۱۳۸۹ مرداد ۴, دوشنبه

چرا انکار از سنت؟

نوشته احمدسلیمان فارسی
مدتیست که می خواهم در زمینه بنویسم تا اینکه ربم برای بنده محتاح عفو و کرمش در زمینه توفیق ارزانی کرد.
این مقاله را که می خوانید فشرده ومختصر است وشاید مقدمه برای نگارش وسیعتری در زمینه باشد اما سعی من در این نوشتار این است که موضوع انکار کلی ویاجزیی سنت را به حلاجی بگیرم با اینکه در زمینه کتابهای ارزشمندی به زبان عربی داریم اما متاسفانه در زبان فارسی کتابی را که شبهات منکرین کلی ویاجزیی سنت را یکایک به حلاجی بگیرد نداریم شاید کتابهای در زمینه باشند اما همه بدون شک ترجمه کتابهای عربی است با آنکه مفید است اما خواست ما این است که در زمینه علمای فارسی زبان حرکت نمایند و کتابی یا کتابهای را در زمینه بنویسند و شبهات منکران سنت را که در فضایی ما مروج شده اند پاسخ دهند تا یک بخش از امت اسلامی را به ویژه قشر جوان خود را از چنگال و اغلال این خفاشان بی ضمیر نجات بخشند.
برادرم ابوسعید انصاری در سنی نیوز مقاله ارزشمندی را در زمینه نگاشته اند که بدون شک در این راستا گام مثبتی را برداشتند رب آسمانها وزمین وی را پاداش نیکی بدهد و توفیق مزید در این راستا عطا نماید. البته مقاله بنده با اینکه موضوع انکار سنت را به خوانش می گیرد اما از زاویه دیگری؛ چرا انکار سنت؟ چرا این موضوع در عصر آگنده از فتنه ها که ما در ان زیست می کنیم به مطرح می گردد؟ چرا دیروز ابوهریره رضی الله عنه وامروز امام بخاری رحمه الله؟ این ها کی ها اند؟ چه اهدافی را دنبال می نمایند؟
به موضوع داخل می شویم اما از خواننده می خواهم که موضوع را کلا به خوانش بگیرد چون موضوعات علمی به ویژه در چنین مسایل را باید خواننده کاملا بخواند بلکه اگر نیازی باشد بیشتر از یکبار ودقیقا آن را بخ خوانش بگیرد تا ذهن نشین گردد. متاسفانه برخی ها مسایل را چنین می خوانند گویا به قاعده از (هر چمن سمنی) چسپیده اند یا اینکه شعری را می خوانند چون از بیتی محظوظ نمی گردند به بیتی دیگری می شتابند وبه این گونه می خواهند مصرع مناسبی را بیابند تا با قریحه شعری شان منسجم گردد. در حالیکه این قاعده در مسایل علمی صدق نمی کند. پس خواندن این چنین مسایل به شکیبایی نیاز دارد تا خواننده عطش علمی اش را فرونشاند در غیر آن نتایجی را از این مسایل بیرون می آورد که اصلا با قصد نویسنده سازگار نمی باشد بلکه در نهایت نویسنده مظلوم می گردد.
قرآن یگانه کتاب هدایت:
قرآن این کتاب تابناک هدایت و مشعل فروزان رهنمایی، آخرین کتاب آسمانی است که رب آسمانها وزمین بربندگانش آنرا ارزانی داشت کتابی که همه کتابهای پیشین را نسخ داشت و آخرین پیام الهی است که اگر کسی در جستجوی هدایت حقیقی است ومی خواهد مشمول رحمت الهی گردد باید وبدون درنگی به قرآن چنگ یازد تا به خوشنودی الله عزوجل برسد، در غیر آن گمراهی بیش نیست.
قرآن این هدایتنامه تابناک را محمد بن عبدالله صلی الله علیه وسلم دریافت داشت محمد صلی الله علیه وسلم که آخرین پیامبران است و بعد از وی پیامبری مبعوث نمی گردد پیامبری که برای همه بشریت است بلکه فراتر از آن. زیرا جنی ها نیز به ایمان به وی صلی الله علیه وسلم مکلف اند.
قرآن رسول الله صلی الله علیه وسلم را الگو برای مومنان حقیقی معرفی میکند:
الله عزوجل رسولش را الگوی برای کسانی میسازد که به الله و روز آخرت ایمان دارند و خیلی الله را یاد می کنند،(لقد كان لكم في رسول الله أسوة حسنة لمن كان يرجو الله واليوم الآخر وذكر الله كثيرا) الأحزاب-21 (به راستى براى شما، براى كسى كه [پاداش‏] الله و روز قيامت را اميد مى‏دارد و الله را بسيار ياد مى‏كند، در رسول الله سرمشقى نيكوست)
این آیه بازگوکننده حقیقی است که برخی اصلا به آن نمی اندیشند. هنگامی کسی که الگوی زیبایی ها می گردد بدون شک این زندگی این شخص است که الگو می گردد که باید به آن تاسی ورزید وبه آن اقتدا کرد. چگونه دعوت می کرد؟ و به چه فرا می خواند؟ چه روشی را در ازای مخالفانش اتخاذ میکرد؟ با کسانی که به وی ایمان می آوردند چگونه برخوردی داشت؟ هجرتش و جهادش وووو چه گونه بود؟ نمازش را چه گونه ادا می کرد روزه اش چه گونه بود زکات وحج وسایر عباداتی را که انجام میداد به چه شکلی وکیفیتی بودند؟ چه گونه روشی را با همسران برگزیده بود؟ با همسایگانش چگونه سلوک می نمود؟ هنگام جنگ چه رهنمودی های داشت؟ با اسیران چه برخوردی می کرد؟ بدون شک این پرسشهای و دههای دیگری مانند این همه وهمه در چارچوبی داخل می گردند که ما مکلفیم که دراین موارد از رسول الله صلی الله علیه وسلم پیروی نماییم. بلکه پیروی ما از رسول الله صلی الله علیه وسلم نشانه صدق ما است.
قرآن اطاعت از رسول الله صلی الله علیه وسلم را نشانه محبت بنده با ربش قرار میدهد: (قل إن كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله و يغفر لكم ذنوبكم والله غفور رحيم) (بگو: اگر الله را دوست مى‏داريد، از من پيروى كنيد تا الله شما را دوست بدارد و گناهان شما را برايتان بيامرزد و الله آمرزنده مهربان است)
در این آیه الله عزوجل نشانه محبت بنده باخود را در اطاعت از رسولش صلی الله علیه وسلم نهاده است. اطاعت از رسول الله صلی الله علیه وسلم نشانه محبت بنده با ربش است و سبب مغفرت گناهان است در غیرآن این محبت دعوای است دروغین، و زعمی است بی ارزش.
پس این اطاعت را چه گونه انجام داده می توانیم؟
بدون شک هنگامی که از زندگی میمون و مبارک رسول الله صلی الله علیه وسلم آگاهی کامل داشته باشیم، در غیر آن اگر چنین امری در مقدور انسان نباشد پس (العیاذ بالله) الله ما را به امری مکلف گردانیده است که اصلا در مقدور مانیست ویا اصلا حقیقیتی ندارد ، در حالیکه این امر با حکمت الله سزاوار نیست.
این چنین ایات کریمه در قرآن خیلی زیاد اند که به اطاعت از رسول الله صلی الله علیه وسلم مومنان را مامورمیسازد و بدون شک که این ماموریت متقاضی اوامر ونواهی و سلوکیات وروشهای رسول الله صلی الله علیه وسلم است که مومنان حقیقی مکلف به پیروی از آن می باشند تصور روشن از این امور که مبتنی برحقایق باشند نه اوهام وخیالبافی ها.
اطاعت از رسول الله صلی الله علیه وسلم متقاضی تصور روشن از زندگی عملی رسول الله صلی الله علیه وسلم است:
بدون شک طاعت رسول صلی الله علیه وسلم متقاضی نگهداری سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم از دستخوش تحریف و تغییر است آنچه را که الله در قرآن مژده اش را به مومنان میدهد: (انا نحن نزلنا الذكر وانا له لحافظون)الحجر-٩ (بى گمان ما (ذكر) را فرو فرستاده‏ايم و به راستى ما نگهبان آن هستيم)
کلمه (ذکر) در آیه مذکور تنها مدلولی را که افاده می کند قرآن نیست بلکه سنت را نیز مشمول می گردد (ذکر) در حقیقت وحی است که این وحی شامل قرآن وسنت میگردد چون سنت در حقیقت وحی است. عبدالله بن المبارک رحمه الله هنگامی که وی گفتند که چگونه احادیث موضوعه را بدانیم؟ گفت هستند علمای محقق ومتعمق وماهری. و سپس این آیه را تلاوت کرد.
(این روایت را ابن کثیر رحمه الله در الباعث الحثیث وسیوطی رحمه الله در تدریب الراوی نقل کرده اند در این مورد به کتاب -الاحکام فی اصول الاحکام- از ابن حزم رحمه الله و وکتابهای -الصواعق المرسله- و-اعلام الموقعین- از ابن القیم رحمه الله وکتاب -الروض الباسم- از ابن الوزیررحمه الله مراجعه شود).
جایگاه سنت در شریعت اسلامی:
سنت در حقیقت یا تاکیده کننده حکمی است که درقرآن آمده است ویا تفصیل کننده حکم قرآن است که در قرآن مجمل ذکر گردیده است اما سنت به تفصیل آن را بیان داشته است این چنین موارد را ما در قرآن وسنت زیاد داریم مانند نماز و حج مسایل دیگری.
ویا اینکه آرنده حکم تشریعی مستقلی است که در قرآن نداریم مانند تحریم جمع در عقد نکاح میان عمه وبرادرزاده و خاله وخواهرزاده.
از اینرو علما اتفاق دارند که اگر حدیثی از رسول الله صلی الله علیه وسلم ثابت می گردد بدون شک در تطبیق همردیف قرآن است.
اهداف منکران از سنت:
کسانی که از سنت کلا انکار می نمایند بدون شک احمقانی بیش نیستند بلکه به گفته امام بزرگوار احمد بن حنبل الشیبانی رحمه الله گمراهتر از خران خود اند.
این های که آگاهانه از سنت انکار می نمایند بدون شک که اهداف شومی را دنبال می نمایند که اعلاترین آن نابودی اسلام عزیز است چون با سقوط احتجاج به سنت دیگر خیلی احکام اسلامی به سوی نیستی به راه می افتد نه نمازی ونه روزه ای ونه زکاتی و نه حجی البته به شیوه نبوی آن و نه ونه ونه، آیا دیگر اسلامی باقی خواهد ماند؟
روشهای منکران از سنت:
انکار از سنت تاریخ قدیمی دارد که به شیوه های مختلفی دشمنان بی آزرم اسلام به آن متوسل شده اند.
