۱۳۸۹ تیر ۵, شنبه

دست آورد مک کرستال فرمانده اشغال وغارت و قتل و ویرانی در افغانستان

احمدسليمان فارسی
و اخيرا مك كريستال از فرماندهی نیروهای اشغالگر سبکدوش می گردد و پتریوس فرمانده نیروهای اشغالگر را در افغانستان به عهده می گیرد. با اینکه در زمینه سبکدوشی مک کریستال تحلیلات گوناگونی ارایه می شود اما آنچه جلب توجه می نماید این است که سبکدوشی این جنرال نتیجه بروز اختلافات بزرگی است که به زودی شاهد پیامد های دیگری آن خواهیم بود.
شمه از این اختلاف را می توانیم به وضوح در مقاله بخوانیم که آن را مک کرستال به نشر می رساند و سردمداران کاخ سرنگون سفید را ترسوها می خواند وبدون شک که این عبارت مدلول عمیقی را حمل می دارد که نشاندهنده دودستگی وتذبذب در مراجع تصمیم گیری در دستگاه حاکمه امریکا در قبال موضوع افغانستان است.
از یک سو مقام نظامی بلند چون مک کرستال از تصامیم وموقفگیری ها کاخ سفید نفرت وانزجار شدیدش را اعلان میدارد واز سوی دیگر اوباما وی را متعاقبا احضار می نماید و از وی می خواهد که از مقامات بلند امریکایی که وی این ها را در مقاله اش مسخره نموده است، معذرت بخواهد.
اوباما هنگام اعلان سبکدوشی مک کرستال وی را با آنکه می ستاید اما می گوید که مک کرستال در وظایف محوله به وی ناکام گردیده است. وبدون شک که این عبارت اخیر نشاندهنده اندوه جانکاهی است که اوباما و افراد دار و دسته اش را در چنیره اش می فشارد.
مک کرستال کسی است که رسما تقاضا می نماید که افغانستان به50هزار نیروی اضافی امریکایی نیاز دارد اما اوباما به ارسال سی هزار موافقت می نماید در حالیکه ارسال این عدد نیز در حال تعلیق درآورده شده است چون پیامد های ناگواری را که این اقدام به دنبال خواهد داشت، حرکت ارسال این تعداد از سربازان امریکایی را کند گردانیده است.
مک کرستال در فرماندهی لشکر کفر در افغانستان دست آوردی به جز این عبارت نداشت (ناکام) عبارتی که اوباما وی را در حقیقت ویران ساخت.
لشکرکشی ها پی در پی این جنرال امریکایی به ویژه در مناطق جنوب وشرق افغانستان به شکست فضیحت باری مواجه گردد.
در شرق افغانستان در ولایت نورستان از لوث اشغالگران پاکیزه گردید حملات مجاهدین حرکت اسلامی طالبان بر مراکز نظامی اشغالگران موفقانه انجام پذیرفت و اشغالگران این مراکز عمده شان را تخلیه نمودند
در ولایتکنر که در جوار ولایت نورستان موقعیت دارد روزی نمی گذرد مگر اینکه دسته ای از اشغالگران طعمه مرگ می شوند.
عملیات در ولایت ننگرهار در ولسوالی شیراز که در آن بیش از ده تانک اشغالگران منهدم گردیدند بدون شک که کفه ترازوی مک کرستال را سبکتر ساخت.
ولسوالی مارجه که مک کرستال طبل حمله بر آن را در همه اروپا وامریکا به نواختن گرفت تا شود بینی بریده اش را که در حمله به مناطقی در استان هلمند از دست داده بود به دست بیاورد و خواست با حمله به مارجه اعاده حیثیت نماید با اینکه مارجه چنان نیست که رسانه های غربی آن را وانمود می ساختند اما با این همه همایش رسانه ها، اشغالگران نتوانستند اداره کامل این منطقه را به دست بگیرند بلکه از تشکیل اداره اجیر افغانی نیز عاجز شدند.
حمله بر قندهار نیز از برنامه های مک کریستال بود اما حملات مجاهدین این برنامه را واژگون ساخت.
درشمال افغانستان در ولایت قندز برای بار نخست امریکایی ها دوشادوش برادران المانی شان وارد نبرد شدند تا باشد با این مشارکت نظامی از حملات مجاهدین کاسته باشند. ویا ثقل نبرد را از المانی ها که سالیان متمادی می شود البته بعد از جنگ دوم جهانی، کشور شان میزبان پایگاه های نظامی امریکا است، بکاهند اما در نخستین رویاروی با ابرمردان چنان خسارات هنگفتی را متحمل گردیدند که اصلا در مخیله شان تصور آن را نمی کردند.
پس گفته می توانیم که دست آورد فرمانده لشکر اشغال در افغانستان مک کرستال به جز فضحیت چیزی دیگری نبوده است البته این به این معنی نیست که گویا فرمانده جدید می تواند این فضیحت را بزداید نه وهر گز نه، بلکه فرمانده جدید بلکه فرماندهان جدید، بنای فضیحت و رسوایی را مکمل می نمایند ولشکر اشغال وغارت ذلیلانه شکستش را می پذیرد وما منتظر این روزیم و به فرارسیدن آن متیقنیم چون وعده رب ما است و ما به وعده های رب ما یقین داریم.

۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

اشغالگران و ترفند معادن سرشار طبیعی افغانستان

احمدسلیمان فارسی
در این روزها هیاهوی در رسانه های خبری برپا شده است هیاهوی که بدون شک برپاکننده آن امریکایی ها اند. چندی قبل در رسانه ها آمده بود که گروهی از متخصصان معدن شناسی امریکایی، گزارشی را تهیه داشته اند که نشاندهنده این است که افغانستان دارنده معادن سرشاری موادی مانند طلا ومس است که قیمتش را به چندین ملیون دالر امریکایی رقم زده بودند. سپس وزارت معدن وصنایع اداره امریکایی کابل این مبلغ را بیشتر نشان داد.
البته این خبر در رسانه های داخلی خارجی به تحلیل گرفته شد اما متأسفانه تحلیلی را نیافتم که موضوع را به دقت به بحث گرفته باشد من خواستم در این مقاله این موضوع را به خوانش بگیرم .
متأسفانه در جهانی که مازیست می کنیم به ندرت می توان تحلیلی را از اوضاع بیابیم که واقعا موضوع را به گونه که می سزد به بحث گرفته باشد و آن را کاوش دقیق نماید. رسانه ها که اکثر وابسته اند می بینیم که اخبار را به شکلی آماده می سازند که اهداف ولینعمتان شان را در زمینه خدمت کند و موضوع نشر معادن افغانستان نیز از این قبیل است.
بدون شک که افغانستان دارنده منابع سرشار طبیعی است و این تنها افغانستان نه بلکه همه کشور های اسلامی از این نعمت بهره مند اند اما نظام های فاسدی که براین کشور ها به ویژه افغانستان حاکم اند مانع بهره برداری درست از این معادن شده اند.
افغانستان سالیان متمادی می شود که میدان نبرد است نبرد حق علیه باطل. وبدون شک در سایه نبرد نمی توان از این منابع بهره برداشت بلکه این مخالف با قانون بهره برداری درست از این معادن است.
در نبرد علیه روسها همه شاهد اند که شمال افغانستان مانند بدخشان و پنجشیر که از ذخایر طبیعی سرشاری بهره مند اند این ذخایر در حقیقت در ملکیت دسته از کسانی بود که زور داشتند پس همین دسته که بعد ها در خطرناکترین دسیسه ها علیه افغانستان شریک اساسی بود، و دسته های خارجی مرتبط به این دسته بهره اساسی از این معادن را به جیب های شان فرو می ریختند.
واین غارتگری همچنان ادامه دارد، چون این دسته شریک اساسی اشغالگران در افغانستان است
اما اینکه اشغالگران چرا چنین خبری را نشر می نمایند؟ وسپس رسانه های خبر وابسته به این سفاکان این خبر را به تحلیل می گیرند البته تحلیلی که قبلا اشاره داشتم که در راستای اهداف امریکایی ها در منطقه است.
به جواب این پرسش به گونه فشرده رسیدگی می نمایم:
نبرد در افغانستان در سال نهمش داخل می گردد نبردی که پیامدهای خطرناکی را به جنگ افرزوان داشت ودارد واین امریست که اشغالگران قبل از همه آن را می دانند وبه آن اذعان دارند.
اهدافی را که در بدو جنگ اعلان داشتند هیچکدامی متحقق نگردید نبرد دامنه اش وسیعتر می گردد وهمه افغانستان را فراگرفته است بلکه به اعتراف اداره امریکایی در کابل اکثر ولسوالی ها (شهرستان ها) در افغانستان میدان نبرد علیه اشغالگران و اجیران شان می باشند لشکرکشی های اشغالگران به برخی از مناطق به شکست مواجه گردید که نبرد مارجه در ولایت هلمند نشاندهنده این حقیقت است در مارجه به اعتراف اشغالگران، اداره اجیر این توانمندی را ندارد که بتواند اداره را در این ولسوالی فعال سازد!!
