنگ داخلی در کشور شان مشتعل گردد. زیرا سرکشان کشور امریکا با نشانه های بزرگی را که الله به سوی آنها فرستاد از طغیان شان دست نکشیدند. نشانه های بزرگ از یازده سپتمبر که مانند صاعقه از آسمان برآنها فرود آمد وسپس رسوایی وعاری را که به دست شیران عراق الله عزوجل این ها را چشانید و دهها هزار این ها را از پا درآوردند، سپس توفان کاترینا و سپس بحران اقتصادی که هنوز در سرآغازش است و پشت امریکا را شکست و سپس فاجعه بزرگی که ریزش نفت آن را به دنبال داشت. و آنچه را که درآینده به دنبال شان خواهد آمد از این فاجعه خیلی بزرگتر است تا اینکه الله عزوجل بینی فرعون را به خاک بمالد.
والله عزوجل بزرگترین وشدیدترین عذاب را برای اینها پنهان داشت هنگامی که این ها را به لانه شیران، اصحاب درفشهای سیاه، حرکت نیرومند طالبان و همتی که سخت تر از آهن است، فرستاد.
اين حركت خجسته طالبان است که جنرال های امریکایی را یکی پی دیگری سر میزند و وآخرین این ها مک کرستال بود که اوباما و معاونش و سایر نگبهانان کاخ سیاه را به تمسخر گرفت وبر حال فلاکتبار شان ناله وشیون برپا داشت در حالیکه این ها همه در گودال مقبره امبراطوریها غرق می شوند.
وهنگامی که پتریوس بر جایش نشست مقاله را در مجله "فورن پولیسی" می نویسد و می گوید که در ده سالی که از اشغال می گذرد عناصر از طالبان و سایر عناصر متشدد – در حالیکه خودش مجرم ومتشدد است- به شکل تدریجی در مناطق مرزی پاکستان وافغانستان متمرکز گریدند و بناهای لازم را به خاطر برنامه ریزی و اتصال و تنفید عملیات نظامی مجددا ریختند. و این تنظیم های در سال های اخیر وبه شکل روز افزون علیه ملت افغان- خیلی دروغگو است حرکت طالبان اشغالگران و آنچه را که به این ها وابسته است هدف می گیرند و اکثریت ملت افغان در کنار طالبان اند- وحکومت افغانی و نیروهای ایساف را مورد حمله قرار میدهند واین تنظیم ها همکاری را میان خود را چنین شکل داده اند که نه تنها خطری علیه افغانستان را تشکیل می دهند بلکه همه منطقه بلکه کشور های مختلفی را در جهان تهدید می نمایند.
اين در حالی است که (تاتریک کوکبیرن) در جریده "دی اندبندنت" که کار شناس در امور شرق میانه است مقاله را در رد علیه پتریوس می نویسد وی می گوید: "پتریوس جنگی را اداره می کند که امریکایی ها میدانند که نمی توانند در این جنگ در میدان نظامی برنده شوند، اما امریکایی ها نمی توانند بدون تحمل زیان هنگفتی را که آبروی شان را بریزاند، عقب نشینی نمایند" ومی گوید:"امریکا در بغداد وکابل منافع حیاتی که در معرض خطر باشد نداشت اما بعد از یازده سپتامیر در هردو جنگ در عراق وافغانستان لغزید تابتواند حیثیتش را که نیروی بزرگ جهانی است اعاده نماید. واشنگتن در هردو نبرد داخل می گردد و معتقد بود که پیروزی در هردو نبرد آسان است اما نخبگان سیاسی به سبب خوف شدیدشان دریافتند که امریکا وارد جنگهای فرسایشی شده است و این جنگها ناتوانی امریکا را فاش ساخت و اینکه ماشین محاربوی بزرگ امریکایی از عاجز است که بتواند بر نیروهای محلی که عدد شان در هرحالتی از سی هزار تجاوز نمی نماید، پیروز گردد".
این نویسنده حقیقت را گفت.
امریکا را بر حمله برعراق و افغانستان تکبر وگزافه گویی و استکبارش فرا خواند. امریکا می خواست که حیثیتش را به عنوان ابر قدرت جهاد اعاده نماید اما دیری نپاید که دریافت که جنگ فرسایشی را داخل گردیده است که ناتوانیش را ظاهر ساخت چنانکه این سنت الله با مستکبران است این ها را در اوج طغیان شان ذلیل می گرداند و درسی برای جهانیان می گرداند.
وهم نشانه ها دلالت براین دارد که افغانستان برای امریکا قبل از اینکه شکست مفتضحانه بخورند، به گودال ویتنامی به امریکا تبدیل می گردد.
امریکا عراق را می گزیند تا بغداد را اشغال نماید بغداد تمدن اسلامی را. تا امت اسلامی را در رمز تمدنش در مسیر تاریخ بکوبد.
وافغانستان را می گزیند تا امت اسلامی را در رمز قوت وعزتش که درفش جهاد اسلامی است، به کوبیدن بگیرد.
بر این حقیقت نکات ذیل دلالت می نماید:
1-افغانستان در مسیر تاریخ مقبره ای است که همه مستکبران در آن پرت می شود از اسکندر مقدونی که در آن غرق گردید تا انگیسی ها و روسها، و امروز اتحاد صیهو غربی که در کوهپایه هایش حیران است ونمی داند که چگونه بیرون شود؟
2-در افغانستان عنصر خیانت، که امت را به شدت در تاریخ می درد که عبارت از رافضیها اند، اندک است. رافضیهای که امتداد خط نفاق اند، چنانچه شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه می گوید:"هر عاقلی آنچه را در زمانه اش رخ می دهد ویا به آنچه از فتنه ها و شرارت ها و فساد، به زمانه اش نزدیک است بنگرد در می یابد که بیشترین این فتنه ها از روافض است واین ها را از بزرگترین فتنها وشر ها می یابد و از هیچ فتنه وشر و فساد افگنی در امت که به آن دست یازند، دریغ نمی نمایند".
وکسانی که آنچه را در عراق ازهنگام داخل شدن اشغالگر صلیبی به وقوع پیوست به دقت پیگردی می نمایند، همه متفق اند که اگر عراق عاری از این منافقین می بود اشغالگر اصلا نمی توانست به آن داخل گردد و عراقی ها