تکفیر صحابه رضی الله عنهم و شتم ولعن این بزرگواران از وسیله های بود که دشمنان اسلام در برهه اززمان به آن رو آوردند البته این وسیله از وسایلی است که برخی شیادانی که جعبه های عاری از دلیل وبرهان دارند، به آن متوسل می گردند.
با تکفیر صحابه می خواستند که روایات سنت را ساقط بسازند ودر نتیجه قرآن را کتابی جلوه دهند که اشخاصی (العیاذ بالله)کافر و دسیسه ساز وماجراجو به ما نقل نموده اند پس این چنین ناقلان وبا چنین اوصاف زشت!! چگونه می توان این ها را امین دانست؟ حتما آنچه را که نقل کرده اند دستخوش تحریف قرار گرفته است! چون طعن در ناقل طعن درمنقول است. به این معنی که اگر ناقل خاین است پس منقول نیز از خیانت وی در امان نیست.
این شیادان در بستره تاریخ به وسایلی مختلفی رو آورده اند تا شیادت شان را پوشانیده باشند در قرن قبل، تلاشهای مذبوحانه را به راه انداختند. با اینکه این تلاشها در حقیقت نشخوار همان کتاب های خاورشناسان حقود بود (ابوریه) کتابی را می نویسد و ابوهریره رضی الله عنه را جولانگاه نشانه های ناشی از حقد و حسد و عقده های دورنی اش قرار می دهد. عبدالحسین شرف الدین نیز در زمینه کتابی را می نویسد بلکه در نهایت گفتگوی مزعومی را تحت عنوان مراجعات می نویسد گویا با شیخ الازهر سلیم رحمه الله گفتگوی نموده است و در اخیر وی را متقاعد به پذیرفتن عقیده باطله اش گردانیده است؟! وی نیز در این کتاب ابوهریره رضی الله عنه را مورد هجوم قرار میدهد.
این که چرا ابوهریره رضی الله عنه؟ جواب واضح است چون ابوهریره رضی الله عنه روایات خیلی زیادی دارد وسقوط ابوهریره رضی الله عنه در حقیقت سقوط این روایات وی است و سقوط احتجاج به روایات ابوهریره رضی الله عنه اسقاط احکام شرعی است که این روایات ناقل آن است وبنابراین سقوط احتجاج ابوهریره رضی الله عنه سقوط احتجاج به سایر صحابه است.
اما چون این شیادان نتوانستند ونمی توانند بلکه هرگز نمی توانند چرا که این وعده رب ما است وما به وعده رب ما یقین داریم.و چون این حربه شان شکست و الله عزوجل برخی بندگان خود را توفیق می دهد که به یاوه گویی و چرندیات این شیادان رسیده گی کنند، پس امروز رو به حربه دیگری نمودند، امام بخاری رحمه الله را هدف می گیرند البته امام بخاری رحمه قبلا نیزآماج یاوه سرایی ها وخزعبلات چون امروز شده بود.
انکار از سنت موضوعیست که رسول الله صلی الله علیه وسلم امت اسلامی را از آن هوشدار داده است:
بدون شک که انکار از سنت فتنه عظیمی است که برخی ها به آن مبتلا گردیدند. رسول الله صلی الله علیه وسلم از این فتنه بسا بزرگ امتش را آگاه ساخته است که مبادا در دامش بیافتند
از ابورافع رضی الله عنه روایت است که گفت رسول الله صلی الله صلی الله علیه وسلم گفت:" مبادا یکی از شما را در حالیکه بر تکیه گاهش تکیه داده است بیابم هنگامی که امری از امرم که به آن امر کرده ام ویا از آن نهی داشته ام،به وی می‌آید می گوید: نمی دانم آنچه را که در کتاب الله می یابیم پیروی می نماییم واگر نیابدیم پیروی نمی نماییم".
(این حدیث را احمد و ابوداود وترمذی ابن ماجه وطحاوی رحمهم الله به سند صحیح روایت کرده اند).
مقدام بن معدیکرب رضی الله عنه گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت:"آگاه باشید که من قرآن ومانند آن را داده شده ام وآگاه باشید که به زودی مردی که (شکمش) سیر است وبر تکیه گاهش تکیه داده است می گوید: به این قرآن چنگ بزنید آنچه را که از حلال در آن می یابید حلال بدانید و آنچه را که از حرام می یابید حرام بگردانید. رسول الله صلی الله علیه وسلم در ادامه می گوید: پس آگاه باشید که بی گمان آنچه را که رسول الله صلی الله علیه وسلم حرام گردانید مانند آنچه است که الله آن را حرام گردانیده است....)
(این حدیث را ابوداود وترمذی و حاکم که آن را صحیح گفته است و احمد رحمهم الله به سند صحیح روایت کرده اند)
ابوهریره رضی الله عنه گفت : رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت:" من دوچیز را در (میان) شما گذاشته ام مادامیکه به آن دو متمسکید هرگز گمراه نمی گردید، کتاب الله وسنتم. وهرگز این دو از یکدیگر جدا نمی‌گردند تا اینکه برمن در حوض وارد می‌شوند".
(این حدیث را مالک و حاکم رحمهما الله روایت کرده اند وحاکم رحمه الله این حدیث را صحیح گفته است).
این احادیث که در حقیقت شمه از احادیث خیلی زیادی در زمینه است نشاندهنده فتنه است که برخی ها را در چنبره اش می گیرد، فتنه از انکار سنت. شخصی که بر اریکه اش تکیه داده است وشکمش سیر است که این همه دلالت براین دارد که این شخص وامثاله در گوشه آرامی خزیده اند از حال امت بی خبر اند می خورند ومی نوشند گویا برای همین خلق شده اند!!وهنگامی که کسی حدیثی را می خواند تا از حکم شرعی آگاه شود متکبرانه می غرد که ما را کتاب الله کافیست در حالیکه دروغ می گوید زیرا اگر در این دعوایش صادق باشد بدون شک که کتاب الله کافیست واین کتاب الله است که ما را مکلف به پیروی از سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم مینماید.
انکار از سنت دو نوع است انکار کلی و انکار جزیی:
کسانی کلا از سنت انکار می نمایند در جهان اسلام به قرآنی ها شهرت دارند، در پاکستان پرویزی ها نامیده می شوند چون راس این فرقه گمراه وکافر غلام احمد پرویز نام داشت. و وی ازانکار جزیی به کلی می شتابد ودایره گمراهی اش را مکمل می گرداند.
نوع دوم انکار جزیی است که بنابر شبهاتی از بخشی از احادیث انکار می نمایند.
خیلی می شنویم که این حدیث مخالف عقل است یا علم جدید این را نمی پذیرد ویا اینکه با قرآن در تضاد است ودر این مورد به روایتی متشبث می شوند که گویا سنت را به قرآن عرضه کنید اگر پذیرفت شما نیز بپذیرید واگر از قبولش ابا داشت شما نیز ابا ورزید ویا عبارت های شبیه این عبارت.
این روایت در حقیقت حدیث نیست محدثان این روایت را از اختراع زندیقان می داند و امام شوکانی رحمه الله می گوید که ما همین روایت را به قرآن عرضه کردیم اما قرآن این را نپذیرفت، زیرا ما احکامی را در سنت می یابیم که در قرآن نیست.
البته این فرقه با اینکه کلا ویکسره از سنت منکر نیستند اما بدون شک اگر بر همین منوال روان شوند و ادامه دهند بدون شک که به منکرین سنت ملحق می شوند. باید اینها از خودسری های در استبناط احکام شرعی جلوگیری نمایند و عقل خود را میزان همه عقل ها ندانند زیرا یکی از پیامد های این عقل ستایی شان این است که اصلا نباید به علم (جرح وتعدیل) ارزشی قایل شد، بلکه این عقل های این جنابان است که صحیح را از سقیم تفکیک و مجزا می کنند؟!!

۱۳۸۹ مرداد ۳, یکشنبه

بمباران مغزها

اختیار و ترجمه از احمدسلیمان فارسی
جنگ پیوند تنگاتنگ با رسانه های خبری دارد در عصری که ما زیست می کنیم می توانیم آن را عصر انفجار معلومات مسمی نماییم. و می نگریم که نظام ها سعی می ورزند تا از گذرگاه رسانه های خبری انظار را به خود معطوف کنند زیرا عنصر تبلیغاتی در حقیقت راهکاری است جهت فرآوری قناعتها، در حالیکه جنگ در جوهرش عملیه منظم تبادل ارعاب و خوف است واگر تبلیغات بتواند در راستای جنگ به موفقیتی دست یازد بدون شک که این پیشرفت چشمگیری در میدان نبرد است.
فلیپ تایلور کتابی را در زمینه چند سال قبل نوشت و عنوان (بمباران مغزها) را گزید. واین کتاب در کشور کویت به زبان عربی برگردانده شد. این کتاب خامیهای نیز دارد اما در اینجا به نکات عمده آن اشاره می کنیم.
نویسنده در این کتاب از اهدافی سخن می گوید که رسانه های خبری آن را دنبال می نمایند او به این اشاره کند که هدف از رسانه های خبری این است که انظار عامه را به سوی هدفی که از قبل مرسوم است جلب نمایند و در حقیقت این رسانه ها در جوهرش ابزاری از ابزاری ها جنگ است که خیلی برنده است اگر به موفقیت بیانجامد.
نویسنده در بخش دیگر از کتابش اشاره به کمپنی ها اسلحه سازی می کند که با استفاده از رسانه های خبری ذهنیت ها را آماده پذیرش جنگ می سازند.
وی می نویسد که امریکایی ها با تبلیغات گسترده شان در زمینه انظار امریکایی ها را به خود معطوف می دارند به گونه مثال قرارداد نامه است که با کمپنی (لوکمید) به امضا رسانیده شد و بر اساس این توافقنامه کمپنی مذکور سه هزار فروند طیاره جنگی اکس 35 تولید می نماید.
این نویسنده به این اشاره می کند که آیا برای رای دیگر فرصتی است که به شکل طبیعی وبدون دخالتی مطرح گردد و انکشاف نماید؟ نویسنده پاسخ می دهد که این امر در چنین کشورهای خیالی بیش نیست. وی معتقد است که این چنین امری در کشورهای که شعار دموکراسی را می افرازند و نظام های دکتاتوری، یکسان است.
در فصل دیگری به نقش رسانه ها اشاره مفصلی می کند وی می نویسد:" هنر تبلیغاتی علم مستقلی است که هدف از آن کسب اعتماد انظام عامه و سپس فراهم آوری قناعت ها است این علم سعی می ورزد که به سادگی وسرعت به اذهان مردم رخنه نماید و آن را تحت شعاع خود قرار دهد زیرا حافظه انسانی را می توان محدود کرد تا آنجا که به تداعی آن چیزهای خواهد پرداخت که در آن ریخته شده است".
وی در ادامه می نویسد:"امروز دایره جنگ های روانی گسترده شده است و هرروزی به پهنایش افزوده می گردد تهاجم فرهنگی و فکری یک بخش روانی این جنگ است که جهت تعمیم بخشیدن فرهنگ غربی فعالیت دارد فرهنگ غربی که مرزی را نمی شناسد و حتی در لباس و طعام.
تهاجم فرهنگی جنگی است علیه تمدن ها وتاریخ امت ها. وناگفته پیدا است که عنصر تبلیغاتی از مهم ترین سازو برگ های جنگی به شمار می آید که یک بخش (عمده) مساعی نظامی را تشکیل میدهد"
و به گفته این نویسنده، مساعی تبلیغاتی موشکهای است که به دقت اختیار می گردد وبه شکل دقیق برنامه ریزی می شود.

۱۳۸۹ تیر ۲۶, شنبه

و اخیرا، اشغالگران در افغانستان به ملیشه ها پناه بردند!!

احمدسليمان فارسی
هنر ملیشه سازی در افغانستان وسیله از وسایل اشغالگران در این کشور است، اما آخرین حربه که نشاندهنده عجز و ناتوانی اشغالگر در اشغال افغانستان است.
روسها نیز در سالیان اخیر اشغال به این حربه متوسل گردیدند زیرا روسها نتوانستند که جریان جهادی علیه نظام مارکسیستی و ولینعمتان آن را متوقف بسازند تا بتوانند خوابهای آشفته مارکس و انگلس و لنین و استالین را در افغانستان تعبیر کنند. بعد از گذشت چند سالی به این حربه پناه بردند افراد اجیری را گماشتند تا متولی این دسیسه علیه افغانستان شوند.
البته روسها در هنر ملیشه سازی سابقه در کشور های مانند چیچین و داغستان و غیره داشتند که در آن زمان این کشور ها جز قلمرو اتحاد جماهیر شوروی بود اتحادی که از هم شکست و فروپاشید.
چون روسها از ساختار نژادی افغانستان آگاهی کامل داشتند بنابراین این آگاهی، ملیشه ها را تشکیل دادند دوستم و افراد اجیرش را که بعد ها به گلم جم ها ( کسانی اموال مردم را در میدان جنگ غارت میکردند و گلیم کنایه از اموالی است که این دزدان آن را به یغما میبردند وجم در اصل فارسی جمع است)شهرت یافتند وبرخی این ها را دوستمی می گفتند این ها عبارت از ازبک های بودند که به از شکل از اشکال به نظام مارکسیستی پیوسته بودند این در حالی بود که شمال افغانستان مالامال از مجاهدان ازبک تباری بود که علیه روسها می جنگیدند روسها با چنین برنامه‌ی این ملیشه های ازبک تبار را در جنوب افغانستان که اکثریت ساکنان آن پشتون اند، روانه داشتند و علیه مجاهدین جنگانیدند.
از سوی دیگر افرادی از پشتون ها را مانند عصمت مسلم و عبدالجبار که وی را لقب قهرمانی دادند و به جبار قهرمان شهرت داشت و این دو از قندهار بودند و سیداحمد را که از هرات بود همه را در این برنامه شریک ساختند ومی خواستند که شیرازه اجتماعی افغانستان را نابود بسازند و جنگ نژادی را در این کشور مشتعل بسازند.
ملیشه های دوستمی نقش بزرگی را در فاجعه ها در افغانستان بازی داشتند از قتل عام اهالی در ولایات قندهار و لوگر و پکتیا تا همدستی با جناح پرچم کمونیستها وابسته به ببرک کارمل و شورش علیه جنرال نجیب در کابل و سپس داخل شدن در ایتلاف شوم جبل السراج در شمال کابل با دو جناح حزب وحدت مزاری وابسته به ایران و شورای نظار مسعود ومشارکت در جنگهای کابل و تشکیل شورای هماهنگی با حزب اسلامی در جنوب کابل و جنگ علیه اداره ربانی در کابل همه وهمه ارمغان این برنامه روسها در افغانستان بود که ملت ما را ضربات کوبنده داد.
اما حالی می آییم موضوع تصمیم اشغالگران در افغانستان را مبنی بر ملیشه سازی به تحلیل می گیریم که آیا امریکایی ها می توانند با توسل به این حربه در جنگ پیروز شوند و اهداف شوم را متحقق بسازند؟ ایا اوضاع امروزی افغانستان با اوضاع نظام مارکسیستی دیروزی یکسان است تا این برنامه مفید واقع گردد؟
آنچه مسلم است این است که این حربه آخرین حربه اشغالگران در افغانستان است وبه زودی نقش برآب می گردد. امریکایی ها در حقیقت این برنامه را از عراق کاپی داشته اند ومی خواهند تصویری از (صحوات) را در افغانستان بسازند وبدون شک که تجربه روسها نیز می دانند.
اما سوال در این جاست که آیا می شود با ریختن چنین برنامه جریان جهادی را متوقف ساخت ویا آن را مهار کرد؟ بیایید که قبل از پاسخ به این سوال ساختار اجتماعی وسیاسی افغانستان را ورق بزنیم که آیا این ساختارها با ساختار های اجتماعی وسیاسی در عراق یکسان اند؟ با اینکه این برنامه در عراق نیز به شکست انجامید.
عراق از نگاه اجتماعی ساختار متفاوت از افغانستان دارد در عراق رافضیها رقم درشتی را تشکیل می دهند البته نه آنچنانکه که رسانه های وابسته به ایران زعم م کنند که گویا نصف وبیشتر نفوس را تشکیل می دهند! این دروغ محض است اما بدون شک که نسبتی را تشکیل میدهند در حالیکه در افغانستان رافضی ها اقلیت اند.