برخی از کشور ها که گمان داشتند که جنگ افغانستان در روزهای خاتمه می یابد طولانی شدن جنگ و پهن شدن دایره اش این ها را واداشته است که اعلان نمایند که سربازان شان را از افغانستان بیرون می نمایند.
بدون شک که این همه امریکایی ها وا میدارد تا به وسیله متوسل گردند تا همه را در کنار داشته باشد و نبرد را ادامه دهد با اینکه می داند که عاقبت این نبرد برای امریکایی ها گوارا نیست اما باید بجنگند.
کسینجر وزیر خارجه اسبق امریکا می گوید که خروج نیروهای امریکایی از عراق شکست پنچ قرن تمدن غربی است. پس این گونه واکنش ها بدون شک که جنگ را بیشتر می افروزد جنگی که بدون شک پیامد جز تباهی تمدن جاهلی غرب، نخواهد داشت.
امریکایی ها با نشر چنین خبر می خواهند که توجه یغماگران را بیشتر جلب نمایند تا در این نبرد امریکا را تنها نگذراند و در این یغماگری شرکای عمده و اساسی امریکا باشند به گونه مثال چندی قبل امریکایی ها از کشور آذربایجان خواستند که این از این کشور منحیث راه اکمالاتی نیروهای نظامی در افغانستان استفاده نمایند اما در کنار این پیشنهاد امریکایی ها آذری ها را وعده دادند که در حل معضله نوگرونو قره باغ با کشور ارمنستان نقش اساسی را به نفع آذری ها بازی خواهند نمود.
امریکایی ها سعی می ورزند که در افغانستان نظام مخلوطی را تشکیل دهند نظامی که منافع امریکایی ها را تهدید نمی نماید خیلی کوشش می نمایند که درزی را در صفوف مجاهدین ایجاد نمایند و افرادی را به پیوستن به پروسه به اصطلاح صلح دعوت نمایند می نگریم که فریاد می کشند که با میانه رو ها در حرکت اسلامی طالبان می توانند کنار بیایند!! از یک سو با پهن کردن چنین شعار های می خواهند خود را حامی صلح در افغانستان معرفی نمایند و از سوی دیگر همزمان با این حرکت شیادانه اعلان می دارند که افغانستان دارای ذخایر سرشار طبیعی است تابه مردم افغانستان بگویند که کشور شما دارنده چینن سرمایه های است که اگر از آن به گونه درستی استفاده گردد بدون شک که افغانستان به کشوری از کشور های سرمایداری مبدل می گردد اما این همه در سایه جنگ ناممکن است پس تلاش همه جانبانه وگسترده را باید به کار انداخت تا از این معادن سرشار و غنی استفاده شود پس کسانی که حامی جنگ اند باید کنار زده شوند تا صلح وامنیت استقرار یابد و این امنیت افغانستان را درسایه این معادن غنی به سوی تعالی وترقی سوق دهد!!
پس این وسیله از وسایلی است که امریکایی ها به آن متوسل گردیدند تا خود را از منجلابی که در آن افتاده اند رهایی بخشند.
اما دیگر خیلی ناوقت است امریکایی ها باید بدانند که کسانی که علیه اینها می جنگند مانند کسانی نیستند که در آغوش اشغالگران دم از مبارزه و دعوت می زنند!! و بخاطر مشت پولی آماده سازش می شوند.
ونه مردم افغانستان مانند ملت امریکا کودن واحمق اند, که به این ترفند ها گول بخورند.
این امریکایی ها و شرکای جرمشان اند که در غارت سرمایه ها ملت ها نقش اساسی را بازی می نمایند بلکه بخاطر چور وچپاول این سرمایه ها لشکر می کشند و کشور ها را به خاک یکسان می سازند و باشندگان این کشور ها را می درند.
آیا این اوباشان، ملت ها را به سوی ترقی سوق می دهند!! این ها درندگانی بیش نیستند اما به زودی دریده می شوند. وبه امید آن روز، که به فرارسیدن آن متیقنم.

۱۳۸۹ خرداد ۱۶, یکشنبه

بلی....ما به ایران نمی رویم!!

احمدسلیمان فارسی
فلمی را که مشاهده کردم که ماهیت رژیم ایران را به نمایش می گذاشت با اینکه این فلم شمه از این جنایاتی است که روزانه در ایران انجام می پذیرید اما بدون شک این فلم حقیقیتی را فاش می سازد که تا هنوز برخی از افغان ها نمی خواهند به آن اذعان نمایند.
این فلم با این کلمات پایان می پذیرد که دیگر ایران نمی رویم. بلی .........ما نیز همصدا می گردیم می گوییم که به ایران نمی رویم.
چرا برویم؟ آیا ایران را نظام اسلامی اداره می کند که پناهگاهی برای مستضعفان باشد؟
آیا در ایران نظامی حاکم است که مرز را نمی شناسد؟ و خواهان تشکیل خلافت اسلامی است تا به رنج ها ودرد ها و مصیبت های امت خاتمه دهد؟
آیا حاکمان ایران علیه اسلام با شیطان بزرگ! کنار نیامدند؟
آیا ابطحی و خاتمی نگفتند که اگر ایران نمی بود کابل وبغداد را امریکایی ها اشغال نمی توانستند؟
آیا این جنگنده های امریکایی فضای ایران را در ماه صیام عبور نمی کردند تا جام خشم شان را بر کوهپایه های توره بوره در شرق افغانستان بریزند؟
آیا احمدی نژاد در پایگاهای نظامی امریکا (بغداد وکابل) قدم رنجه نکرد؟
آیا این دست نشانده های امریکا در بغداد وکابل از وی استبقال گرم ننمودند؟
آیا این نظام حاکم بر ایران به دلقک هایش در افغانستان وعراق نگفت که در نظام دست نشانده وفرومایه امریکایی شریک شوید؟
آری ما به ایران نمی رویم مادامیکه صفوی ها در آن حاکم اند تا زمانیکه صحابه رسول الله صلی الله علیه وسلم دشنام داده می شوند به ایران نمی رویم.
تا زمانیکه به اسم اهل بیت رحمههم الله، دروغ گفته می شود و تهمت زده می شود و بازار نفاق رواج می یابد، به ایران نمی رویم.
عجیب است ماهیت نفاق و کذب ودجل این نظام فرومایه، این های که دم از محبت اهل بیت می زنند اما دروغ می گویند.
آیا این های که در ایران توهین می شوند و تحقیر می گردند و دشنام داده می شوند و به بند ذلت کشانیده می شوند این ها کی ها اند؟
آیا مظلومانی نیستند که دیروز ابر قدرتی را به زانو درآوردند وهمسایگان بلکه همه جهان را از شر نظام مارکس و انگلس رهایی بخشیدند وامروز ابر قدرت دیگری را به زانو در می آورند.
بلی همان شیطان بزرگی را که صفوی ها ایران به دشمنی با آن گلو پاره می کنند و شعار می دهند اما در حالیکه در بغداد وکابل باوی کنار می آیند بلکه پیوندی موقتی را به شهادت سیستانی وآل باقر و آل صدر در بغداد وبه گواهی خلیلی ومحقق و محسنی در کابل عقد می نمایند!!
این است ماهیت شعار های پهن اما میان تهی رژیم رافضی ایران.
گاهی افغان ها پدر سوخته می شوند وگاهی وحشی و بی فرهنگ.
نمی دانم که تعریف فرهنگ در فرهنگنامه!! نظام حاکم در ایران چه است؟
تا زمانیکه رافضی ها حقود در ایران حاکم اند به ایران نمی رویم.
این فلم در حقیقت درسی است به کسانی سنگ تشیع را در افغانستان به سینه می کوبند و از دلقک های وابسته به نظام ایران پیروی می نمایند این است حقیقت نظام حاکم برایران.
پس برخیزید و این وابستگی را بشکنانید و دلقک های وابسته به قم را کناز زنید و بدانید که این ها به اهل بیت رحمهم الله نه از نزدیک ونه از دور پیوندی ندارند.