علی الرغم خیانت همسایگان، برنابودی اشغالگر قادر بودند. در حالیکه رافضی های عراق بزرگترین اسباب داخلی بودند که سبب فاجعه اشغال وپیامدهای شومش گردیدند.
3- اشغال در افغانستان در خدعه سیاسی شکست اساسی خورد خدعه که در عراق - درفشهای جهاد در عراق بلند اند ومجاهدین دست بلند دارند- تا جای موفق گردید وتوانست آنچه را به نام (صحوات) یاد می شد بخاطر محاصره جهاد تشکیل دهد ودر این راستا از رافضیها استفاده اعظمی گردید. و پوشیده نیست که در جامعه افغانی این برنامه های شیطانی کارگر نمی افتد چون حرکت طالبان برعکس جریان جهادی در عراق، دولت حاکم بود در تعامل و احکام شان به نیکی یاد می گردیدند ملت افغان احسان و عدالت و پاکیزگی و آنچه را از امنیت در سایه نظام طالبان یافتند، فراموش نمی کنند. دیگر اینکه این حرکت توانست این سیرت نیکویش را در اثنای جهاد نگهدارد.
4-مزدوران اشغال صلیبی از عروسک کرزی تا ادناترین این اجیران را، اغلبیت ملت افغان، باندی از دزد ها وخاینان میداند که افغانستان را از فساد و مخدرات که طالبان آن را کاملا نابود ساختند, مالامال گردانیده اند و دارایی ها شان به ملیون ها دالر می رسد که آن را از سرمایه ملت می دزدند و سپس به بانک های خارجی تحویل میدارند این ها همه کشور افغان را در همه بخش ها ویران ساختند و به جز تخریب و ویرانی، ارمغانی نداشتند.
وملت افغان از این اشغال درس عملی را از اهداف اشغال صهیو صلیبی در افغانستان گرفت که اگر کشور به اشغال و اجیرانش گذاشته شود، چه آینده را خواهد داشت؟
5-ملت افغان دسته های منصران را می نگرد که یکی پی دیگری به افغانستان می ریزند و هدف اولین اشغال تهاجم عقیده اسلامی و یورش بر اسلام و تبدیلی ملت افغان به ملت مرتد از دینش است. ملت افغان با درک این حقیقت به پا برخاست تا از دینش دفاع نماید و حرکت مبارک طالبان را که حامی دین است، یاری بخشد وعلیه اشغال و راهکار خبیث صلیبی برخاست.
واين انتفاضه اش را،اهانت به مقدسات اسلامی مانند به آتش افگندن قران کریم و آغشتن آن به گندگی ها در زندانهای اشغال شعله ورتر ساخت.
6-ملت افغان میداند که اشغال صهیو صلیبی در افغانستان به زندگی مردم از زنها و کودکان و سالخوردگان ارزشی قایل نیستند چنانکه الله می گوید: ( لايرقبون في مؤمـن إلاّ ولا ذمـة وأولئك هم المعـتدون ) التوبه-10 (در [باره‏] هيچ مؤمنى حقّ خويشاوندى و پيمانى را رعايت نمى‏كنند و همينان تجاوز كارند)
واشغال بخاطر تحقق اهدافش محافل عروسی و مساجد و اجتماعات مردمی و حتی جنازه های را هدف می گیرد.
7- ملت افغان می بیند که بلاد افغان چگونه به چراگاه موساد صهیونیستی و استخبارات هندی این برادران یهودیها در مسیر تاریخ، مبدل می گردد.
ومی نگرند که انباشته های زیرزمینی افغانستان که الله عزوجل در بطن زمینش آن را نهاده است در سایه اشغال نوش جان غارتگران گردید و به هیزمی مبدل گردید که دشمنان اسلام در راهکار شان، که همه مقدسات امت را هدف می گیرند، به آن خود را نیرومند می گردانند.
می بینیم با درک این واقعیتها ملت افغان به دور جهاد حلقه می زنند و قیام فراگیری همه تاروپود ملت را فرا می گیرد وسپس به فرهنگ ملتی مبدل می گردد ملتی که هر کسی که علیه اشغال می جنگد قهرمان میداند و کسی که در این راه کشته می شود شهید میداند و کسی که فرزند و مالش را از دست می دهد وی را کسی میداند که در راه بهترین هدف و عادلترین قضیه، قربانی داده است.
جهاد طالبان به چنین اعتماد بر زمین ثابتی راسخانه می ایستد و به توفانی مبدل میگردد که هیچ چیزی توان مواجهه‌اش را ندارد واین به تنهایی ثبات وپایداری جهاد در افغانستان را به رهبری طالبان تفسیر میدارد این جهاد به سوی تحقق اهدافش بلند می گردد و محبت ملت افغان به آن روز افزون میشود ومناطق وسیعی را اداره می کند و مناطق نفوذش پهنتر می گردد وهرسال مناطق نفوذش اضافه تر می شود وبه گامهای استوار و آرام به سوی تحقق اهدافش سیر می نماید.
این تصویر تابناک وورشن از جهاد شریف علیه اشغالگر متعصب حقود است.
تصویر تابناک وروشن از صمود وپایداری گرامی علیه پیشروی استکبار خود کامه.
تصویر تابناک وروشن از قهرمانی های بی نظیر در میدان کارزار علیه غارتگران سرمایه های ملت ها.
تصویر تابناک وورشن از اهداف بلند و عقیده هدایت کننده علیه اهداف خبیث اشغالگر و اجیران خاین.
ودر اخیر یهودی های که سرزمین مقدس ما را در فلسطین غصب کرده اند این ها را درفشهای سیاه که بر شیران پشتون دراهتزار اند، خیلی می ترسانند چون میدانند که این سرزمین قلعه جهاد و سرچشمه عزت است وهنگامی که درفش جهاد اسلامی بر آن چیره می گردد و بستره امانی از نفوذ دشمن می گردد به زودی تیرهایش را به لانه یهودیها می فرستد و بهترین یاری کننده و تکیه گاه به جهاد فلسطین در همه بخش ها بلکه به همه جهاد در زمین تبدیل می گردد.
از الله مسئلت می کنیم که درفشهای جهاد را در سرزمین پیروزی ها پیروز بگرداند و نسیم پیروزی را به سویش بفرستد و نابودی حمله صهیو غربی بر امت اسلامی را محقق بگرداند تا افق های بیداری جنبش اسلامی جهانی گشوده گردند آمين
والله ما را كافيست و بر وی توکل می کنیم وتنها بروی توکل کنندگان، توکل می کنند.