در عراق، کردها که اکثریت سنی اند در درازنای تاریخ حاکمت حزب بعث چنان بیگانه شده اند که امروز دو حزب بارزانی و طالبانی اصلا خود را عراقی نمیدانند بلکه در کردستان عراق چنان بازار فساد را رایج ساخته اند که بدون شک نشاندهنده این است که این ها می خواهند از عراق عربی خود را جدا بسازند البته این قاعده بر کسانی صدق نمی کند که فرزندن اصیل اسلام اند وعلیه اشغالگران می جنگند، در حالیکه افغانستان چنین معضله را نمی بینیم.
مجاهدین در عراق به دسته های و تنظیم ها تقسیم می گردند با اینکه تلاشهای در زمینه وحدت کلمه به راه انداخته شد با اینکه تا جای مفید بود و دایره پراگندگی را تا جای محدود ساخت اما بدون شک که تعدد تنظیم های جهادی غالبا پیامد های ناگواری دارد و امریکایی ها از این خلاء استفاده اعظمی کردند و برخی کسانی را که به جهاد منسوب بودند از همین ها ملیشه ها را تشکیل دادند وعلیه مجاهدین جنگانیدند، این در حالی است که افغانستان از این مشکل مبرا است حرکت اسلامی طالبان در حقیقت نظام سیاسی افغانستان بود که چند سالی حاکم بود و فعلا همین حاکمان دیروزی با پیشتیبانی ملت علیه اشغالگران می جنگند.
در افغانستان این حرکت اسلامی طالبان است که در همه ساحات نفوذ نیرومندی دارد.
تشکیل ملیشه های قومی نیز در افغانستان ناممکن است اصلا قومی را در افغانستان نمی شود دریابیم که همه وهمه وابسته به اشغال باشد امروز جهاد علیه اشغالگران همه کشور را فراگرفته است در شمال کشور در ولایات مانند بدخشان و فاریاب و جوزجان جهش جهادی به شکل فزاینده دایره اش پهن می گردد و اشغالگران را خیلی نگران ساخته است در حالیکه اکثریت ساکنان این مناطق، تاجک‌ها و ازبک‌ها اند.
در نورستان شاهدیم که اشغالگران ضربات کوبنده را خوردند و تلفات سنگینی را متحمل گردیدند همچنان در ولایت نیمروز که بلوچها در آن اند اشغالگران و نیروهای اداره مزدور از حملات قهرمانانه مجاهدین به ستوه آمده‌اند.
پس برنامه ملیشه سازی در افغانستان آخرین حربه امریکایی ها می باشد در این برنامه کسانی شریک می شوند که دروغ بگویند و لاف بزنند که می توانند که این کنند و آن نمایند!!!
دیگر وقت این برنامه های گذشته است اوضاع امروزی با اوضاع دیروزی در افغانستان همخوانی ندارد دیروز تعدد تنظیم ها بلایی بود که گریبانگر ملت ما شد بلکه تنظیم های نیز بودند که عار داشتند که اسم اسلام را در تنظیم های شان علاوه نمایند زیرا می ترسیدند که مبادا پشتیبانی غربی ها را از دست بدهند درحالیکه امروز ساحه جهاد از این عناصر خالی است.
خاطر نشان می سازم که این برنامه به شکست مواجه است وبه جز شرمساری و فضیحت ارمغانی نخواهد داشت البته هر برنامه دشمنان اسلام را با صبر و تقوا می توان خنثی ساخت.

۱۳۸۹ تیر ۱۵, سه‌شنبه

خوف يهودیها از درفشهای سیاه

نوشته: فقیه بزرگوار حامد العلی حفظه الله
ترجمه از احمدسليمان فارسی
این بعید نیست که الله عزوجل غضب خود را بر امریکا نازل نماید و وقلبهای شان را یکی بردیگر بزند و آتش جنگ داخلی در کشور شان مشتعل گردد. زیرا سرکشان کشور امریکا با نشانه های بزرگی را که الله به سوی آنها فرستاد از طغیان شان دست نکشیدند. نشانه های بزرگ از یازده سپتمبر که مانند صاعقه از آسمان برآنها فرود آمد وسپس رسوایی وعاری را که به دست شیران عراق الله عزوجل این ها را چشانید و دهها هزار این ها را از پا درآوردند، سپس توفان کاترینا و سپس بحران اقتصادی که هنوز در سرآغازش است و پشت امریکا را شکست و سپس فاجعه بزرگی که ریزش نفت آن را به دنبال داشت. و آنچه را که درآینده به دنبال شان خواهد آمد از این فاجعه خیلی بزرگتر است تا اینکه الله عزوجل بینی فرعون را به خاک بمالد.
والله عزوجل بزرگترین وشدیدترین عذاب را برای اینها پنهان داشت هنگامی که این ها را به لانه شیران، اصحاب درفشهای سیاه، حرکت نیرومند طالبان و همتی که سخت تر از آهن است، فرستاد.
اين حركت خجسته طالبان است که جنرال های امریکایی را یکی پی دیگری سر میزند و وآخرین این ها مک کرستال بود که اوباما و معاونش و سایر نگبهانان کاخ سیاه را به تمسخر گرفت وبر حال فلاکتبار شان ناله وشیون برپا داشت در حالیکه این ها همه در گودال مقبره امبراطوریها غرق می شوند.
وهنگامی که پتریوس بر جایش نشست مقاله را در مجله "فورن پولیسی" می نویسد و می گوید که در ده سالی که از اشغال می گذرد عناصر از طالبان و سایر عناصر متشدد – در حالیکه خودش مجرم ومتشدد است- به شکل تدریجی در مناطق مرزی پاکستان وافغانستان متمرکز گریدند و بناهای لازم را به خاطر برنامه ریزی و اتصال و تنفید عملیات نظامی مجددا ریختند. و این تنظیم های در سال های اخیر وبه شکل روز افزون علیه ملت افغان- خیلی دروغگو است حرکت طالبان اشغالگران و آنچه را که به این ها وابسته است هدف می گیرند و اکثریت ملت افغان در کنار طالبان اند- وحکومت افغانی و نیروهای ایساف را مورد حمله قرار میدهند واین تنظیم ها همکاری را میان خود را چنین شکل داده اند که نه تنها خطری علیه افغانستان را تشکیل می دهند بلکه همه منطقه بلکه کشور های مختلفی را در جهان تهدید می نمایند.
اين در حالی است که (تاتریک کوکبیرن) در جریده "دی اندبندنت" که کار شناس در امور شرق میانه است مقاله را در رد علیه پتریوس می نویسد وی می گوید: "پتریوس جنگی را اداره می کند که امریکایی ها میدانند که نمی توانند در این جنگ در میدان نظامی برنده شوند، اما امریکایی ها نمی توانند بدون تحمل زیان هنگفتی را که آبروی شان را بریزاند، عقب نشینی نمایند" ومی گوید:"امریکا در بغداد وکابل منافع حیاتی که در معرض خطر باشد نداشت اما بعد از یازده سپتامیر در هردو جنگ در عراق وافغانستان لغزید تابتواند حیثیتش را که نیروی بزرگ جهانی است اعاده نماید. واشنگتن در هردو نبرد داخل می گردد و معتقد بود که پیروزی در هردو نبرد آسان است اما نخبگان سیاسی به سبب خوف شدیدشان دریافتند که امریکا وارد جنگهای فرسایشی شده است و این جنگها ناتوانی امریکا را فاش ساخت و اینکه ماشین محاربوی بزرگ امریکایی از عاجز است که بتواند بر نیروهای محلی که عدد شان در هرحالتی از سی هزار تجاوز نمی نماید، پیروز گردد".
این نویسنده حقیقت را گفت.
امریکا را بر حمله برعراق و افغانستان تکبر وگزافه گویی و استکبارش فرا خواند. امریکا می خواست که حیثیتش را به عنوان ابر قدرت جهاد اعاده نماید اما دیری نپاید که دریافت که جنگ فرسایشی را داخل گردیده است که ناتوانیش را ظاهر ساخت چنانکه این سنت الله با مستکبران است این ها را در اوج طغیان شان ذلیل می گرداند و درسی برای جهانیان می گرداند.
وهم نشانه ها دلالت براین دارد که افغانستان برای امریکا قبل از اینکه شکست مفتضحانه بخورند، به گودال ویتنامی به امریکا تبدیل می گردد.
امریکا عراق را می گزیند تا بغداد را اشغال نماید بغداد تمدن اسلامی را. تا امت اسلامی را در رمز تمدنش در مسیر تاریخ بکوبد.
وافغانستان را می گزیند تا امت اسلامی را در رمز قوت وعزتش که درفش جهاد اسلامی است، به کوبیدن بگیرد.
بر این حقیقت نکات ذیل دلالت می نماید:
1-افغانستان در مسیر تاریخ مقبره ای است که همه مستکبران در آن پرت می شود از اسکندر مقدونی که در آن غرق گردید تا انگیسی ها و روسها، و امروز اتحاد صیهو غربی که در کوهپایه هایش حیران است ونمی داند که چگونه بیرون شود؟
2-در افغانستان عنصر خیانت، که امت را به شدت در تاریخ می درد که عبارت از رافضیها اند، اندک است. رافضیهای که امتداد خط نفاق اند، چنانچه شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه می گوید:"هر عاقلی آنچه را در زمانه اش رخ می دهد ویا به آنچه از فتنه ها و شرارت ها و فساد، به زمانه اش نزدیک است بنگرد در می یابد که بیشترین این فتنه ها از روافض است واین ها را از بزرگترین فتنها وشر ها می یابد و از هیچ فتنه وشر و فساد افگنی در امت که به آن دست یازند، دریغ نمی نمایند".
وکسانی که آنچه را در عراق ازهنگام داخل شدن اشغالگر صلیبی به وقوع پیوست به دقت پیگردی می نمایند، همه متفق اند که اگر عراق عاری از این منافقین می بود اشغالگر اصلا نمی توانست به آن داخل گردد و عراقی ها
علی الرغم خیانت همسایگان، برنابودی اشغالگر قادر بودند. در حالیکه رافضی های عراق بزرگترین اسباب داخلی بودند که سبب فاجعه اشغال وپیامدهای شومش گردیدند.
3- اشغال در افغانستان در خدعه سیاسی شکست اساسی خورد خدعه که در عراق - درفشهای جهاد در عراق بلند اند ومجاهدین دست بلند دارند- تا جای موفق گردید وتوانست آنچه را به نام (صحوات) یاد می شد بخاطر محاصره جهاد تشکیل دهد ودر این راستا از رافضیها استفاده اعظمی گردید. و پوشیده نیست که در جامعه افغانی این برنامه های شیطانی کارگر نمی افتد چون حرکت طالبان برعکس جریان جهادی در عراق، دولت حاکم بود در تعامل و احکام شان به نیکی یاد می گردیدند ملت افغان احسان و عدالت و پاکیزگی و آنچه را از امنیت در سایه نظام طالبان یافتند، فراموش نمی کنند. دیگر اینکه این حرکت توانست این سیرت نیکویش را در اثنای جهاد نگهدارد.