۱۳۸۹ خرداد ۱۱, سه‌شنبه

جرگه (همایش ملی) صلح!! یا ترفند رنگ باخته اشغالگران

احمد سلیمان فارسی
جنگ در افغانستان در سال نهمش داخل می گردد، اما جنگی که تا حال نتوانسته به خاطر هدف ویا اهدافی که شعله ور گردیده بود، نزدیک گردید.
اهدافی را که امریکایی ها آن را اعلان داشتند وطبل آن را قبل از جنگ به نواختن گرفتند با گذشت نه سال هیچ یکی از آن متحقق نگردیده است.
طراحان امریکایی جنگ در افغانستان گمان داشتند که تا چند ماهی می توانند اداره همه افغانستان را به دست آرند و حرکت اسلامی طالبان دیگر توان بازسازی مجدد را از دست خواهد داد.
اما بعد گذشت تقریبا یک دهه از جنگ در افغانستان، این امریکایی ها اند که جنگ را باخته اند نه حرکت اسلامی طالبان.
اگر به دقت به عملیات جنگی حرکت اسلامی طالبان و روشهای جدید وگوناگون نظامی این حرکت اسلامی خیره شویم می یابیم که حرکت اسلامی طالبان با چه روشهای مبتکرانه عملیات نظامی را به راه می اندازند
به گونه مثال عملیات نظامی علیه پایگاه های عمده امریکایی ها در بگرام وقندهار.
افرادی می توانند که همه موانع امنیتی را عبور کنند و با لباس های نظامی امریکایی به داخل پایگاه بگرام گردند واز ساعت سه شب تا ساعت یازده ونیم قبل از ظهر به نبرد ادامه دهند از سلاح نوع پیکا تا کلاشینکوف و موشک های ار پی جی تا پرتاپ بمب های دستی وسپس استفاده از سلاح های امریکایی که آن را به غنیمت می ستانند، این همه نشاندهنده موفقیت در میدان جنگ علیه امریکایی ها است.
پرتاب موشک ها علیه میدان هوایی( فرودگاه) قندهار که پایگاه عمده امریکایی ها در افغانستان است وسپس حمله فدایی نیرومندی به پایگاه اشغالگران در شهر قندهار، همه وهمه نشاندهنده موفقیت حرکت اسلامی طالبان در زمینه است.
جرگه صلح (همایش ملی) را که به ابتکار امریکایی ها در افغانستان به راه انداخته می شود نشاندهنده ضعف اشغالگران در میدان جنگ و ناتوانی بیش از حد اداره اجیر در کابل می باشد.
امریکایی ها می خواهند با برپایی چنین همایش ها به اصطلاح ملی خود را حامی صلح وثبات در افغانستان معرفی کنند.
از اینرو می بینیم که برخی از منتقدان سیاست های اداره اوباما بر این پافشاری دارند که نظام مشترکی از اداره کرزی و حرکت اسلامی طالبان تشکیل شود تا اداره امریکا بتواند نیرو هایش را از مهلکه افغانستان نجات داده باشد.
اما این پیشنهاد ها بدون شک که بخشی از نبرد در افغانستان است.
نظام مشترک به این معنا است که نظام کنونی در کابل نظام مشروع است وجنگ در افغانستان گویا بخاطر شرکت ودخیل شدن در بدنه نظام به برپا شده است وادامه دارد. در حالیکه جنگ علیه اشغالگران در افغانستان هدفی را به دنبال دارد که امریکایی ها از همه اولتر آن را می دانند. هدف از جنگ علیه اشغالگران ونظام اجیر شان در شهر کابل، همانا اقامه نظام اسلامی است نه اقامه نظام مشترک ومخلوط که از هر طیف فکری در آن وابسته ی را بیابی!!
جرگه صلح و به صد ها این چنین جرگه ها در حقیقت ترفندی است که می خواهند با آن ملت را فریب دهند در حالیکه ملت میداند که امریکایی ها اشغالگران اند و نظام کرزی در شهر کابل نظامی است فرومایه که اصلا فاقد ارزشها است.
عملیات پیروزمندانه حرکت اسلامی طالبان به زودی اشغالگران را ذلیلانه از افغانستان بیرون می راند و اداره اجیر کابل نیز بعد از خروج ولینعمتانش نمی تواند لحظه ادامه یابد
هنگامی که امریکایی ها از سایگون در ویتنام فرار می کردند اخرین هلی کوپتر(بالگردی) که پرواز می کرد ویتنامی ها اجیر امریکایی دیوانه وار به سوی آن می شتابیدند تا باشند از تایر های آن محکم بگیرند وخود را از خشم ملت ویتنام برهانند.
وبدون شک که آینده اجیران امریکا از این دشوارتر است.