۱۳۸۹ تیر ۲۶, شنبه

و اخیرا، اشغالگران در افغانستان به ملیشه ها پناه بردند!!

احمدسليمان فارسی
هنر ملیشه سازی در افغانستان وسیله از وسایل اشغالگران در این کشور است، اما آخرین حربه که نشاندهنده عجز و ناتوانی اشغالگر در اشغال افغانستان است.
روسها نیز در سالیان اخیر اشغال به این حربه متوسل گردیدند زیرا روسها نتوانستند که جریان جهادی علیه نظام مارکسیستی و ولینعمتان آن را متوقف بسازند تا بتوانند خوابهای آشفته مارکس و انگلس و لنین و استالین را در افغانستان تعبیر کنند. بعد از گذشت چند سالی به این حربه پناه بردند افراد اجیری را گماشتند تا متولی این دسیسه علیه افغانستان شوند.
البته روسها در هنر ملیشه سازی سابقه در کشور های مانند چیچین و داغستان و غیره داشتند که در آن زمان این کشور ها جز قلمرو اتحاد جماهیر شوروی بود اتحادی که از هم شکست و فروپاشید.
چون روسها از ساختار نژادی افغانستان آگاهی کامل داشتند بنابراین این آگاهی، ملیشه ها را تشکیل دادند دوستم و افراد اجیرش را که بعد ها به گلم جم ها ( کسانی اموال مردم را در میدان جنگ غارت میکردند و گلیم کنایه از اموالی است که این دزدان آن را به یغما میبردند وجم در اصل فارسی جمع است)شهرت یافتند وبرخی این ها را دوستمی می گفتند این ها عبارت از ازبک های بودند که به از شکل از اشکال به نظام مارکسیستی پیوسته بودند این در حالی بود که شمال افغانستان مالامال از مجاهدان ازبک تباری بود که علیه روسها می جنگیدند روسها با چنین برنامه‌ی این ملیشه های ازبک تبار را در جنوب افغانستان که اکثریت ساکنان آن پشتون اند، روانه داشتند و علیه مجاهدین جنگانیدند.
از سوی دیگر افرادی از پشتون ها را مانند عصمت مسلم و عبدالجبار که وی را لقب قهرمانی دادند و به جبار قهرمان شهرت داشت و این دو از قندهار بودند و سیداحمد را که از هرات بود همه را در این برنامه شریک ساختند ومی خواستند که شیرازه اجتماعی افغانستان را نابود بسازند و جنگ نژادی را در این کشور مشتعل بسازند.
ملیشه های دوستمی نقش بزرگی را در فاجعه ها در افغانستان بازی داشتند از قتل عام اهالی در ولایات قندهار و لوگر و پکتیا تا همدستی با جناح پرچم کمونیستها وابسته به ببرک کارمل و شورش علیه جنرال نجیب در کابل و سپس داخل شدن در ایتلاف شوم جبل السراج در شمال کابل با دو جناح حزب وحدت مزاری وابسته به ایران و شورای نظار مسعود ومشارکت در جنگهای کابل و تشکیل شورای هماهنگی با حزب اسلامی در جنوب کابل و جنگ علیه اداره ربانی در کابل همه وهمه ارمغان این برنامه روسها در افغانستان بود که ملت ما را ضربات کوبنده داد.
اما حالی می آییم موضوع تصمیم اشغالگران در افغانستان را مبنی بر ملیشه سازی به تحلیل می گیریم که آیا امریکایی ها می توانند با توسل به این حربه در جنگ پیروز شوند و اهداف شوم را متحقق بسازند؟ ایا اوضاع امروزی افغانستان با اوضاع نظام مارکسیستی دیروزی یکسان است تا این برنامه مفید واقع گردد؟
آنچه مسلم است این است که این حربه آخرین حربه اشغالگران در افغانستان است وبه زودی نقش برآب می گردد. امریکایی ها در حقیقت این برنامه را از عراق کاپی داشته اند ومی خواهند تصویری از (صحوات) را در افغانستان بسازند وبدون شک که تجربه روسها نیز می دانند.