4-مزدوران اشغال صلیبی از عروسک کرزی تا ادناترین این اجیران را، اغلبیت ملت افغان، باندی از دزد ها وخاینان میداند که افغانستان را از فساد و مخدرات که طالبان آن را کاملا نابود ساختند, مالامال گردانیده اند و دارایی ها شان به ملیون ها دالر می رسد که آن را از سرمایه ملت می دزدند و سپس به بانک های خارجی تحویل میدارند این ها همه کشور افغان را در همه بخش ها ویران ساختند و به جز تخریب و ویرانی، ارمغانی نداشتند.
وملت افغان از این اشغال درس عملی را از اهداف اشغال صهیو صلیبی در افغانستان گرفت که اگر کشور به اشغال و اجیرانش گذاشته شود، چه آینده را خواهد داشت؟
5-ملت افغان دسته های منصران را می نگرد که یکی پی دیگری به افغانستان می ریزند و هدف اولین اشغال تهاجم عقیده اسلامی و یورش بر اسلام و تبدیلی ملت افغان به ملت مرتد از دینش است. ملت افغان با درک این حقیقت به پا برخاست تا از دینش دفاع نماید و حرکت مبارک طالبان را که حامی دین است، یاری بخشد وعلیه اشغال و راهکار خبیث صلیبی برخاست.
واين انتفاضه اش را،اهانت به مقدسات اسلامی مانند به آتش افگندن قران کریم و آغشتن آن به گندگی ها در زندانهای اشغال شعله ورتر ساخت.
6-ملت افغان میداند که اشغال صهیو صلیبی در افغانستان به زندگی مردم از زنها و کودکان و سالخوردگان ارزشی قایل نیستند چنانکه الله می گوید: ( لايرقبون في مؤمـن إلاّ ولا ذمـة وأولئك هم المعـتدون ) التوبه-10 (در [باره‏] هيچ مؤمنى حقّ خويشاوندى و پيمانى را رعايت نمى‏كنند و همينان تجاوز كارند)
واشغال بخاطر تحقق اهدافش محافل عروسی و مساجد و اجتماعات مردمی و حتی جنازه های را هدف می گیرد.
7- ملت افغان می بیند که بلاد افغان چگونه به چراگاه موساد صهیونیستی و استخبارات هندی این برادران یهودیها در مسیر تاریخ، مبدل می گردد.
ومی نگرند که انباشته های زیرزمینی افغانستان که الله عزوجل در بطن زمینش آن را نهاده است در سایه اشغال نوش جان غارتگران گردید و به هیزمی مبدل گردید که دشمنان اسلام در راهکار شان، که همه مقدسات امت را هدف می گیرند، به آن خود را نیرومند می گردانند.
می بینیم با درک این واقعیتها ملت افغان به دور جهاد حلقه می زنند و قیام فراگیری همه تاروپود ملت را فرا می گیرد وسپس به فرهنگ ملتی مبدل می گردد ملتی که هر کسی که علیه اشغال می جنگد قهرمان میداند و کسی که در این راه کشته می شود شهید میداند و کسی که فرزند و مالش را از دست می دهد وی را کسی میداند که در راه بهترین هدف و عادلترین قضیه، قربانی داده است.
جهاد طالبان به چنین اعتماد بر زمین ثابتی راسخانه می ایستد و به توفانی مبدل میگردد که هیچ چیزی توان مواجهه‌اش را ندارد واین به تنهایی ثبات وپایداری جهاد در افغانستان را به رهبری طالبان تفسیر میدارد این جهاد به سوی تحقق اهدافش بلند می گردد و محبت ملت افغان به آن روز افزون میشود ومناطق وسیعی را اداره می کند و مناطق نفوذش پهنتر می گردد وهرسال مناطق نفوذش اضافه تر می شود وبه گامهای استوار و آرام به سوی تحقق اهدافش سیر می نماید.
این تصویر تابناک وورشن از جهاد شریف علیه اشغالگر متعصب حقود است.
تصویر تابناک وروشن از صمود وپایداری گرامی علیه پیشروی استکبار خود کامه.
تصویر تابناک وروشن از قهرمانی های بی نظیر در میدان کارزار علیه غارتگران سرمایه های ملت ها.
تصویر تابناک وورشن از اهداف بلند و عقیده هدایت کننده علیه اهداف خبیث اشغالگر و اجیران خاین.
ودر اخیر یهودی های که سرزمین مقدس ما را در فلسطین غصب کرده اند این ها را درفشهای سیاه که بر شیران پشتون دراهتزار اند، خیلی می ترسانند چون میدانند که این سرزمین قلعه جهاد و سرچشمه عزت است وهنگامی که درفش جهاد اسلامی بر آن چیره می گردد و بستره امانی از نفوذ دشمن می گردد به زودی تیرهایش را به لانه یهودیها می فرستد و بهترین یاری کننده و تکیه گاه به جهاد فلسطین در همه بخش ها بلکه به همه جهاد در زمین تبدیل می گردد.
از الله مسئلت می کنیم که درفشهای جهاد را در سرزمین پیروزی ها پیروز بگرداند و نسیم پیروزی را به سویش بفرستد و نابودی حمله صهیو غربی بر امت اسلامی را محقق بگرداند تا افق های بیداری جنبش اسلامی جهانی گشوده گردند آمين
والله ما را كافيست و بر وی توکل می کنیم وتنها بروی توکل کنندگان، توکل می کنند.