۱۳۸۹ تیر ۵, شنبه

دست آورد مک کرستال فرمانده اشغال وغارت و قتل و ویرانی در افغانستان

احمدسليمان فارسی
و اخيرا مك كريستال از فرماندهی نیروهای اشغالگر سبکدوش می گردد و پتریوس فرمانده نیروهای اشغالگر را در افغانستان به عهده می گیرد. با اینکه در زمینه سبکدوشی مک کریستال تحلیلات گوناگونی ارایه می شود اما آنچه جلب توجه می نماید این است که سبکدوشی این جنرال نتیجه بروز اختلافات بزرگی است که به زودی شاهد پیامد های دیگری آن خواهیم بود.
شمه از این اختلاف را می توانیم به وضوح در مقاله بخوانیم که آن را مک کرستال به نشر می رساند و سردمداران کاخ سرنگون سفید را ترسوها می خواند وبدون شک که این عبارت مدلول عمیقی را حمل می دارد که نشاندهنده دودستگی وتذبذب در مراجع تصمیم گیری در دستگاه حاکمه امریکا در قبال موضوع افغانستان است.
از یک سو مقام نظامی بلند چون مک کرستال از تصامیم وموقفگیری ها کاخ سفید نفرت وانزجار شدیدش را اعلان میدارد واز سوی دیگر اوباما وی را متعاقبا احضار می نماید و از وی می خواهد که از مقامات بلند امریکایی که وی این ها را در مقاله اش مسخره نموده است، معذرت بخواهد.
اوباما هنگام اعلان سبکدوشی مک کرستال وی را با آنکه می ستاید اما می گوید که مک کرستال در وظایف محوله به وی ناکام گردیده است. وبدون شک که این عبارت اخیر نشاندهنده اندوه جانکاهی است که اوباما و افراد دار و دسته اش را در چنیره اش می فشارد.
مک کرستال کسی است که رسما تقاضا می نماید که افغانستان به50هزار نیروی اضافی امریکایی نیاز دارد اما اوباما به ارسال سی هزار موافقت می نماید در حالیکه ارسال این عدد نیز در حال تعلیق درآورده شده است چون پیامد های ناگواری را که این اقدام به دنبال خواهد داشت، حرکت ارسال این تعداد از سربازان امریکایی را کند گردانیده است.
مک کرستال در فرماندهی لشکر کفر در افغانستان دست آوردی به جز این عبارت نداشت (ناکام) عبارتی که اوباما وی را در حقیقت ویران ساخت.
لشکرکشی ها پی در پی این جنرال امریکایی به ویژه در مناطق جنوب وشرق افغانستان به شکست فضیحت باری مواجه گردد.
در شرق افغانستان در ولایت نورستان از لوث اشغالگران پاکیزه گردید حملات مجاهدین حرکت اسلامی طالبان بر مراکز نظامی اشغالگران موفقانه انجام پذیرفت و اشغالگران این مراکز عمده شان را تخلیه نمودند
در ولایتکنر که در جوار ولایت نورستان موقعیت دارد روزی نمی گذرد مگر اینکه دسته ای از اشغالگران طعمه مرگ می شوند.
عملیات در ولایت ننگرهار در ولسوالی شیراز که در آن بیش از ده تانک اشغالگران منهدم گردیدند بدون شک که کفه ترازوی مک کرستال را سبکتر ساخت.
ولسوالی مارجه که مک کرستال طبل حمله بر آن را در همه اروپا وامریکا به نواختن گرفت تا شود بینی بریده اش را که در حمله به مناطقی در استان هلمند از دست داده بود به دست بیاورد و خواست با حمله به مارجه اعاده حیثیت نماید با اینکه مارجه چنان نیست که رسانه های غربی آن را وانمود می ساختند اما با این همه همایش رسانه ها، اشغالگران نتوانستند اداره کامل این منطقه را به دست بگیرند بلکه از تشکیل اداره اجیر افغانی نیز عاجز شدند.
حمله بر قندهار نیز از برنامه های مک کریستال بود اما حملات مجاهدین این برنامه را واژگون ساخت.
درشمال افغانستان در ولایت قندز برای بار نخست امریکایی ها دوشادوش برادران المانی شان وارد نبرد شدند تا باشد با این مشارکت نظامی از حملات مجاهدین کاسته باشند. ویا ثقل نبرد را از المانی ها که سالیان متمادی می شود البته بعد از جنگ دوم جهانی، کشور شان میزبان پایگاه های نظامی امریکا است، بکاهند اما در نخستین رویاروی با ابرمردان چنان خسارات هنگفتی را متحمل گردیدند که اصلا در مخیله شان تصور آن را نمی کردند.
پس گفته می توانیم که دست آورد فرمانده لشکر اشغال در افغانستان مک کرستال به جز فضحیت چیزی دیگری نبوده است البته این به این معنی نیست که گویا فرمانده جدید می تواند این فضیحت را بزداید نه وهر گز نه، بلکه فرمانده جدید بلکه فرماندهان جدید، بنای فضیحت و رسوایی را مکمل می نمایند ولشکر اشغال وغارت ذلیلانه شکستش را می پذیرد وما منتظر این روزیم و به فرارسیدن آن متیقنیم چون وعده رب ما است و ما به وعده های رب ما یقین داریم.

۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

اشغالگران و ترفند معادن سرشار طبیعی افغانستان

احمدسلیمان فارسی
در این روزها هیاهوی در رسانه های خبری برپا شده است هیاهوی که بدون شک برپاکننده آن امریکایی ها اند. چندی قبل در رسانه ها آمده بود که گروهی از متخصصان معدن شناسی امریکایی، گزارشی را تهیه داشته اند که نشاندهنده این است که افغانستان دارنده معادن سرشاری موادی مانند طلا ومس است که قیمتش را به چندین ملیون دالر امریکایی رقم زده بودند. سپس وزارت معدن وصنایع اداره امریکایی کابل این مبلغ را بیشتر نشان داد.
البته این خبر در رسانه های داخلی خارجی به تحلیل گرفته شد اما متأسفانه تحلیلی را نیافتم که موضوع را به دقت به بحث گرفته باشد من خواستم در این مقاله این موضوع را به خوانش بگیرم .
متأسفانه در جهانی که مازیست می کنیم به ندرت می توان تحلیلی را از اوضاع بیابیم که واقعا موضوع را به گونه که می سزد به بحث گرفته باشد و آن را کاوش دقیق نماید. رسانه ها که اکثر وابسته اند می بینیم که اخبار را به شکلی آماده می سازند که اهداف ولینعمتان شان را در زمینه خدمت کند و موضوع نشر معادن افغانستان نیز از این قبیل است.
بدون شک که افغانستان دارنده منابع سرشار طبیعی است و این تنها افغانستان نه بلکه همه کشور های اسلامی از این نعمت بهره مند اند اما نظام های فاسدی که براین کشور ها به ویژه افغانستان حاکم اند مانع بهره برداری درست از این معادن شده اند.
افغانستان سالیان متمادی می شود که میدان نبرد است نبرد حق علیه باطل. وبدون شک در سایه نبرد نمی توان از این منابع بهره برداشت بلکه این مخالف با قانون بهره برداری درست از این معادن است.
در نبرد علیه روسها همه شاهد اند که شمال افغانستان مانند بدخشان و پنجشیر که از ذخایر طبیعی سرشاری بهره مند اند این ذخایر در حقیقت در ملکیت دسته از کسانی بود که زور داشتند پس همین دسته که بعد ها در خطرناکترین دسیسه ها علیه افغانستان شریک اساسی بود، و دسته های خارجی مرتبط به این دسته بهره اساسی از این معادن را به جیب های شان فرو می ریختند.
واین غارتگری همچنان ادامه دارد، چون این دسته شریک اساسی اشغالگران در افغانستان است
اما اینکه اشغالگران چرا چنین خبری را نشر می نمایند؟ وسپس رسانه های خبر وابسته به این سفاکان این خبر را به تحلیل می گیرند البته تحلیلی که قبلا اشاره داشتم که در راستای اهداف امریکایی ها در منطقه است.
به جواب این پرسش به گونه فشرده رسیدگی می نمایم:
نبرد در افغانستان در سال نهمش داخل می گردد نبردی که پیامدهای خطرناکی را به جنگ افرزوان داشت ودارد واین امریست که اشغالگران قبل از همه آن را می دانند وبه آن اذعان دارند.
اهدافی را که در بدو جنگ اعلان داشتند هیچکدامی متحقق نگردید نبرد دامنه اش وسیعتر می گردد وهمه افغانستان را فراگرفته است بلکه به اعتراف اداره امریکایی در کابل اکثر ولسوالی ها (شهرستان ها) در افغانستان میدان نبرد علیه اشغالگران و اجیران شان می باشند لشکرکشی های اشغالگران به برخی از مناطق به شکست مواجه گردید که نبرد مارجه در ولایت هلمند نشاندهنده این حقیقت است در مارجه به اعتراف اشغالگران، اداره اجیر این توانمندی را ندارد که بتواند اداره را در این ولسوالی فعال سازد!!
برخی از کشور ها که گمان داشتند که جنگ افغانستان در روزهای خاتمه می یابد طولانی شدن جنگ و پهن شدن دایره اش این ها را واداشته است که اعلان نمایند که سربازان شان را از افغانستان بیرون می نمایند.
بدون شک که این همه امریکایی ها وا میدارد تا به وسیله متوسل گردند تا همه را در کنار داشته باشد و نبرد را ادامه دهد با اینکه می داند که عاقبت این نبرد برای امریکایی ها گوارا نیست اما باید بجنگند.
کسینجر وزیر خارجه اسبق امریکا می گوید که خروج نیروهای امریکایی از عراق شکست پنچ قرن تمدن غربی است. پس این گونه واکنش ها بدون شک که جنگ را بیشتر می افروزد جنگی که بدون شک پیامد جز تباهی تمدن جاهلی غرب، نخواهد داشت.
امریکایی ها با نشر چنین خبر می خواهند که توجه یغماگران را بیشتر جلب نمایند تا در این نبرد امریکا را تنها نگذراند و در این یغماگری شرکای عمده و اساسی امریکا باشند به گونه مثال چندی قبل امریکایی ها از کشور آذربایجان خواستند که این از این کشور منحیث راه اکمالاتی نیروهای نظامی در افغانستان استفاده نمایند اما در کنار این پیشنهاد امریکایی ها آذری ها را وعده دادند که در حل معضله نوگرونو قره باغ با کشور ارمنستان نقش اساسی را به نفع آذری ها بازی خواهند نمود.
امریکایی ها سعی می ورزند که در افغانستان نظام مخلوطی را تشکیل دهند نظامی که منافع امریکایی ها را تهدید نمی نماید خیلی کوشش می نمایند که درزی را در صفوف مجاهدین ایجاد نمایند و افرادی را به پیوستن به پروسه به اصطلاح صلح دعوت نمایند می نگریم که فریاد می کشند که با میانه رو ها در حرکت اسلامی طالبان می توانند کنار بیایند!! از یک سو با پهن کردن چنین شعار های می خواهند خود را حامی صلح در افغانستان معرفی نمایند و از سوی دیگر همزمان با این حرکت شیادانه اعلان می دارند که افغانستان دارای ذخایر سرشار طبیعی است تابه مردم افغانستان بگویند که کشور شما دارنده چینن سرمایه های است که اگر از آن به گونه درستی استفاده گردد بدون شک که افغانستان به کشوری از کشور های سرمایداری مبدل می گردد اما این همه در سایه جنگ ناممکن است پس تلاش همه جانبانه وگسترده را باید به کار انداخت تا از این معادن سرشار و غنی استفاده شود پس کسانی که حامی جنگ اند باید کنار زده شوند تا صلح وامنیت استقرار یابد و این امنیت افغانستان را درسایه این معادن غنی به سوی تعالی وترقی سوق دهد!!
پس این وسیله از وسایلی است که امریکایی ها به آن متوسل گردیدند تا خود را از منجلابی که در آن افتاده اند رهایی بخشند.
اما دیگر خیلی ناوقت است امریکایی ها باید بدانند که کسانی که علیه اینها می جنگند مانند کسانی نیستند که در آغوش اشغالگران دم از مبارزه و دعوت می زنند!! و بخاطر مشت پولی آماده سازش می شوند.
ونه مردم افغانستان مانند ملت امریکا کودن واحمق اند, که به این ترفند ها گول بخورند.
این امریکایی ها و شرکای جرمشان اند که در غارت سرمایه ها ملت ها نقش اساسی را بازی می نمایند بلکه بخاطر چور وچپاول این سرمایه ها لشکر می کشند و کشور ها را به خاک یکسان می سازند و باشندگان این کشور ها را می درند.
آیا این اوباشان، ملت ها را به سوی ترقی سوق می دهند!! این ها درندگانی بیش نیستند اما به زودی دریده می شوند. وبه امید آن روز، که به فرارسیدن آن متیقنم.

۱۳۸۹ خرداد ۱۶, یکشنبه

بلی....ما به ایران نمی رویم!!

احمدسلیمان فارسی
فلمی را که مشاهده کردم که ماهیت رژیم ایران را به نمایش می گذاشت با اینکه این فلم شمه از این جنایاتی است که روزانه در ایران انجام می پذیرید اما بدون شک این فلم حقیقیتی را فاش می سازد که تا هنوز برخی از افغان ها نمی خواهند به آن اذعان نمایند.
این فلم با این کلمات پایان می پذیرد که دیگر ایران نمی رویم. بلی .........ما نیز همصدا می گردیم می گوییم که به ایران نمی رویم.
چرا برویم؟ آیا ایران را نظام اسلامی اداره می کند که پناهگاهی برای مستضعفان باشد؟
آیا در ایران نظامی حاکم است که مرز را نمی شناسد؟ و خواهان تشکیل خلافت اسلامی است تا به رنج ها ودرد ها و مصیبت های امت خاتمه دهد؟
آیا حاکمان ایران علیه اسلام با شیطان بزرگ! کنار نیامدند؟
آیا ابطحی و خاتمی نگفتند که اگر ایران نمی بود کابل وبغداد را امریکایی ها اشغال نمی توانستند؟
آیا این جنگنده های امریکایی فضای ایران را در ماه صیام عبور نمی کردند تا جام خشم شان را بر کوهپایه های توره بوره در شرق افغانستان بریزند؟
آیا احمدی نژاد در پایگاهای نظامی امریکا (بغداد وکابل) قدم رنجه نکرد؟
آیا این دست نشانده های امریکا در بغداد وکابل از وی استبقال گرم ننمودند؟
آیا این نظام حاکم بر ایران به دلقک هایش در افغانستان وعراق نگفت که در نظام دست نشانده وفرومایه امریکایی شریک شوید؟
آری ما به ایران نمی رویم مادامیکه صفوی ها در آن حاکم اند تا زمانیکه صحابه رسول الله صلی الله علیه وسلم دشنام داده می شوند به ایران نمی رویم.
تا زمانیکه به اسم اهل بیت رحمههم الله، دروغ گفته می شود و تهمت زده می شود و بازار نفاق رواج می یابد، به ایران نمی رویم.
عجیب است ماهیت نفاق و کذب ودجل این نظام فرومایه، این های که دم از محبت اهل بیت می زنند اما دروغ می گویند.
آیا این های که در ایران توهین می شوند و تحقیر می گردند و دشنام داده می شوند و به بند ذلت کشانیده می شوند این ها کی ها اند؟
آیا مظلومانی نیستند که دیروز ابر قدرتی را به زانو درآوردند وهمسایگان بلکه همه جهان را از شر نظام مارکس و انگلس رهایی بخشیدند وامروز ابر قدرت دیگری را به زانو در می آورند.
بلی همان شیطان بزرگی را که صفوی ها ایران به دشمنی با آن گلو پاره می کنند و شعار می دهند اما در حالیکه در بغداد وکابل باوی کنار می آیند بلکه پیوندی موقتی را به شهادت سیستانی وآل باقر و آل صدر در بغداد وبه گواهی خلیلی ومحقق و محسنی در کابل عقد می نمایند!!
این است ماهیت شعار های پهن اما میان تهی رژیم رافضی ایران.
گاهی افغان ها پدر سوخته می شوند وگاهی وحشی و بی فرهنگ.
نمی دانم که تعریف فرهنگ در فرهنگنامه!! نظام حاکم در ایران چه است؟
تا زمانیکه رافضی ها حقود در ایران حاکم اند به ایران نمی رویم.
این فلم در حقیقت درسی است به کسانی سنگ تشیع را در افغانستان به سینه می کوبند و از دلقک های وابسته به نظام ایران پیروی می نمایند این است حقیقت نظام حاکم برایران.
پس برخیزید و این وابستگی را بشکنانید و دلقک های وابسته به قم را کناز زنید و بدانید که این ها به اهل بیت رحمهم الله نه از نزدیک ونه از دور پیوندی ندارند.

۱۳۸۹ خرداد ۱۱, سه‌شنبه

جرگه (همایش ملی) صلح!! یا ترفند رنگ باخته اشغالگران

احمد سلیمان فارسی
جنگ در افغانستان در سال نهمش داخل می گردد، اما جنگی که تا حال نتوانسته به خاطر هدف ویا اهدافی که شعله ور گردیده بود، نزدیک گردید.
اهدافی را که امریکایی ها آن را اعلان داشتند وطبل آن را قبل از جنگ به نواختن گرفتند با گذشت نه سال هیچ یکی از آن متحقق نگردیده است.
طراحان امریکایی جنگ در افغانستان گمان داشتند که تا چند ماهی می توانند اداره همه افغانستان را به دست آرند و حرکت اسلامی طالبان دیگر توان بازسازی مجدد را از دست خواهد داد.
اما بعد گذشت تقریبا یک دهه از جنگ در افغانستان، این امریکایی ها اند که جنگ را باخته اند نه حرکت اسلامی طالبان.
اگر به دقت به عملیات جنگی حرکت اسلامی طالبان و روشهای جدید وگوناگون نظامی این حرکت اسلامی خیره شویم می یابیم که حرکت اسلامی طالبان با چه روشهای مبتکرانه عملیات نظامی را به راه می اندازند
به گونه مثال عملیات نظامی علیه پایگاه های عمده امریکایی ها در بگرام وقندهار.
افرادی می توانند که همه موانع امنیتی را عبور کنند و با لباس های نظامی امریکایی به داخل پایگاه بگرام گردند واز ساعت سه شب تا ساعت یازده ونیم قبل از ظهر به نبرد ادامه دهند از سلاح نوع پیکا تا کلاشینکوف و موشک های ار پی جی تا پرتاپ بمب های دستی وسپس استفاده از سلاح های امریکایی که آن را به غنیمت می ستانند، این همه نشاندهنده موفقیت در میدان جنگ علیه امریکایی ها است.
پرتاب موشک ها علیه میدان هوایی( فرودگاه) قندهار که پایگاه عمده امریکایی ها در افغانستان است وسپس حمله فدایی نیرومندی به پایگاه اشغالگران در شهر قندهار، همه وهمه نشاندهنده موفقیت حرکت اسلامی طالبان در زمینه است.
جرگه صلح (همایش ملی) را که به ابتکار امریکایی ها در افغانستان به راه انداخته می شود نشاندهنده ضعف اشغالگران در میدان جنگ و ناتوانی بیش از حد اداره اجیر در کابل می باشد.
امریکایی ها می خواهند با برپایی چنین همایش ها به اصطلاح ملی خود را حامی صلح وثبات در افغانستان معرفی کنند.
از اینرو می بینیم که برخی از منتقدان سیاست های اداره اوباما بر این پافشاری دارند که نظام مشترکی از اداره کرزی و حرکت اسلامی طالبان تشکیل شود تا اداره امریکا بتواند نیرو هایش را از مهلکه افغانستان نجات داده باشد.
اما این پیشنهاد ها بدون شک که بخشی از نبرد در افغانستان است.
نظام مشترک به این معنا است که نظام کنونی در کابل نظام مشروع است وجنگ در افغانستان گویا بخاطر شرکت ودخیل شدن در بدنه نظام به برپا شده است وادامه دارد. در حالیکه جنگ علیه اشغالگران در افغانستان هدفی را به دنبال دارد که امریکایی ها از همه اولتر آن را می دانند. هدف از جنگ علیه اشغالگران ونظام اجیر شان در شهر کابل، همانا اقامه نظام اسلامی است نه اقامه نظام مشترک ومخلوط که از هر طیف فکری در آن وابسته ی را بیابی!!
جرگه صلح و به صد ها این چنین جرگه ها در حقیقت ترفندی است که می خواهند با آن ملت را فریب دهند در حالیکه ملت میداند که امریکایی ها اشغالگران اند و نظام کرزی در شهر کابل نظامی است فرومایه که اصلا فاقد ارزشها است.
عملیات پیروزمندانه حرکت اسلامی طالبان به زودی اشغالگران را ذلیلانه از افغانستان بیرون می راند و اداره اجیر کابل نیز بعد از خروج ولینعمتانش نمی تواند لحظه ادامه یابد
هنگامی که امریکایی ها از سایگون در ویتنام فرار می کردند اخرین هلی کوپتر(بالگردی) که پرواز می کرد ویتنامی ها اجیر امریکایی دیوانه وار به سوی آن می شتابیدند تا باشند از تایر های آن محکم بگیرند وخود را از خشم ملت ویتنام برهانند.
وبدون شک که آینده اجیران امریکا از این دشوارتر است.

۱۳۸۹ فروردین ۲۱, شنبه

اشغالگران و نیرنگ قهرمان سازی

احمد سلیمان فارسی
تاریخ استخراب کفری در کشور های اسلامی پدیده جدیدی نیست، بلکه دوقرن می شود که امت اسلامی درچنبره اشغال ونابسامانی آن می نالد و این نابسامانی ها، روز افزون می گردند.
از مسخ فرهنگ اسلامی تا غارت سرمایه ها وحاکم گردانیدن دسته های خاین، بر ملت های اسلامی، این همه از نابسامانی ها روز افزون استخراب کفری درامت اسلامی است که آشکارا وعلنا آن را مشاهدم می کنیم و تلخی های آن را می چشیم.
افغانستان از کشور های است که اشغال در این سالیان خیلی نزدیک دو بارخیمه فرسوده اش در آن برافراشت.
صلیبی ها انگلو ساکسون افغانستان را نزدیک به یک دهه می گردد که اشغال کرده اند. نظامی را که متشکل از فرومایه ترین افراد در جامعه افغانی اند بر ملت افغان تحمیل کرده اند می کشند، می بندند، ویران می کنند، فرهنگ اسلامی را مسخ می نمایند. ودر این راستا از هیچ تلاش نامیمونی دریغ نمی ورزند ودامنه فساد اجتماعی واخلاقی را چنان توسعه بخشیده اند که حتی قریه های دور دست افغانستان نیز از آن در امان نمانده اند.
این خلاصه تاریخ اشغال انگلو ساکسون ها در افغانستان است که غلامان شان در فرومایگی و پستی وذلت گوی سبقت را ربوده اند.
بدون شک کسانی که در رکاب اشغالگران موقعیت گرفته اند و نوای خیانت علیه اسلام وامت اسلامی را سر میدهند آنقدر درفرومایگی غرق گردیده اند که اصلا عمق ذلتی که در آن سقوط کرده اند نمی شود مقدار آن را درک کرد.
این حقایقی اند که متاسفانه برخی ها از آن اغماض می ورزند ویا اینکه آنقدر سطحی گرا اند که گویا کودکانی اند که اشکال ظاهری، این ها را به زودی می فریبند.
کرزی این دلقک استخراب کفری در افغانستان که نزدیک به یک دهه می شود که بر مسند قدرت در کابل تکیه داده شده است این دلقک در سخنرانی هایش در این اواخر از ولینعمتانش انتقاد می کند بلکه در آخرین سخنانش گویا تهدید کرده است که اگر ولینعمتانش به فشار شان ادامه می دهند به صف مقاومت مشروع می پیوندد آری (مقاومت مشروع) واین عبارت اخیر از این دلقک است.
سخنان کرزی را برخی چنان ستوده اند که گویا گم شده ی را بعد از مدت زیادی دریابیده اند.
برخی این اقدام را ستودند و گمان دارند که کرزی به زودی مجاهد می گردد بلکه برخی ها که در این اواخر فصلی از مذکرات علنی را با اداره نامنهاد کابل آغاز کرده اند در پایگاه خبری شان به نقل از یک خبر گزاری غربی نوشته اند که اگر فشار خارجی ها ادامه یابد کرزی به صف جهاد می پیوندد بلی صف جهاد، یعنی کرزی مجاهد می گردد ودر کوهپایه های افغانستان علیه ولینعمتان دیروزی اش سلاح برمیدارد وشاید روزی فرارسد که اقدام به عملیه فدایی نماید!!! شاید برخی بخندند اما تصور صحیح از مجاهد همین است. نه آنچنانکه برخی می پندارند.
برخی دیگر کرزی را به جایره بین المللی وعده دادند اگر قبله اش را تغیر بدهد.
البته این گونه تحلیل ها در حالیکه اصلا با حقایق نمی سازد بلکه گیچ کننده است.
بزرگترین مشکلی برخی زیادی از افراد امت به ویژه قشری که به آن کارشناس اوضاع سیاسی گفته می شود، این است که مسایل را به عمق به خوانش نمی گیرند وآنقدر سطحی می نگرند که گویا در این راستا کودکانی اند، ونه به تاریخ استخراب دیروزی خیره می شوند که از حوادث آن دوره کاملا آگاهی یابند وسپس آن را به حلاجی بگیرند ودر روشنایی حوادث وپیامد های آن دوره ، حوادث مشابهی معاصر را به خوانش بگیرند، چون استخراب دیروزی همان استخراب امروزی است.
فرمانده کفر "جنرال لنبی" هنگامی که دمشق را اشغال می نماید به قبر فرمانده ارشد اسلام "صلاح الدین ایوبی رحمه الله" آمده ووی را چنین مخاطب می سازد که ای صلاح الدین ما باز گشتیم.
قرآن در زمینه تحلیل سیاسی قواعد کلی را ارایه می دارد که اساسات موقف سیاسی نظام اسلامی را تشکیل میدهد اما تحلیل های که آن را می خوانیم آنقدر منافات با اسلام دارد که انسان گیچ می شود.
یکی از افراد به نام داود عابدی که درامریکا زیست می کند و یکی از افراد هیئت مذاکره کننده حزب اسلامی به کابل بود در گفتگوی با بخش فارسی رادیوی فرانسه می گوید که هیچ دشمنی ابدی نیست.
این عبارت کسی است که اصلا یا اسلام را نمی داند یا مغرضی است که می خواهد مسلمین را فریب بدهد این قاعده کلی که هیچ دشمنی ابدی نیست منافی با قاعده قرآنی است که ابراهیم علیه السلام آن را به صراحت اعلان می کند بیزاری ابدی از قوم و بتهای آن ها مگر اینکه به رب آسمانها وزمین ایمان بیاورند واز مشرکان ومعبودان مزعوم شان بیزاری جویند.
قرآن این قاعده را در جاهای مختلف بیان میدارد اما دلقک های استخراب قواعد می تراشند تا فساد اندیشه وتصور شان از حوادث را، تبرئه کنند.
چرا امریکایی ها وموتلفین شان از چهل کشور به افغانستان ریختند؟
چرا این لشکر انبوهی از صلیبی ها با این همه خسارات مالی وجانی، اصرار به نبرد دارد؟
اهداف اشغال در افغانستان چه اند؟
این پرسشها آنقدر حایز اهمیت اند که اصلا نمی شود که در هر تحلیلی این پرسشها را نادیده گرفت چون لب واساس فساد در افغانستان در جواب این پرسشها نهفته است.
تحلیل سیاسی در حقیقت تکهن ویا فالبینی نیست که برخی می پندارند که گویا با شنیدن به چند بلند گوی وابسته به اشغال می توانند حوادث را موشگافی کنند ویا با خوانش مقاله ویا تحلیلی می توان بر مسند تحلیل حوادث تکیه زد.
البته کارشناسان سیاسی به چند طبقه تقسیم می شوند:
1-کارشناسان وابسته به اشغالگران که بلند گو های مانند بی بی سی و صدای امریکا و به دهها بلندگو های دیگر بستره چرندیات سرایی این قماش از مغرضان اند
2-کارشناسان وابسته به احزاب فکری اند که همه تحلیل شان از دایره احزاب فکری آنها تعدی نمی نماید برخی از این ها نیز وابسته به جهت های اند که به این ها بودیجه مالی تهیه می کنند. بلکه موقفگیری این ها منوط به موقفگیری جهت های تمویل کننده این ها است.
3-کارشناسان آزاد که وابسته به جناحی نیستند اما بدون شک که اکثر اینها به ویژه در کشور های اسلامی، تحلیل های غربی را نشخوار می کنند البته با ویرایش وپیرایشی.
4-کارشناسان وابسته به امت اسلامی که اندک اند ودر کشور های در محاصره اند.
تحلیل سیاسی در حقیقت مبتنی است برحقایق جامعه ووقایع تاریخی گذشته وخیره شدن به زوایای حادثه در پرتو نصوص قرآنی ونبوی، که دارنده قواعد کلی در زمینه است.
افغانستان اشغال شده است یهود ونصارا با همکاری مرتدان ومنافقان این کشور را اشغال کرده اند کسانی که قرآن دشمنی ابدی را با آنها اعلان داشته است ومومنان را مکلف ساخته است که با این ها دشمنی نمایند البته در روشنایی قواعد دشمنی، که قرآن وسنت آن را مفصلا بیان داشته است.
این قاعده کلی در افغانستان است دشمنان ازلی ما کشور ما را اشغال کرده اند آیا می شود که از این ها خیری را امید داشت؟
کرزی ودارودسته اش کسانی اند که در همکاری این دشمنان ازلی شمشیر می زنند پس این ها مرتدینی اند که اصلا نمی شود که به آن ها طمع داشت.
ابوالحسن ندوی رحمه الله درکتابش (ردة لا أبابکر لها) یعنی ارتدادی که ابوبکری در مواجهه اش نیست، روان مرتد را به روان شیطان تشبیه می نماید به این معنا که شیطان در حقیقت مرتد گردید چون از فرمان الهی امتناع می ورزد پس کسی که مرتد میگردد با شیطان همگام وهمنوا می گردد ودر دشمنی اش با اهل اسلام خیلی سخت می شود، چنانچه تاریخ براین گواه است. هنگامی که خیلی کثیری ازمردم بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم مرتد شدند می بینیم که مرتدین بی باکانه علیه اهل اسلام می جنگیدند تا اینکه مسلیمه با لشکرش در باغی پناه می برد وتسلیم مسلمین نمی گردد.
این در حقیقت روان مرتد را به نمایش می گذارد که گرفته شده از روان طاغی شیطان است.
در این روزها هیاهوی عجیبی برپا شده است گویا کرزی این دلقک استخراب کفری در افغانستان می خواهد تغیر جهت بدهد.
قبل از این که به تحلیل این حادثه بپردازم بیایید که بنگریم که واقعیت این حادثه (سخنان) چه است؟ چون حکم بر حادثه فرع وبخشی از تصور آن است تا حادثه را ندانیم چگونه می توانیم بر آن حکم کنیم وحکم ما در حقیقت زاده تصور ما از اصل حادثه است.
کرزی در سخنرانی هایش دوستان بین المللی دارودسته اش را می کوبد گاهی گله دارد که این دوستان بین المللی قریه های را در افغانستان به گلوله ها می بندند وافرادی را که اصلا با طالبان پیوندی ندارند می کشند.
و در این زمینه این دلقک، باری گریست و برخی را به گریه نیز آورد مانند زنی نایحه که برخی چون فردی، از خانواده شان وفات می کند اما چون این متوفی به علت پیری ویا علت دیگری، گریه را برنمی انگیزد و این ها نمی توانند که گریه نمایند چون این پدیده یعنی عدم گریه در جنازه نزد زنانیکه از اسلام دور اند ویا تحت فشار عنعنات منافی با اسلام به این رواج های جاهلی تن داده اند، خیلی زشت است بنابراین در در برخی از مناطق، زنی را که نایحه می نامند و گریه می کند ودیگران را نیز به گریه می آورد به کرایه می گیرند تا بگرید ودیگران را بگریاند. کرزی در این نوحه سرایی به زن نوحه کننده می ماند اما فرق در این است که زن نایحه مستاجره است یعنی به کرایه گرفته شده است در حالی که این(زن) ببخشید کرزی، خریده شده است.
امريكاي ها وموتلفين شان درک کرده اند که پیروزی در این نبرد مستحیل است وشکست حرکت اسلامی طالبان اصلا ناممکن است برخی از کارشناسان سیاسی غربی نیز این حقیقت را بیان داشته اند وبه آن اذعان دارند، می خواهند از کرزی شخصیت ملی بسازند و با هاله از ملیت گرایی این دلقک را مزین کنند از یک سو شکست در نبرد هلمند و از سوی دیگر وعده های اشغالگران مبنی بر لشکرکشی به ولایت قندهار، این همه اشغالگران را دست وپاچه کرده است
اگر به تاریخ افغانستان برگردیم می نگریم که شاه شجاع این دلقک استخراب انگلیسی بعد از مدتی همین نقش کنونی کرزی را بازی می کند.
ما در کشور های اسلامی شاهد چنین سوژه های هستیم جهاد علیه اشغالگران را رادمرادانی به پیش بردند در حالی که بعد از خروج اشغالگران زمام کشور های اسلامی به دار ودسته های تعلق گرفت که در حقیقت فوتوکاپی اشغالگران بودند.
در افغانستان این اشغالگران سفاک وبی آزرم چنین می خواهند که از کرزی وامثال او شخصیت های ملی بسازند که گویا این ها با اشغالگران مخالف اند اما چون عاجز وبی چاره اند نمی توانند از چنبره اشغال خود را رها کنند ورنه از مجاهدانی اند نستوه وشجاع !!!
عجیب است که بلندگو های اشغال، کرزی را به باد انتقاد می گیرند تا وی را شخصیت دهند در حالیکه این بازی اشغالگران در افغانستان در این مرحله از اشغال است تا افرادی را مخلص به ملت معرفی کنند کرزی در قندهار تهدید می نماید در حالی که فرمانده ارشد اشغال به سخنان وی گوش می دهد تا اینکه مردم را گول بزنند که ببینید که کرزی به چه جراتی سخن گفت!!
اما اگر اندک به این سخنان کرزی دقت کنیم می بیینیم که اصلا چیزی جدیدی را نمی یابیم بلکه همان بازی قدیم را می نگریم کرزی در سخنانش می گوید که (مقاومت مشروع) وسپس از طالبان می خواهد که از قاعده جدا شوند.
عبارت (مقاومت مشروع) این را می رساند که جهاد طالبان در یک صف با قاعده مقاومت مشروع نیست اما اگر از آنها جدا شوند باز مشروع می گردد این دیگر امری جدیدی نیست بلکه توطیه پیشین است اما در لباس جدید.
امان الله ونادر خان ودیگران در تاریخ پیشین افغانستان از کسانی اند که قهرمان ها اند اما در فرهنگ توطیه ها، اما ملا لنگ در فرهنگ توطیه ها، خاین است در حالی که در فرهنگ اصیل جهاد، ملا لنگ قهرمان است وامان ونادر (فرنگیانی) بیش نیستند(فرنگیان جمع فرنگی واژه ایست که بر انگلیسی ها اطلاق میگردید وشبیه کلمه افرنج در زبان عربی است)
حبیب الرحمن وداکتر عمر و نیازی و همرزمان صادق آنها که رزمیدند ودر این راه کشته شدند در فرهنگ توطیه ها، خاینان اند اما عبدالحق ومسعود وربانی وسیاف ومجددی واشباه آن ها در فرهنگ توطیه ها قهرمانان راستین جهاد اند!!!
امریکایی ها می خواهند که کرزی واشباه ان ها را مجاهدان مخلص معرفی کنند در حالیکه در فرهنگ توطیه ها ملا عمر خاینی بیش نیست.
اما درفرهنگ حقیقت ملا عمر ابرمرد صادقی است که به ندرت میتوانی امثال وی را در این عصر، که ماده توفان کرده است، یافت اما کرزی و اشباه شان خاینینی فرومایه ی اند که امثال شان را در هر کشور اسلامی میتوانی با اشكال گوناگونی یافت.
وعجیب اینکه با این سوژه، سوژه دیگری را به راه انداخته اند وآن این که گویا امریکا و پاکستان به این نتیجه رسیده اند که داکتر مصطفی ظاهر نواده ظاهر شاه را به مسند قدرت تکیه دهند.
این خبر نیز کرزی را شخصیتی معرفی می کند که گویا مخالف با امریکا و پاکستان است و خبر برکناری اش به محبوبیتش می افزاید البته این پندار امریکایی ها است که خیلی واهی است دیگر نمی شود که کرزی و اشباه او را از ورطه هلاکت محتوم نجات داد آری آنانی که برای این فرومایگان کف می زنند مانند این ها فرومایه اند اما ابرمردان میدان جهاد به چنین یاوه سرایی ها فریب نمی خورند.
مشکل استخراب این است که مانند پیشین می اندیشد گویا می تواند با این ترفند ها جهاد را دفن، واز برپایی نظام مستحکم اسلامی جلوگیری نماید اما باید بداند که مجاهدین امروز با پهلوی مختلف سیاست آشنایی کامل دارند وکرزی ها را می شناسند.