اما سوال در این جاست که آیا می شود با ریختن چنین برنامه جریان جهادی را متوقف ساخت ویا آن را مهار کرد؟ بیایید که قبل از پاسخ به این سوال ساختار اجتماعی وسیاسی افغانستان را ورق بزنیم که آیا این ساختارها با ساختار های اجتماعی وسیاسی در عراق یکسان اند؟ با اینکه این برنامه در عراق نیز به شکست انجامید.
عراق از نگاه اجتماعی ساختار متفاوت از افغانستان دارد در عراق رافضیها رقم درشتی را تشکیل می دهند البته نه آنچنانکه که رسانه های وابسته به ایران زعم م کنند که گویا نصف وبیشتر نفوس را تشکیل می دهند! این دروغ محض است اما بدون شک که نسبتی را تشکیل میدهند در حالیکه در افغانستان رافضی ها اقلیت اند.
در عراق، کردها که اکثریت سنی اند در درازنای تاریخ حاکمت حزب بعث چنان بیگانه شده اند که امروز دو حزب بارزانی و طالبانی اصلا خود را عراقی نمیدانند بلکه در کردستان عراق چنان بازار فساد را رایج ساخته اند که بدون شک نشاندهنده این است که این ها می خواهند از عراق عربی خود را جدا بسازند البته این قاعده بر کسانی صدق نمی کند که فرزندن اصیل اسلام اند وعلیه اشغالگران می جنگند، در حالیکه افغانستان چنین معضله را نمی بینیم.
مجاهدین در عراق به دسته های و تنظیم ها تقسیم می گردند با اینکه تلاشهای در زمینه وحدت کلمه به راه انداخته شد با اینکه تا جای مفید بود و دایره پراگندگی را تا جای محدود ساخت اما بدون شک که تعدد تنظیم های جهادی غالبا پیامد های ناگواری دارد و امریکایی ها از این خلاء استفاده اعظمی کردند و برخی کسانی را که به جهاد منسوب بودند از همین ها ملیشه ها را تشکیل دادند وعلیه مجاهدین جنگانیدند، این در حالی است که افغانستان از این مشکل مبرا است حرکت اسلامی طالبان در حقیقت نظام سیاسی افغانستان بود که چند سالی حاکم بود و فعلا همین حاکمان دیروزی با پیشتیبانی ملت علیه اشغالگران می جنگند.
در افغانستان این حرکت اسلامی طالبان است که در همه ساحات نفوذ نیرومندی دارد.
تشکیل ملیشه های قومی نیز در افغانستان ناممکن است اصلا قومی را در افغانستان نمی شود دریابیم که همه وهمه وابسته به اشغال باشد امروز جهاد علیه اشغالگران همه کشور را فراگرفته است در شمال کشور در ولایات مانند بدخشان و فاریاب و جوزجان جهش جهادی به شکل فزاینده دایره اش پهن می گردد و اشغالگران را خیلی نگران ساخته است در حالیکه اکثریت ساکنان این مناطق، تاجک‌ها و ازبک‌ها اند.
در نورستان شاهدیم که اشغالگران ضربات کوبنده را خوردند و تلفات سنگینی را متحمل گردیدند همچنان در ولایت نیمروز که بلوچها در آن اند اشغالگران و نیروهای اداره مزدور از حملات قهرمانانه مجاهدین به ستوه آمده‌اند.
پس برنامه ملیشه سازی در افغانستان آخرین حربه امریکایی ها می باشد در این برنامه کسانی شریک می شوند که دروغ بگویند و لاف بزنند که می توانند که این کنند و آن نمایند!!!
دیگر وقت این برنامه های گذشته است اوضاع امروزی با اوضاع دیروزی در افغانستان همخوانی ندارد دیروز تعدد تنظیم ها بلایی بود که گریبانگر ملت ما شد بلکه تنظیم های نیز بودند که عار داشتند که اسم اسلام را در تنظیم های شان علاوه نمایند زیرا می ترسیدند که مبادا پشتیبانی غربی ها را از دست بدهند درحالیکه امروز ساحه جهاد از این عناصر خالی است.
خاطر نشان می سازم که این برنامه به شکست مواجه است وبه جز شرمساری و فضیحت ارمغانی نخواهد داشت البته هر برنامه دشمنان اسلام را با صبر و تقوا می توان خنثی ساخت.

هیچ نظری موجود نیست: